ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

انجمن جهانی اسپرانتو

انجمن جهانی اسپرانتو (به اسپرانتو: Universala Esperanto-Asocio) (به اختصار UEA) بزرگترین نهاد بین المللی در میان اسپرانتو زبانان می باشد که از ۱۲۱ کشور، عضو پذیرفته و دارای روابط رسمی با سازمان ملل و یونسکو می باشد. علاوه بر این، هفتاد نهاد ملی وابسته به UEA می باشد. ریاست فعلی این نهاد برعهده مارک فیتس، پروفسور کانادایی تبار می باشد. [۱]

این نهاد در سال ۱۹۰۸ توسط روزنامه نگار سوئیسی هکتور هودلر بنیان نهاده شد و مقر فعلی آن در روتردام می باشد. UEA همچنین یک دفتر رسمی در ساختمان سازمان ملل در شهر نیویورک دارد. [۲]
شاخه کشوری در ایران

انجمن اسپرانتوی ایران (به اسپرانتو: Irana Esperanto-Asocio) (به اختصار IREA) شاخه کشوری انجمن جهانی اسپرانتو در ایران می باشد. این انجمن در سال ۱۳۸۳ توسط جمعی از اسپرانتیست های ایرانی راه اندازی شد.

زبان اسپرانتو

زبان اسپرانتو (به اسپرانتو: Esperanto) زبان علمی یا فراساخته جهان است که از میان زبان‌های اینچنینی، بیشترین سخن‌گویان را داراست.[۱] نام این زبان از اسم مستعار لودویک زامنهوف پدیدآور این زبان گرفته شده‌است که در کتاب آموزشی خود با عنوان اونوا لیبرو∗ با نام دکترو اسپرانتو∗ امضا می‌کرد که خود در زبان اسپرانتو معنی «دکتر امیدوار» می‌دهد. هدف زامنهوف، خلق زبانی بی‌طرف و صلح‌پرور بود که یادگیری آن نیز آسان باشد و به درک متقابل فرهنگ‌های مردم مختلف جهان کمک کند. کسی که به زبان اسپرانتو سخن بگوید یا از آن استفاده کند را اسپرانتیست می‌نامند.

الفبای اسپرانتو دارای ۲۸ حرف اقتباس شده از الفبای لاتین است. چهار حرف x, w, q, y در این الفبا وجود ندارند و در عوض شش حرف ĉ، ĝ، ĥ، ĵ، ŝ، ŭ به آن اضافه شده‌اند.

محتویات

    ۱ تاریخچه
        ۱.۱ پیشنهاد ایران
        ۱.۲ کنگره‌ها
    ۲ انجمن‌ها
    ۳ واژگان اسپرانتو
        ۳.۱ پایانه‌ها
        ۳.۲ پسوندها
            ۳.۲.۱ پسوندهای دستوری
            ۳.۲.۲ پسوندهای معنایی
        ۳.۳ پیشوندها
        ۳.۴ ماخذ کلمات زبان اسپرانتو
            ۳.۴.۱ کلمه‌های وارد شده از فارسی
    ۴ فصلنامه اسپرانتوی ایران
    ۵ مراکز اسپرانتوی ایران
    ۶ جستارهای وابسته
    ۷ پیوند به بیرون
    ۸ پانویس
    ۹ منابع
    ۱۰ پیوند به بیرون

تاریخچه
لودویک زامنهوف

زبان بین‌المللی اِسپِرانتو در سال ۱۸۸۷ (میلادی) (۱۲۶۶ خورشیدی) توسط دکتر لودویک لازاروس زامنهوف لهستانی ساخته شد. اسپرانتو به علت ساختار علمی و آسان خود مورد توجه متفکران و دانشمندان با ملیت‌های گوناگون قرار گرفته و به خاطر ویژگی‌های منحصربه‌فرد آن، سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد (یونسکو) در سال ۱۹۵۴ (میلادی) به اتفاق آرا آن را به عنوان زبان بین‌المللی و بی‌طرف به رسمیت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامی کشورهای عضو خود توصیه کرد. همچنین «یونسکو» در استقبال از صدمین سالگرد انتشار زبان اسپرانتو در سال ۱۹۸۶ (میلادی) (۱۳۶۵) در قطعنامه‌ای دیگر ضمن تأکید بر تصمیم قبلی خود، مراتب پشتیبانی خود را از آموزش و گسترش زبان بین‌المللی اسپرانتو در سراسر جهان ابراز داشته‌است.

برخی یوسف اعتصامی (اعتصام الملک)، پدر پروین اعتصامی، را اولین کسی می‌دانند که ایرانیان را با زبان اسپرانتو آشنا کرد. احمد کسروی نیز از کسانی بوده که به گسترش اسپرانتو در ایران کمک کرده‌است. در زمان افتتاح دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، زبان اسپرانتو از مطالب درسی این دانشگاه بوده‌است.[۲]
پیشنهاد ایران

در دههٔ ۲۰ میلادی و تشکیل اولین اجلاس جامعه ملل، نمایندگان ایران پیشنهاد دادند تا زبان اسپرانتو به عنوان زبان مراودات بین‌المللی انتخاب شود.[۳][پیوند مرده] سیلوان زفت در این باره می‌نویسد:

    شانسی بزرگ برای اسپرانتو پدیدار شد، هنگامی که در دههٔ ۱۹۲۰ میلادی، نمایندگان ایران در جامعه ملل پیشنهاد دادند تا اسپرانتو به عنوان زبان ارتباطات بین‌المللی پذیرفته شود. در بین این مبحث حمله‌های شدیدی به اسپرانتو شد. مخصوصا هیات فرانسوی هیاهوی بسیاری بر ضد این طرح راه انداخت. از نگاه فرانسویان، زبان فرانسه باید زبان بین‌المللی می‌شد. پیشنهاد ایران شکست خورد.

کنگره‌ها

اسپرانتو، زبان ملی هیچ کشوری نیست و آموزش آن غرور فرهنگی هیچ ملتی را خدشه‌دار نساخته و باعث تحقیر ایشان نمی‌شود و بر همین اساس است که روز به روز در عرصه‌های مختلف بین‌المللی مورد استقبال و کاربرد بیشتر قرار می‌گیرد. هر سال صدها کنگره، کنفرانس، سمینار و نشست در زمینه‌های گوناگون به زبان اسپرانتو در کشورهای مختلف دنیا برگزار می‌شود، که از مهم‌ترین آنها کنگره بین‌المللی اسپرانتو (UK)، کنگره بین‌المللی جوانان اسپرانتودان (IJK)، کنگره جهانی پزشکان اسپرانتودان (IMEK) و... را می‌توان نام برد.

انجمن جهانی اسپرانتو (UEA) به عنوان مشاور رسمی سازمان ملل متحد و یونسکو در ردیف سازمان‌های بی‌طرف بین‌المللی قرار دارد و شبکه نمایندگی آن با بیش از ۲۰۰۰ عضو در ۱۰۰ کشور جهان پاسخگوی هرگونه نیاز اطلاعاتی اسپرانتودانان در زمینه‌های گوناگون است.
انجمن‌ها

شبکه Pasporta Servo (خدمات گذرنامه‌ای) از جمله خدمات ویژه‌ای است که در جهان اسپرانتو وجود دارد، بدین معنی که اسپرانتودانان در سفر به کشورهای دیگر مورد پذیرایی کسانی که آمادگی خود را جهت پذیرش مهمان در کتابچه‌ای که هر سال منتشر می‌شود، ثبت نموده‌اند، قرار می‌گیرند و بدینسان هزینه‌های اقامت در هتل‌های گرانقیمت را متقبل نمی‌شوند، هم اکنون این شبکه در ۹۱ کشور جهان فعال است.

انجمن‌های گوناگون و بین‌المللی اسپرانتو این امکان را به افراد می‌دهد که نیازهای اطلاعاتی خود را در کوتاه‌ترین زمان ممکن برآورده سازند. انجمن بین‌المللی پزشکان اسپرانتودان (UMEA)، انجمن بین‌المللی معلمان اسپرانتودان (ILEI)، انجمن علمی اسپرانتودانان (ISAE)، انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران اسپرانتودان (TEĴA)، شبکه بین‌المللی ترجمه به‌وسیله اسپرانتو (ITRE)، انجمن نویسندگان اسپرانتو (EVA)، انجمن بین‌المللی مطالعات مذهبی و خداشناسی (ASISTI) و ... از جمله مراکزی هستند که اطلاعات تخصصی در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهند و نشریات تخصصی خود را به اسپرانتو در سطح جهان منتشر می‌کنند.

انتشار صدها روزنامه، مجله، ماهنامه، فصلنامه، سالنامه، گاهنامه، کتابهای علمی، فنی، فرهنگی، هنری و ادبی به اسپرانتو جریان یکسویه انتقال اطلاعات در نظام کنونی بین‌الملل را متحول ساخته‌است و به همه اسپرانتودانان این امکان را می‌دهد که در شرایطی برابر از دستاوردهای علمی و فنی استفاده کنند. فرستنده‌های رادیویی بین‌المللی از بسیاری از کشورهای جهان مانند: چین، برزیل، کوبا، اتریش و ... بصورت روزانه و هفتگی به اسپرانتو برنامه پخش می‌کنند.
واژگان اسپرانتو

در زبان اسپرانتو کلمه از ریشه واژه به‌علاوه پیشوند، پسوند و پایانه تشکیل می‌شود.
پایانه‌ها

در اسپرانتو دو نوع عبارت کلمه‌ای وجود دارد؛ کلمه‌های پایانه‌دار و کلمه‌های تک. کلمه‌های پایانه‌دار را نمی‌توان به صورت منفرد به کار گرفت زیرا دارای هیچ معنی خاصی نیستند. در زبان اسپرانتو کلمه‌ها با پایانه‌هایشان شناخته می‌شوند و هویت دستوری کلمه‌ها با پایانه مشخص می‌شود؛ مانند o که پایانه اسم است، مثل Patro به معنی پدر، و a که پایانه صفت است، مانند Patra به معنی پدری یا پدرانه.

در جدول زیر هر یازده پایانهٔ مورد استفاده در زبان اسپرانتو آورده شده‌اند.
پایانه‌های اسپرانتو پایانه     نقش     مثال و معنی     مثال در جمله
―a     تبدیل ریشه به صفت     Bona = خوب، نیکو     Tiu libro estas bona rimedo. = آن کتاب یک منبع خوب است.
―o     پایانهٔ مخصوص اسم‌ها     Orelo = گوش     Ne kredu al orelo, kredu al okulo.
به گوش خود معتقد نباش، چشمانت را باور کن.
―j     نشان جمع برای
اسم‌ها و صفت‌ها     Homoj (Hom.o.j)
انسان‌ها     Se la mondon paco regus, homoj havus pli bonan vivon.
اگر صلح جهان را فرمان‌روایی می‌کرد، انسان‌ها زندگانی بهتری می‌داشتند.
―e     پایانهٔ قیدساز     Bone = به‌خوبی     Li povis kompreni Hafez poemojn tre bone.
او می‌توانست شعرهای حافظ را به‌خوبی بفهمد.
―i     مصدر فعل     Morti = مردن     Morti pro la patrujo estas agrable.
مردن به‌خاطر سرزمین، دلپذیر است.
―is     زمان گذشته     estis = بود     Sadio estis kapabla poeto. = سعدی شاعری توانا بود.
―as     زمان حال     belas = زیبا است     L'aŭtuna akvofalo belas. = آبشار پاییزی زیباست.
―os     زمان آینده     estiĝos = خواهد شد     ... kaj morgaŭ la universaleco estiĝos la homaro metodo.
... وفردا بین‌الملل طریق بشری خواهد شد.∗
―u     امری
(مستقیم و غیرمستقیم و زمان‌دار)     brilu = بدرخش     Suno brilu! Pluvo pluvu!
خورشید بدرخش! باران ببار!
―us     حالت شرطی
یا بیان آرزو     estus = اگر باشد     Se mi estus kolombo, mi ĉiam flugus super la maroj.
اگر من پرنده‌ای بودم، پیوسته بر فراز دریاها پرواز می‌کردم.
―n     مفعول
اندازه
هدف     homon = انسان را
3 metrojn = ۳ متر
domon = (به) خانه     ...
پسوندها

پسوندها در زبان اسپرانتو قبل از پایانه‌ها قرار می‌گیرند و شامل دو بخش کلی پسوندهای دستوری و پسوندهای معنایی هستند. پسوندهای دستوری خود به پسوند فاعلی و پسوند مفعولی تقسیم می‌شوند.
پسوندهای دستوری

پسوندهای دستوری اسپرانتو، نقش ریشه را در ساختار جمله مشخص می‌کنند و نیز معنی عبارت را تغییر می‌دهند.
پسوندهای معنایی

در زبان اسپرانتو پسوندهای معنایی بسیاری وجود دارند. مانند in که پسوند تأنیث یا مونث بودن است، مانند Patrino به معنی مادر، و id که پسوند زادگی است، مانند Kokido به معنی جوجه خروس.
پیشوندها
پیشوندها و میان‌وندهای اسپرانتو در اسپرانتو     معنی     مثال     معنی فارسی
bo-     خویشاوند سببی     Bopatrino     مادر زن، مادر شوهر
dis-     جدایی و تفکیک، پراکندگی     Dissemi     پخش کردن - مثلاً برای بذر
ek-     آغاز، فوریت     Ekiri     رهسپار شدن
eks-     سابق     Eksprezidento     رئیس‌جمهور سابق
fi-     کثیف، منزجرکننده (معمولاً در پورنوگرافیک)     Fimensa     دارای ذهن پلید
...
ماخذ کلمات زبان اسپرانتو

حدود ۸۰٪ واژگان اسپرانتو از زبان‌های لاتین و بقیه آن را واژگانی از زبان‌های دیگر جهان مانند فارسی، عربی، ترکی، چینی و ... تشکیل می‌دهند. علت این امر پیدایش علوم و فنون جدید در کشورهای غربی است، که عموماً زبان‌هایی با ریشهٔ زبان لاتین دارند و برای نامیدن پدیده‌ها و یافته‌های جدید از ریشه‌های لاتینی استفاده کردند. اما برای بیان مفاهیم سنتی و فرهنگی خاص ملل دیگر، مانند ایرانیان، اعراب، ترک‌ها، چینی‌ها و ... اسپرانتو از واژگان زبان‌های ایشان بهره جسته‌است.
کلمه‌های وارد شده از فارسی

چندی از کلمه‌های فارسی که در زبان اسپرانتو به کار می‌رود، اسم خاص هستند. مانند کلمه derviŝo (درویش) یا Ŝaho (شاه) که برای اشاره به مفهومی دربارهٔ ایران به کار می‌روند. در عین حال، کلمه‌هایی چون Magio (جادو)، Paradizo (پردیس)، Piĵamo (پیژامه)، Ŝako (شطرنج)، به طور مستقیم یا غیر مستقیم به زبان اسپرانتو راه یافته‌اند. برخی کلمه‌ها نیز دربارهٔ فرهنگ ایرانی هستند اما از زبان‌های اروپایی به اسپرانتو وارد شده‌اند؛ همچون Tapiŝo به معنی قالی که در زبان فرانسه به صورت Tapis، در ایتالیایی Tappeto و در هلندی Tapijt است.
فصلنامه اسپرانتوی ایران

پیام سبزاندیشان فصلنامهٔ دوزبانه‌ای (به فارسی و اسپرانتو) است که چندین سال است منتشر می‌شود. هر شمارهٔ این مجله در ۵۶ صفحه، که نیمی از آن به زبان فارسی و نیم دیگر به زبان اسپرانتو است، منتشر می‌گردد. متن کامل مطالب این مجله به صورت رایگان از جمله در این وب‌گاه در اختیار عموم قرار دارد.
مراکز اسپرانتوی ایران

    سازمان جوانان اسپرانتودان ایران در سال ۱۳۷۲ بنیانگذاری شده است. در سال ۱۳۷۵ موسسه سبزاندیشان به ثبت رسید که پوششی قانونی برای فعالیتهای سازمان بود.
    در سال ۱۳۸۳ انجمن اسپرانتوی ایران رسماً اعلام موجودیت کرد و از سال ۱۳۸۴ به عنوان شاخه کشوری انجمن جهانی اسپرانتو در ایران رسماً پذیرفته شده و با آن همکاری متقابل دارد.

لودویک زامنهوف

دکتر لودویک لازاروس زامنهوف (Ludwig Lazarus Zamenhof) متولد سال ۱۸۵۹ در شهر بیاویستوک در لهستان فعلی، آفرینندهٔ زبان بین‌المللی اسپرانتو در سال ۱۸۸۷ است. وی در سال ۱۹۱۷ دیده از جهان بست. یونسکو سال ۱۹۸۶ را به پاس خدمات زامنهوف به بشریت، و به خاطر ابداع زبان اسپرانتو، سال «زامنهوف» اعلام کرد.

محتویات

    ۱ زندگی و زمینهٔ فرهنگی
    ۲ تلاش‌ها برای زبانی بین‌المللی
    ۳ خانواده
    ۴ جستارهای وابسته
    ۵ منابع
    ۶ پیوند به بیرون

زندگی و زمینهٔ فرهنگی

زامنهوف در ۱۵ دسامبر ۱۸۵۹ در بیاویستوک شهری در امپراطوری روسیه (اکنون در لهستان) متولد شد. به گفتهٔ خود او، زبانی که در کودکی به صورت طبیعی فراگرفت، روسی بود (یا بلاروسی که در قرن ۱۹ میلادی از روسی مجزا نبود) و همین زبان تاثیر بسیار زیادی در نظام صوتی اسپرانتو و واج‌شناسی آن گذاشت. در عین حال، او به زبان مادری خود (ییدیش یا عبری-آلمانی) نیز به طور طبیعی سخن می‌گفت. پدر زامنهوف معلم زبان آلمانی بود و خود او نیز آلمانی را فصیح صحبت می‌کرد. او در سنین بالاتر به زبان لهستانی گرایش بیشتری پیدا کرد تا جایی که زبان مادری فرزندانش لهستانی بود. زامنهوف بعدها زبان‌های فرانسوی، لاتین، یونانی، عبری و انگلیسی را فراگرفت. او همچنین علاقهٔ خاصی به زبان‌های ایتالیایی، اسپانیایی و لیتوانیایی داشت.

جمعیت بیاویستوک در زمان زامنهوف، مشتمل بر اکثریت ییدیش زبان در کنار سه اقلیت لهستانی زبان، آلمانی زبان و بلاروسی زبان بود. وی از اختلاف‌های بسیار میان این گروه‌ها بسیار غمگین و افسرده بود و عامل اصلی نفرت و تعصب بین این گروه‌های زبانی را سوء تفاهم متقابل می‌دانست و عقیده داشت که این اختلاف، در اثر نبود یک زبان واحد و عمومی است که بتواند ابزار ارتباطی میان مردمی از قومیت‌های متفاوت باشد.
تلاش‌ها برای زبانی بین‌المللی

زامنهوف در زمان گذران دورهٔ تحصیلات دبیرستانی خود در ورشو، به فکر خلق یک زبان بین‌المللی و جهانی افتاد که با یک دستور زبان بسیار غنی و پیچیده عرضه شود؛ که البته بعد از یادگیری زبان انگلیسی، به این نتیجه رسید که زبان بین‌المللی مد نظرش باید گرامر ساده‌تری داشته باشد. او در تحقیقات خود در مورد زبان‌شناسی، علاوه بر اینکه از زبان‌های فطری مادر و پدر (روسی و ییدیش) و زبان مورد علاقه‌اش (لهستانی) کمک گرفت، از مهارت بسیار خود در زبان آلمانی، آشنایی با زبان‌های لاتین، عبری و فرانسوی و دانش ابتدایی از زبان‌های یونانی انگلیسی و ایتالیایی نیز بهره برد.

زامنهوف در سال ۱۸۷۸ طراحی زبان بین‌المللی خود را به پایان رسانید. گرچه به خاطر سن کمش از انتشار آن خودداری کرد. پس از اتمام دورهٔ دبیرستان، ابتدا در مسکو و سپس در ورشو به تحصیل در پزشکی پرداخت و در سال ۱۸۸۵ فارغ‌التحصیل شد و در ویزیا به عنوان پزشک، و سپس در سال ۱۸۸۶ به عنوان چشم پزشک در پوتسک و وین مشغول به کار شد و در حین معالجهٔ بیماران به کوشش خود در پروژهٔ زبان بین‌المللی ادامه می‌داد.

در مدت دو سال، او تلاش کرد تا سرمایه‌ای بیندوزد تا بتواند جزوه‌ای در مورد زبانی که خلق کرده بود منتشر کند. در نهایت با کمک‌های مالی پدر نامزدش، در سال ۱۸۸۷ کتابی با عنوان «Lingvo internacia: Antaŭparolo kaj plena lernolibro» (زبان بین‌المللی: پیشگفتار و جزوهٔ کامل) به زبان روسی و با اسم مستعار «Doktoro Esperanto» (دکتر امیدوار) منتشر کرد که نام این زبان بین‌المللی نیز از همین تخلص گرفته شده‌است. این زبان برای شخص زامنهوف نه‌تنها یک ابزار ارتباطی؛ بلکه راهی برای ترویج همزیستی صلح‌آمیز بین مردمان فرهنگهای مختلف بود.

    آرمان ابدی اسپرانتو چنین است: بر بنیاد زبانی بی‌طرف، دیوارهای میان نسل‌ها فرو بریزند و هر یک از ابناء بشر عادت داده شود که به دیگر انسان‌ها فقط انسانی و برادرانه نگاه کند.[۱]

خانواده

او دارای دو دختر و یک پسر بود. یکی از دختران او لیدیا زامنهوف تحت تاثیر دوست خود مارثا روت در سال ۱۹۲۵ به آیین بهایی گرایش پیدا کرد و بهایی شد.
جستارهای وابسته

    هو میا کور - شعر کوتاهی از لودویک زامنهوف که آنرا اولین نوشته ادبی زبان اسپرانتو می‌دانند.

زبان

زبان یک سیستم قراردادی منظم از آواها یا نشانه‌های کلامی یا نوشتاری بوده که توسط انسانهای متعلق به یک گروه اجتماعی یا فرهنگی خاص برای نمایش و فهم ارتباطات و اندیشه‌ها به کار برده می‌شود.[۱]

زبان مجموعه‌ای سامان‌مند از نشانه‌های اختیاری و قراردادی‌ست که هم‌چون نهاد‌ی اجتماعی برای برقراری ارتباط به کار می‌رود.[۲]

به عبارتی زبان پدیده ای ذهنی است که به صورت گفتار و نوشتار یا اشاره تجلی می‌یابد سنت گرایان معتقدند که الگوی اشاره و نوشتار بر گفتار تقدم دارد.

محتویات

    ۱ تعریف دقیق‌تر
    ۲ زبان انسان
    ۳ زبان بین المللی
    ۴ بررسی زبان و زبان‌شناسی
    ۵ زبان بدن
    ۶ زبان‌های مرده و منقرض شده
    ۷ زبان براساس نظریه مجموعه‌ها
    ۸ زبان‌های فراساخته
    ۹ جستارهای وابسته
    ۱۰ پانویس
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

تعریف دقیق‌تر

زبان مجموعه‌ای از نشانه‌های قراردادی‌است که در امتداد یک بعد (زمان) برای انتقال پیام استفاده می‌شود. منظور از امتداد یک بعد این است که هر نشانه از پس نشانهٔ دیگری به نوبت می‌آید. مجموعهٔ نشانه‌ها در طول زمان مفهومی در ذهن انسان شکل می‌دهد. ویژگی‌ای که خاص زبان انسان (یا آنچه به طور اخص زبان می‌خوانیم) می‌باشد این است که کلامی را که به زبان خاص بیان شده‌است می‌توان دوبار تجزیه کرد. در تجزیهٔ بار نخست کلام را می‌توان به واحدهای معنایی کوچک‌تر—و به بیان دقیق‌تر از لحاظ معنایی بسیط—تجزیه کرد. به این واحدها تکواژ می‌گویند. در مرحلهٔ دوم هر تک‌واژ را می‌توان به واحدهای کوچک‌تر آوایی تقسیم کرد که از لحاظ کاربرد آوایی بسیط‌اند و از نظر معنایی فاقد معنا. به این جزءهای کوچک‌تر واج می‌گویند.[۳]

مثلاً جملهٔ «بَرگ سَبز است» را می‌توان در تجزیهٔ بار نخست به سه تک‌واژ «برگ»، «سبز» و «است» تجزیه کرد. هر کدام از این اجزا تنها یک معنی را در ذهن تداعی می‌کنند و با شکستن به اجزای کوچک‌تر فاقد معنی می‌شوند.پس به‌اصطلاح از لحاظ معنایی بسیط‌اند. در تجزیهٔ دوم این اجزا را می‌توان به واحدهای آوایی بسیط تقسیم کرد. مثلاً برگ را به چهار واحد (واج) ب، ــَـ ، ر و گ تجزیه کرد.

خاصیتی که زبان را از دیگر نظام‌های قراردادی برای انتقال پیام متمایز می‌کند همین خاصیت تجزیهٔ دوگانه‌است که تا حد واحدهای بدون معنا (و تکرار شونده) پیش می‌رود.
زبان انسان
بخش‌هایی از مغز که در پردازش زبان نقش دارند: Broca's area(آبی)، Wernicke's area(سبز)، Supramarginal gyrus(زرد)، Angular gyrus(نارنجی)، کورتکس شنوایی اولیه(صورتی)

انسان موجودی اجتماعی است و یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان برقراری ارتباط با همنوعان و ایجاد رابطه تفهیم و تفاهم است و زبان مهم‌ترین ابزار این ارتباط است.

زبان مجموعه‌ای از نشانه‌های قراردادی است که به‌وسیله آن مقصود خود را به دیگران می‌رسانیم در زبان‌شناسی به هر واژه یک نشانه می‌گویند. این نشانه‌ها صوتی یا نوشتاری یا اشاره ای هستند. بدین ترتیب زبان انسان به سه بخش تقسیم می‌شود(سه الگوی زبانی انسان):

    زبان گفتاری: زبانی است که نشانه‌های آن صوتی هستند و همه از آغاز زندگی با آن آشنا می‌شوند و هر زبان‌آموزی پیش از ورود به دبستان به خوبی از مهارت سخن گفتن برخوردار است.
    زبان نوشتاری: زبانی است که نشانه‌های آن خطی است. این زبان پس از زبان گفتاری آموزش داده می‌شود.
    زبان اشاره: زبانی است که نشانه‌های آن اشارهای است. این زبان بیشتر برای افراد کر ولال آموزش داده می‌شود.


زبان بین المللی

زمانی رسید که مردم برای ارتباط با یکدیگر و انجام تجارت و خرید و فروش کالا به یک زبان واحد نیاز پیدا کردند و تصمیم گرفتند زبان انگلیسی را به عنوان زبان بین المللی معرفی کنند.

به خاطر نفوذ بریتانیا و آمریکایی ها در دنیا تصمیم بر این شد که انگلیسی را زبان واحد انتخاب کنند. ولی در بررسی بیشتر می توان به این موضوع اشاره کرد که از لحاظ ساختاری ، زبان انگلیسی ساده ترین زبان دنیاست.

هم اکنون بسیاری از افراد در دنیا به زبان انگلیسی تسلط دارند و بسیاری هم در حال یادگیری این زبان هستند.
بررسی زبان و زبان‌شناسی
زبان‌شناسی
زبان‌شناسی نظری
آواشناسی
واج‌شناسی
واژه‌شناسی
ساخت‌واژه
نحو
معناشناسی
معناشناسی واژگانی
معناشناسی آماری
معناشناسی ساختاری
سبک‌شناسی
تجویز و توصیف
کاربردشناسی
زبانشناسی کاربردی
اکتساب زبان
زبان‌شناسی روان‌شناختی
زبان‌شناسی جامعه‌شناختی
زبان‌شناسی شناختی
جامعه‌شناسی زبان
زبان‌شناسی محاسباتی
زبان‌شناسی توصیفی
زبان‌شناسی تاریخی
زبان‌شناسی تطبیقی
رده‌شناسی زبان
دستور گشتاری
ریشه‌شناسی
نوشتار اصلی: زبان‌شناسی

دانش بررسی زبان به سده‌های پیش برمی‌گردد و کهن‌ترین نمونه بررسی سامان‌مند زبان از هندوستان است. در آنجا شخصی به نام پانینی در سده ۵ پیش از میلادی به مطالعه جامع و علمی زبان سانسکریت پرداخت و اصول استواری از زبانشناسی رابنیان نهاد. وی مفاهیمی مانند واج، تکواژ و غیره را سده‌ها پیشتر از زبانشناسان غربی درک و توصیف کرد.

در خاورمیانه سیبویه، زبانشناس برجسته ایرانی، اواخر عمرش توصیفی جامع و زبانشناسانه از زبان عربی در شاهکار خود به نام (به عربی: «الکتاب فی النحو») («دستورنامه») به دست داد. وی در این کتاب نظریه آواشناسی و واج‌شناسی ویژه‌ای پدید آورد.

در غرب، پیشرفت دانش ریاضیات و دیگر سیستم‌های مشخص در سده بیستم میلادی منجر به کوشش دانشوران در مطالعه علمی زبان به عنوان یک «نشانه معنایی» شد. این کوشش‌ها به پیدایش رشته‌ای از دانش به نام زبانشناسی انجامید که بنیان‌گذار آن فردینان دو سوسور است.

نوام چامسکی از زبان‌شناسانی است که نظریاتش انقلابی در این رشته به وجود آوردند. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی و «به طور ارثی برنامه‌ریزی شده» اوست و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان مادری ایفا می‌کند. کودک مجموعه محدودی از اطلاعات را از محیط زبانی خویش می‌گیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریه‌پردازان پیش‌تر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد مغز کودک می‌شود[۴].
زبان بدن
نوشتار اصلی: زبان بدن

به انتقال پیام‌های غیر زبانی میان افراد که توسط اعضای بدن و حرکات صورت انجام می‌گیرد زبان بدن (Body language) می‌گویند.

<! == زبان نشانه‌ای == زبان نشانه‌ای (sign language) -->
زبان‌های مرده و منقرض شده

بر اساس برخی از تعاریف، زبان منقرض شده به زبانی گفته می‌شود که دیگر هیچ گویش‌وری ندارد، در حالی که زبان مرده زبانی است که دیگر کسی آن را به عنوان زبان اصلی خود صحبت نمی‌کند.[۵]
زبان براساس نظریه مجموعه‌ها

مقالهٔ اصلی: زبان‌های صوری

در تئوری محاسبات زبان به یک مجموعهٔ رشته‌ها[۶] بر روی یک الفبا[۷] گفته می‌شود. منظور از الفبا مجموعه‌ای از نمادهای[۸] زبان است، و عبارت «یک رشته برروی الفبا» به یک توالی[۹] متناهی از سمبل‌های الفبا اشاره دارد.[۱۰]
زبان‌های فراساخته

برخی از افراد یا گروه‌ها، به خاطر دلایل شخصی، کاربردی، ایدئولوژیکی یا برای آزمایش، زبان‌های فراساخته (مصنوعی) خود را پدید آورده‌اند. زبان‌های کمکی فرامرزی (بین‌المللی) اغلب زبان‌های فراساخته‌ای هستند که سعی شده‌است ساده‌تر از زبان‌های طبیعی باشند. سایر زبان‌های فراساخته به گونه‌ای ایجاد شده‌اند که منطقی‌تر از زبان‌های طبیعی باشند؛ از نمونه‌های مشهور این زبان‌ها زبان لژبن (Lojban) است.

برخی از نویسندگان، از جمله تالکین با هدف‌هایی چون ادبیات، هنر یا دلایل شخصی زبان‌های تفننی آفریده‌اند. در سال‌های اخیر طرفداران مجموعه تلویزیونی پیشتازان فضا زبان نژاد کلینگان (Klingon)، که دارای دستور زبان و واژگان ویژه خود است را گسترش داده‌اند.[۱۱]

زبان اسپرانتو نیز زبانی علمی یا فراساخته‌است. این زبان توسط دکتر لودویک لازاروس زامنهوف ساخته شد. اسپرانتو به علت ساختار علمی و آسان خود مورد توجه متفکران و دانشمندان با ملیّت‌های گوناگون قرار گرفته و به خاطر ویژگی‌های منحصربه‌فرد آن، سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد (یونسکو) در سال ۱۹۵۴ (میلادی) به اتفاق آرا آن را به عنوان زبان بین‌المللی و بی‌طرف به رسمیت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامی کشورهای عضو خود توصیه کرد.

زبان یونانی

زبان یونانی (Ελληνικά، IPA: [eliniˈka]) تاریخ مستند ۳۵۰۰ ساله دارد که از تک تک زبان یگانه خانواده زبان‌های هندواروپایی کُهَن‌تر است.

زبان یونانی با هیچ‌یک از دیگر زبان‌های هندواروپایی در یک گروه قرار نمی‌گیرد. زبان یونانی باستان به‌علت برخورداری از ادبیات غنی هنوز دوستداران فراوانی دارد. عده زیادی از مردم جهان مایل هستند آثار ارزشمند هومر، سوفکلس و آیسخولوس (اشیل) را به زبانی که این ادبیات در آن پدید آمده، مطالعه کنند. علاوه بر آن، هنوز از گنجینهٔ لغات این زبان برای واژه‌سازی علمی و فلسفی استفاده می‌شود.
الفبا
Greek alphabet alpha-omega.svg

الفبای یونانی ۲۴حرف دارد که در زیر از راست به چپ مرتب گردیده‌اند :
حروف بزرگ
Α     Β     Γ     Δ     Ε     Ζ     Η     Θ     Ι     Κ     Λ     Μ     Ν     Ξ     Ο     Π     Ρ     Σ     Τ     Υ     Φ     Χ     Ψ     Ω
حروف کوچک
α     β     γ     δ     ε     ζ     η     θ     ι     κ     λ     μ     ν     ξ     ο     π     ρ     σ/ς     τ     υ     φ     χ     ψ     ω

تلفظ حروف به شکل زیر است :

    Α α : آلفا
    Β β : بتا
    Γ γ : گاما
    Δ δ : دلتا
    Ε ε : اپسیلن
    Ζ ζ : زتا
    Η η : اتا
    Θ θ : تتا

   

    Ι ι : یوتا
    Κ κ : کاپا
    Λ λ : لاندا
    Μ μ : موو
    Ν ν : نوو
    Ξ ξ : کی سی
    Ο ο : اُمیکرون
    Π π : پی

   

    Ρ ρ : رو
    Σ σ/ς : سیگما
    Τ τ : تاو
    Υ υ : آپسیلن
    Φ φ : فی
    Χ χ : خی
    Ψ ψ : سای
    Ω ω : اُمگا

فیزیک

فیزیک (به زبان یونانی φύσις، طبیعت و φυσικῆ، دانش طبیعت) علم مطالعهٔ خواص طبیعت است. این علم را عموماً علم ماده (Matter) و حرکت و رفتار آن در فضا و زمان، با در نظر گرفتن مفاهیمی همچون انرژی، اندازه حرکت، نیرو و بسیاری از عوامل دیگر می‌دانند. این ماده (Matter) می تواند از ذرات زیر اتمی تا کهکشان‌ها و اجرام بسیار بزرگ آسمانی باشد. این علم از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم، بار الکتریکی، جریان الکتریکی، میدان الکتریکی، الکترومغناطیس، فضا، زمان، اتم و نورشناسی استفاده می‌کند. اگر بطور وسیع تر سخن بگوییم، هدف اصلی علم فیزیک بررسی و تحلیل طبیعت است و همواره این علم در پی آن است که رفتار طبیعت را در شرایط گوناگون درک و پیش بینی کند.

فیزیک یکی از قدیمی ترین رشته‌های دانشگاهی است و شاید قدیمی ترین مبحث آن را بتوان نجوم و اخترشناسی نامید. مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد هزاران سال پیش از میلاد مسیح، اقوامی همچون سامری‌ها و همچنین اقوامی در مصر باستان و اطراف ایندوس، تحقیقات و درک اندکی از حرکت خورشید، ماه و ستارگان داشته‌اند. [۱]
ساعت آفتابی- استوایی یونانی، در Alexandria on the Oxus، آی خانم امروزی در شمال افغانستان، قرن دوم تا سوم قبل از میلاد مسیح

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ نظریه‌های اصلی
    ۳ گرایش‌های گوناگون فیزیک
    ۴ جستارهای وابسته
    ۵ منابع
    ۶ پیوند به بیرون
        ۶.۱ عمومی (به زبان‌های دیگر)

تاریخچه

از دوران باستان، انسان‌ها سعی می‌کردند که رفتار طبیعت را درک و پیش بینی کنند. در ابتدا، این گونه پرسش‌ها در مورد طبیعت و رفتار آن، در قلمرو فلسفه دسته بندی می‌شد. به همین دلیل است که در نوشته‌های فیلسوفان باستان همچون ارسطو، افلاطون و بطلمیوس و ... نوشته‌های بسیاری در مورد رفتارهای طبیعت، مخصوصاً حرکت ستارگان و خورشید می‌بینیم. در بعضی از این نوشته‌ها، مواردی وجود داشت که بررسی پدیده‌های آسمانی را با افسانه‌ها و اعتقادات مردمان آن دوره از تاریخ آمیخته می‌کرد و علی‌رغم پیش بینی‌های درست، نمی‌توانست باعث متقاعد شدن آیندگان شود. البته در این دوران فیلسوفانی همچون تالس هم بودند که تمامی تلاش خود را برای دور ماندن از دلایل ماوراءالطبیعه می‌کردند. به خاطر همین تلاش‌ها در بسیاری از منابع تاریخی به تالس لقب نخستین چهرهٔ علم را داده‌اند. یکی از کارهای مهم وی در حوزه ستاره شناسی، پیش بینی خورشیدگرفتگی در سال ۵۸۵ قبل از میلاد مسیح است.
آیزاک نیوتن (۱۶۴۳–۱۷۲۷)
نسخه‌ای از کتاب پرینسیپیا با دست خط آیزاک نیوتن

از همین دوره بود که شاخه‌ای از فلسفه جدا شد که نام آن را فلسفه طبیعی نهادند و سالیان طولانی ادامه یافت. تا حدوداً در قرن هفدهم میلادی که دوباره با حضور چهره‌های بزرگ و برجسته‌ای همچون آیزاک نیوتن و گوتفرید لایبنیتس می‌رفت که دوباره تحولی عظیم در علم و نحوه نگرش به آن مخصوصاً در ریاضیات و فیزیک ایجاد شود. با چاپ شدن کتاب نیوتن در سال ۱۶۸۷ با نام اصول ریاضی فلسفه طبیعی (همانطور که پیداست همچنان از عبارت فلسفه طبیعی در عنوان آن استفاده شده) تقریباً این نوع نگرش به فیزیک و ریاضیات به پایان راه خود رسید و نیوتن و همکاران وی در قرن هفدهم میلادی، نحوه نگرشی نو به طبیعت را بنیان گذاری کردند که امروزه به فیزیک کلاسیک معروف است. البته ذکر این نکته الزامی است که این جنبش، قبل از قرن هفدهم، با تلاش دانشمندانی چون گالیلئو گالیله، نیکلاس کوپرنیک و یوهان کپلر آغاز شده بود و در زمان نیوتن به اوج خود رسید.
پس از قرن هفدهم، فیزیک و ریاضیات با سرعت قابل توجهی توسعه یافتند و دانشمندان زیادی در شاخه‌های مختلف این دو علم، توانستند پاسخ بسیاری از پرسش‌های خود را بیابند. این روند تا قرن نوزدهم ادامه داشت. جامعه فیزیکدانان در قرن نوزدهم، عموماً گمان می‌کردند که با کشفیات جیمز کلرک ماکسول در حوزه الکترومغناطیس و معادله بندی چگونگی ایجاد شدن میدان الکتریکی و مغناطیسی، توسط بارها و جریان‌های الکتریکی، فیزیک به نقطه تکامل خود رسیده است و دیگر هیچ پدیده طبیعی وجود ندارد که نتوانند آن را توجیه و پیش بینی کنند. اما در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود که پدیده‌هایی توسط برخی از فیزیک دانان مشاهده شد که با علم فیزیک آن زمان قابل توضیح نبود و یا اگر توضیحی ارائه می‌شد، در آن تناقض‌هایی وجود داشت. در این زمان بود که فیزیک دانان تقریباً به دو دسته تقسیم شدند. دسته‌ای سردمدار پایه گذاری فیزیکی جدید، که در آن اشکالات و کاستی‌های فیزیک کلاسیک جبران شده باشد، بودند و دسته‌ای سر سختانه در مقابل هر گونه تغییر مقاومت می‌کردند و می‌کوشیدند که پدیده‌های جدید را با همان فیزیک کلاسیک (یا نیوتنی) توضیح دهند. سر انجام ماکس پلانک بر پایه تلاش‌های دانشمندان قبل از خود همچون رابرت هوک، کریستیان هویگنس، توماس یانگ و لئونارد اویلر توانست نظریه مکانیک کوانتومی را ارائه دهد و همین طور آلبرت اینشتین توانست نظریه نسبیت را ارائه و با موفقیت از آن دفاع کند. در همین سال‌ها بود که فیزیک دانان پذیرفتند، با وجود اینکه فیزیک کلاسیک در حوزه مورد بحث خود (که عموماً پدیده‌هایی آزمایش پذیر بودند) خالی از هرگونه خطا است، اما نیاز به ایجاد شاخه‌ای جدید در علم فیزیک با نام فیزیک نوین است. پس از آلبرت اینشتین، تئوری مکانیک کوانتومی و همچنین فیزیک اتمی با تلاش دانشمندان بزرگی چون ورنر کارل هایزنبرگ، اروین شرودینگر، ولفگانگ پائولی و پل دیراک هر روز کامل تر شد و این تکامل روز افزون علم فیزیک، تا به امروز در ده‌ها گرایش و شاخه ادامه دارد.
پرتره رسمی اینشتین در سال ۱۹۲۱، بعد از دریافت جایزه نوبل فیزیک
ورنر هایزنبرگ، برنده جایره نوبل فیزیک در سال ۱۹۳۲، از تاثیر گذارترین افراد در توسعه فیزیک اتمی

[۲]
نظریه‌های اصلی

در علم فیزیک، ما با سامانه‌های بسیار متفاوتی سرو کار داریم، اما نظریه‌های اصلی که در هسته علم فیزیک قرار دارند، توسط همه فیزیک دانان مورد استفاده قرار می‌گیرند. در فیزیک کلاسیک، ما با نظریه‌هایی سروکار داریم که حرکت اشیا که ابعاد و سرعت‌هایی که قابل تصور و عموماً آزمایش پذیرند را، پیش بینی و تحلیل می‌کنند. زمانی که صحبت از ابعاد قابل تصور برای عموم مردم می‌شود، منظور از ابعادی فرا اتمی و فرا ملکولی شروع می‌شود و تا ابعاد سیارات را در بر می‌گیردو سرعت قابل تصور، عموماً سرعتی کمتر از سرعت نور است. اما هنگامی که سیستم‌های مورد بررسی ما، ابعادی فراتر از حد تصور ما به خود می‌گیرند، مثل منظومه‌ها، کهکشان‌ها و دیگر سیستم‌های عظیم ستاره‌ای و آسمانی و یا ابعادی بسیار کوچک، مثل ابعادی زیر اتمی و حتی کوچکتر، فیزیک و مکانیک کلاسیک از خود ضعف نشان می‌دهد و دیگر قدرت پیش بینی و درک صحیح واقعیات را ندارد. به همین دلیل تئوری‌هایی که اینگونه سیستم‌ها را تحلیل می‌کنند، در حوزه فیزیک جدید صورت بندی می‌شود.
البته کاملاً بدیهی است، این تعاریفی که در اینجا ارائه می‌شود کاملاً شکلی عمومی دارند و در علم فیزیک، مرز واضحی میان فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید به هیج وجه وجود ندارد. به صورتی که برخی از فیزیک دانان، فیزیک جدید را شکل تکامل یافته و تصحیح شده فیزیک کلاسیک می‌دانند، اما برخی از فیزیک دانان که مهمترین آنها ورنر کارل هایزنبرگ بوده‌است، همان طور که در کتاب خود جــــز و کـــل می‌گوید، فیزیک کلاسیک یک معقوله کاملاً جدا، فرمول بندی شده، بدون ایراد و کامل است امــا در حوزه سیستم‌های مورد بررسی خودش و نمی‌توان فیزیک جدید را شکل تکامل یافته فیزیک کلاسیک دانست.

هدف اصلی علم فیزیک توصیف تمام پدیده‌های طبیعی قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده برای بشر، توسط مدل‌های ریاضی (به اصطلاح کمی کردن طبیعت)است. تا قبل از قرن بیستم، با دسته بندی پدیده‌های قابل مشاهده تا آن روز، فرض بر این بود که طبیعت از ذرات مادی تشکیل شده‌است و تمام پدیده‌ها به واسطهٔ دو نوع برهمکنش بین ذرات (برهمکنش‌های گرانشی و الکترومغناطیسی) رخ می‌دهند. برای توصیف این پدیده‌ها نظریه‌های زیر به تدریج شکل گرفته و تکامل یافتند:

    مکانیک کلاسیک (توصیف رفتار اجسامی که اندازه‌ای معمولی دارند و با سرعتی معمولی در حال حرکتند)
    الکترومغناطیس(توصیف رفتار مواد و اجسام دارای بار الکتریکی)
    ترمودینامیک و مکانیک آماری (توصیف پدیده‌های مرتبط با گرما بر حسب کمیت‌های ماکروسکوپی و یا میکروسکوپی)

به مجموع این نظریه‌ها فیزیک کلاسیک گفته می‌شود.

در ابتدای قرن بیستم پدیده‌هایی مشاهده شدند که توسط این نظریه‌ها قابل توصیف نبودند. بعد از پیشرفتهای بسیار بنیادین در ربع اول قرن بیستم، نظریه‌های فیزیکی با نظریه‌های کاملتری که این پدیده‌ها را نیز توصیف می‌کردند جایگزین گشتند. مهم‌ترین تغییر، تشکیل دو دینامیک متفاوت برای اجسام کوچک و اجسام بزرگ است. چون دینامیک اجسام بزرگ از لحاظ ساختاری و مفاهیم به دینامیک قبلی نزدیکی زیادی دارد(بر خلاف دینامیک اجسام ریز که ساختاری کاملاً متفاوت دارد) نظریه‌ها به دو دسته دینامیک کلاسیک اصلاح شده(با شالوده مکانیک نیوتنی) و کوانتمی تقسیم شدند.
نظریه‌های دیگری درفیزیک مدرن به تدریج شکل گرفتن که عبارت اند از:

    نسبیت عام (برهمکنش گرانشی و دینامیک اجسام بزرگ)
    مکانیک کوانتمی (دینامیک اجسام ریز)
    مکانیک آماری (حرکت آماری ذرات بر پایه دینامیک کوانتمی)
    الکترودینامیک کلاسیک (برهمکنش الکترومغناطیسی و نسبیت خاص)

نموداری ابتدایی، که قلمروهای اصلی فیزیک را به صورت ساده نشان می‌دهد

بعدها با پیدا شدن دو برهمکنش دیگر (برهمکنش هسته‌ای قوی و برهمکنش هسته‌ای ضعیف) برای فرمولبندی آنها هم اقدام شد و از نسبیت خاص برای تمام نظریه‌ها استفاده شد و کل نظریه‌ها عبارت شدند از:

۱- نسبیت عام

۲-مکانیک آماری

3- الکترودینامیک کوانتومی QED (برهمکنش الکترومغناطیسی و دینامیک کوانتومی)

4-کرومودینامیک کوانتومی QCD (برهمکنش هسته‌ای قوی و دینامیک کوانتومی)

۵-نظریه ضعیف کوانتومی (برهمکنش هسته‌ای ضعیف و دینامیک کوانتمی بعداً با تلفیق با الکترودینامیک نظریه الکترو ضعیف کوانتومی را ساخت)

تمام این نظریه‌ها به جز نسبیت عام از دینامیک کوانتومی استفاده می‌کنند. به مجموعه‌ای ازQED وQCD ونظریه ضعیف اصطلاحآ مدل استاندارد ذرات بنیادی گفته می‌شود. امروزه بسیاری از فیزیکدانان به دنبال متحد کردن چهار برهمکنش (نظریه وحدت بزرگ) می‌باشند که مشکل اصلی وارد کردن گرانش و استفاده از دینامیک کوانتومی برای گرانش می‌باشد. نظریه‌های گرانش کوانتومی و به خصوص نظریه ریسمان از نمونه‌های این تلاشها است. همچنین بیشتر نظریه‌های جدید از مفهومی به نام میدان استفاده می‌کنند که به نظریه‌های میدان مشهور هستند.
کنفرانس سلوی در سال ۱۹۲۷
گرایش‌های گوناگون فیزیک

جدول زیر بسیاری از زمینه‌ها و زیرزمینه‌های فیزیک به همراه نظریه‌های مربوط و مفاهیم به کار رفته در آنها را در بر می‌گیرد.
زمینه     زیرزمینه‌ها     نظریه‌های اصلی     مفاهیم
اخترفیزیک     کیهان‌شناسی، گرانش، اخترشناسی انرژی-بالا، اخترشناسی سیاره‌ای، فیزیک فضا، اختر فیزیک ستاره‌ای     مهبانگ، تورم کیهانی، نسبیت عام، قانون گرانش عمومی نیوتن     سیاهچاله، تابش زمینه کیهانی، ریسمان کیهانی، کیهان، انرژی تاریک، ماده تاریک، کهکشان، گرانش، موج گرانشی، تکینگی گرانشی، سیاره، منظومه شمسی، ستاره، ابرنواختر، عالم
فیزیک اتمی، مولکولی و اُپتیک     فیزیک اتمی، فیزیک مولکولی، اختر فیزیک اتمی و مولکولی، فیزیک شیمی، اُپتیک، فوتونیک، فیزیک پلاسما     مکانیک کوانتومی، اُپتیک کوانتومی، شیمی کوانتومی، علم اطلاعات کوانتومی     فوتون، اتم، مولکول، پراش، نور، موج الکترومغناطیسی، لیزر، قطبش، خط طیفی، اثر کازیمیر
فیزیک ذرات     فیزیک هسته‌ای، اخترفیزیک هسته‌ای، اخترفیزیک ذره‌ای، پدیدارشناسی فیزیک ذره‌ای     مدل استاندارد، نظریه کوانتومی میدان، الکترودینامیک کوانتومی، کرومودینامیک کوانتومی، نظریه الکتروضعیف، نظریه میدان موثر، نظریه میدان شبکه، نظریه پیمانه‌ای شبکه، نظریه پیمانه‌ای، ابرتقارن، نظریه وحدت بزرگ، نظریه ریسمان، نظریه ابرریسمان، نظریه-م     نیروهای پایه در فیزیک (گرانشی، الکترومغناطیسی، ضعیف و قوی)، ذرات بنیادی،فیزیک بنیادی، اسپین، ضدماده، شکست تقارن خودبخود، نوسان نوترینو، مکانیسم الاکلنگی، پوسته، ریسمان، گرانش کوانتمی، نظریه همه چیز، انرژی خلاء
فیزیک ماده چگال     فیزیک حالت جامد، فیزیک فشاربالا، فیزیک دما پایین، فیزیک سطح، نانو اندازه، فیزیک پلیمر     مکانیک کوانتومی، نظریه بی‌سی‌اس، موج بلوخ، گاز فرمی، مایع فرمی، نظریه بس ذره‌ای     حالت‌های ماده (گاز، مایع، جامد، چگالش بوز-اینشتین، ابررسانایی، ابرشاره)، رسانایی الکتریکی، مغناطیس، خودسامان‌دهی، اسپین
فیزیک کاربردی     فیزیک شتاب‌دهنده‌ها، صوت شناسی، زیست‌فیزیک، فیزیک شیمی، فیزیک مکاتبه، اکونوفیزیک، مهندسی فیزیک، دینامیک سیالات، ژئوفیزیک، مهندسی و علم مواد، فیزیک پزشکی، نانوتکنولوژی، اُپتیک، شمی فیزیکی، فیزیک شمارش، فیزیک پلاسما، دستگاه‌های حالت جامد، شیمی کوانتمی، الکترونیک کوانتمی، علم اطلاعات کوانتومی، دینامیک حامل

علوم طبیعی

علوم طبیعی یا همان تجربی دانش‌هائی هستند که موضوع آن‌ها بررسی ویژگی‌های فیزیکی طبیعت (به معنای وسیع آن، یعنی همه جهان) است. به این معنا علوم طبیعی از علوم انسانی متمایز است. در علوم طبیعی کوشش می‌شود تا پدیده‌های طبیعی با روش علمی و براساس فرآیندهای طبیعی (و نه الهی یا عرفانی و مانند آن) توضیح داده شود. گاه منظور از علوم طبیعی همان علوم زیستی است ولی این کاربرد رایج نیست و علوم زیستی بخشی از علوم طبیعی به‌شمار می‌رود. در ایران امروز ( پس از دهه ی 50 شمسی ) بر خلاف دیروز ( پیش از دهه ی 50 شمسی ) به علوم طبیعی ، علوم تجربی می گویند که به نظر می رسد علوم طبیعی صحیح است و نه علوم تجربی چرا که علومی که با تجربه حاصل می شوند محصور در علوم طبیعی نیست و شامل علوم انسانی نیز می شود .

زیست‌شناسی

زیست‌شناسی از علوم طبیعی و دانش مربوط به مطالعه جانداران زنده است. این دانش به بررسی ویژگی‌ها و رفتار سازواره‌ها، چگونگی پیدایش گونه‌ها و افراد، و نیز به بررسی برهمکنش جانداران با یکدیگر و محیط پیرامونشان می‌پردازد.زیست‌شناسی شامل موضوعات وسیعی است که دارای تقسیم‌بندی بسیاری از مباحث و رشته‌های مختلف است.از جمله مهم ترین موضوعات آن عبارت از پنج اصل به‌هم‌وابسته است که می توان آن‌ها را اساس زیست شناسی مدرن نامید:[۱]

    سلول‌ها به عنوان واحد اصلی حیات هستند.
    گونه های جدید و صفات موروثی، محصول تکامل هستند.
    ژن‌ها واحد اصلی وراثت هستند.
    ارگانیسم‌ها محیط داخلی خود را برای حفظ یک وضعیت پایدار و ثابت، حفظ می‌کنند.
    موجودات زنده انرژی مصرف می‌کنند و آن را به صورت دیگری تبدیل می‌کنند.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ مبانی زیست شناسی مدرن
        ۲.۱ نظریه سلولی
        ۲.۲ تکامل
        ۲.۳ ژنتیک
        ۲.۴ هموستازی
        ۲.۵ انرژی
    ۳ پژوهش
        ۳.۱ ساختار
        ۳.۲ فیزیولوژیکی
        ۳.۳ تکاملی
        ۳.۴ سیستماتیک
        ۳.۵ بوم شناسی
    ۴ سطوح زیست‌شناسی
    ۵ جستارهای وابسته
    ۶ منابع

تاریخچه
نوشتار اصلی: تاریخ زیست‌شناسی
درخت حیات ارنست هکل به سال ۱۸۷۹

اصطلاح بیولوژی (به انگلیسی: biology) از واژه یونانی βίος- بیوس "به معنی زندگی"، و پسوند λογία- لوژیا "به معنی مطالعه چیزی"، مشتق شده‌است. این کلمه در آلمان در اوایل سال ۱۷۹۱ ممکن است از پسین‌سازی کلمه قدیمی‌تر دوزیستان‌شناسی با حذف کلمه دوزیستان، به وجود آمده باشد.

اگرچه زیست‌شناسی در قالب مدرن خود پیشترفت‌های بسیاری یافته‌است، اماعلوم مرتبط و وابسته به آن، از زمان‌های قدیم مورد مطالعه قرار گرفته‌است. فلسفه طبیعی در اوایل تمدن‌های باستانی بین النهرین، مصر، شبه‌قاره هند و چین مورد مطالعه قرار گرفت.با این حال، ریشه‌های زیست‌شناسی مدرن و گرایش به مطالعه طبیعت اغلب به یونان باستان برمی‌گردد.[۲] در حالی که مطالعه رسمی طب به بقراط (حدود ۴۶۰ سال قبل از میلاد -- حدود ۳۷۰ سال قبل از میلاد) برمی گردد، اما ارسطو (۳۲۲ سال قبل از میلاد و ۳۸۴ پیش از میلاد) گسترده‌ترین سهم را برای توسعه زیست شناسی به کار گرفت. نقش برجسته او در تاریخچه حیوانات و کارهای دیگری با تکیه بر طبیعت‌گرایی، و فعالیت‌های تجربی دیگری که بر روی علت و معلولی زیستی و تنوع زندگی متمرکز بود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.ثئوفراستوس جانشین ارسطو در لیسه، سلسله کتاب‌هایی در زمینه گیاه‌شناسی نوشت که تا به امروز سالم ماند و به عنوان مهم‌ترین سهم از دوران باستان و حتی قرون وسطی از علوم گیاهی به حساب می‌آید.
مبانی زیست شناسی مدرن

بخش عمده‌ای از زیست شناسی مدرن را می‌توان متشکل از پنج اصل به‌هم وابسته دانست که شامل : نظریه سلولی، تکامل، ژنتیک، هموستازی، و انرژی است.[۱]
نظریه سلولی
نوشتار اصلی: نظریه سلولی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
سلول‌های رنگ‌آمیزی شده، کراتین(قرمز) و دی‌ان‌ای (سبز) در محیط کشت
تکامل
نوشتار اصلی: تکامل
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
ژنتیک
نوشتار اصلی: ژنتیک
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
هموستازی
نوشتار اصلی: هموستازی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
انرژی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
پژوهش
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
ساختار
نوشتارهای اصلی: زیست‌شناسی مولکولی، زیست‌شناسی سلولی، ژنتیک، و زیست‌شناسی رشد
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
فیزیولوژیکی
نوشتار اصلی: کاراندام‌شناسی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
تکاملی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
سیستماتیک
نوشتار اصلی: سامانه شناسی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
بوم شناسی
نوشتارهای اصلی: بوم‌شناسی، رفتارشناسی جانوران، رفتار، و زیست‌جغرافی
Wiki letter w.svg     این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
سطوح زیست‌شناسی

زیست‌شناسی گستره پهناوری از رشته‌های تحصیلی دانشگاهی را دربرمی‌گیرد. بسیاری از این عرصه‌ها گاه خود به عنوان رشته‌های جدا و مستقلی قلمداد می‌گردند. روی‌هم‌رفته این رشته‌ها به مطالعه زیست در مقیاس‌ها و سطوح گوناگون می‌پردازند از جمله:

    در مقیاس هسته‌ای از راه زیست‌شناسی مولکولی، زیست شیمی، و تا اندازه‌ای ژنتیک
    در مقیاس یاخته‌ای از طریق زیست‌شناسی یاخته‌ای
    در مقیاس چندیاخته‌ای از راه فیزیولوژی، کالبدشناسی، و بافت‌شناسی
    در سطح شکل‌گیری یا ریخت زایی (اونتوژنی) یک سازواره مفرد از راه پژوهش در رشته زیست‌شناسی تکاملی
    در سطح وراثت میان زایندگان و زادگان از راه دانش ژنتیک
    در سطح رفتار گروهی از راه رفتارشناسی
    در سطح بررسی مجموعه یک جمعیت از طریق ژنتیک جمعیت و در مقیاس چندگونه‌ای‌تبارها از راه دانش سامانه‌شناسی
    در سطح جمعیت‌های وابسته‌به‌هم و زیستگاه‌های ایشان از راه بوم‌شناسی و زیست‌شناسی فرگشتی و نیز احتمالاً از راه دانش دگرزیست شناسی که به بررسی وجود زیست در ورای کره زمین می‌پردازد.

نام علمی

نام علمی یا نامگذاری دو جمله‌ای یا سیستم دونامی، در زیست‌شناسی، روش معمول برای نامیدن گونه‌ها است. اساس این نام‌گذاری، این است که نام هر گونه (که پایین‌ترین بخش از سیستم رده‌بندی موجودات زنده است) به زبان لاتین علمی جدید آورده می‌شود و دو بخش دارد. به همین دلیل گاه این نام‌گذاری را «نام لاتین» گونه نیز می‌نامند، گرچه این اصطلاح را زیست‌شناسان و زبان‌شناسان نمی‌پسندند و بر کاربرد عبارت «نام علمی» تاکید دارند.

دانشمندان بر این اعتقاد هستند که حدود ۳۰ میلیون گونه از گیاهان، جانوران و ریزموجودات در کره زمین زندگی می‌کنند. زیست شناسان تاکنون فقط ۱/۷ میلیون گونه را شناسایی و توصیف علمی کرده‌اند.[۱]

محتویات

    ۱ قوانین سیستم
    ۲ منشا نام‌ها
    ۳ تاریخچه
    ۴ قوانین نام گذاری
    ۵ منابع

قوانین سیستم

با وجود برخی تفاوت‌ها، برخی دیدگاه‌ها در سراسر جهان پذیرفته شده‌اند: الف) همان گونه که از عبارت "دونامی" پیداست، نام علمی از دو کلمه تشکیل گردیده است، که هردو به زبان لاتین جدید اند: ۱- نام جنس (سرده) ۲- یک کلمه دوم که نشان دهنده گونه خاص در سرده است، و بیان کننده اختصاصی می‌باشد.

ب) نام گونه‌ها معمولاً به صورت ایتالیک نوشته می‌شوند. برای مثال، Homo sapiens. به طور کلی این نام باید به سبکی متفاوت از متن نوشته نشان داده شود. در نوشته‌های دستی، معمولاً زیر آنها خط کشیده می‌شود.

ج) نام سرده همیشه با حروف بزرگ انگلیسی آغاز می‌گردد. برای مثال: homo sapiens غلط است.

د) اولین تقسیم بندی پایین‌تر از گونه، با نام زیرگونه به صورت سه کلمه‌ای استفاده می‌شود که شامل دو کلمه تشکیل دهنده نام گونه به همراه یک کلمه سوم نشانگر زیرگونه می‌باشد. مثل: Anthus hodgsoni berezowskii.

د) هنگامی که نام علمی به همراه نام عمومی استفاده می‌شود در پرانتز و پس از نام عمومی ذکر می‌گردد.

ه) هنگامی که صحبت از گونه‌های مختلف یک سرده است یا نام یک گونه چندین بار تکرار می‌شود، معمولاً اولین بار نام کامل ذکر می‌گردد (مثلاً: Escherichia coli برای اشریشیا کلی). در ادامه متن نام سرده خلاصه شده و فقط حرف اول به همراه نقطه استفاده می‌گردد. (مثلاً: E. coli)

و) هنگامی که اشاره به یک گونه غیر مشخص از یک سرده می‌شود، به جای کلمه دوم از ".sp" استفاده می‌گردد. مثلاً ".Canis sp" به معنای یک گونه از سرده Canis است. نکته مهم این است که این کلمه دیگر ایتالیک نخواهد بود. در صورت نیاز به اشاره به چند گونه، از ".spp" استفاده می‌گردد.
منشا نام‌ها

منشا نام‌ها هرچیز می‌تواند باشد. معمولاً این نام‌ها از لاتین گرفته می‌شوند. اما می‌توانند یونانی، نام یک محل، شخص، نامی از یک زبان محلی و غیره باشد. در واقع تاکسونومیست‌ها نام‌ها را از منابع متعددی می‌آورند، حتی با طنز یا بازی با کلمات! با این حال از لحاظ گرامری با کلمات طوری برخورد می‌شود که انگار لاتین بوده‌اند. نام تیره عموماً از نام یک سرده مشهور همان تیره انتخاب می‌شود. نام سرده باید در سراسر فرمانرو بی همتا باشد.
تاریخچه
کارل لینه (۱۷۰۷–۱۷۷۸)، گیاه‌شناس سوئدی، روش نوین نام‌گذاری را ابداع کرد.

استفاده از سیستم دونامی به کارلوس لینه، پزشک و گیاه‌شناس سوئدی باز می‌گردد، که تلاش نمود تا تمام دنیای طبیعی شناخته شده آن روز را توصیف کند، و به همه گونه‌ها (بی جان، گیاه یا حیوان) یک نام دوتایی اطلاق نمود. با این حال، روش‌های متنوع دونامی دیگری پیش از وی وجود داشته و از چند صد سال قبل استفاده می‌شده است. اما پیش از لینه، افراد اندکی از این روش استفاده می‌کردند، اما پس از وی این روش عمومی گردید.
قوانین نام گذاری

از اواسط قرن نوزدهم میلادی، نیاز به قوانینی برای کنترل نامگذاری‌ها احساس گردید. در طول زمان قانون‌هایی برای مدیریت نام گذاری‌های حیوانات (ICZN)، گیاهان (شامل قارچ‌ها و سیانوباکتری‌ها) (ICBN)، باکتری ها(ICNB)، و ویروس ها(ICTV) ایجاد شده است.

یوزپلنگ

یوزپلنگ یا یوز (نام علمی: Acinonyx jubatus)، جانوری مهره‌دار و پستاندار از راستهٔ گوشتخواران، خانوادهٔ گربه‌سانان است. این جانور در گذشته در بیشتر مناطق آفریقا و گستره وسیعی از آسیای مرکزی و شبه‌قاره هند یافت می‌شد، اما امروزه با کاهش شدید جمعیت روبرو شده‌است. از میان دو زیرگونهٔ اصلی یوزپلنگ، یکی از زیرگونه‌ها که با نام «یوزپلنگ آسیایی» یا «یوزپلنگ ایرانی» شناخته می‌شود در خطر جدی انقراض است و تعداد کمی از آن در دشت‌های مرکزی ایران به بقا ادامه می‌دهند.

بدن یوزپلنگ در درازای چندین میلیون سال به گونه‌ای پیشرفت پیدا کرده‌است که این جانور بتواند توانایی حرکت با تندی برابر با ۱۱۰ کیلومتر در ساعت را داشته باشد. سرعت یوزپلنگ در عرض ۳ ثانیه پس از شروع دویدن به ۹۶ کیلومتر در ساعت می‌رسد که از شتاب بسیاری از خودروهای مسابقه‌ای نیز بیشتر است. اندام باریک، پاهای لاغر و بلند، قفسه سینه‌ای کم پهنا ولی عمیق و جمجمه‌ای کوچک، ظریف و گرد، یوز را به سریع‌ترین جانور روی زمین تبدیل کرده‌است.

این جانور به آسانی از دیگر گربه‌سانان تشخیص‌پذیر است و آن را نه تنها از روی خال‌های روی بدن می‌توان متمایز کرد، که بدن باریک و کشیده، سر کوچک، چشم‌های بالا قرار گرفته، و گوش‌های کوچک و تا حدودی پهن شمایلی یکتا به او می‌دهند. طعمهٔ معمول یوزها آهوها (به ویژه آهوی تامسون)، ایمپالا، و دیگر پستانداران سم‌دار حداکثر تا ۴۰ کیلوگرم وزن هستند. یک نر بالغ تنها هر چند روز یک بار شکار می‌کند اما ماده‌های دارای توله تقریباً هر روز به شکار می‌پردازند. در حالی که سایر گربه‌سانان شکارچیان شب هستند، یوزها عمدتاً روزها فعال بوده و اغلب در اوایل بامداد و غروب آفتاب به سراغ طعمه‌های خود می‌روند.

محتویات

    ۱ واژه‌شناسی
    ۲ پیدایش و پراکنش
        ۲.۱ زیرگونه‌ها
    ۳ مشخصات ظاهری
    ۴ رفتار
        ۴.۱ تولید صدا
        ۴.۲ شکار
    ۵ زادآوری
    ۶ گستره پراکندگی
    ۷ آسیب‌شناسی
        ۷.۱ دشمنان طبیعی
        ۷.۲ خطرها از سوی انسان
        ۷.۳ کاهش تنوع ژنتیکی
    ۸ اقدامات حفاظتی
        ۸.۱ در ایران
    ۹ رابطه با انسان
    ۱۰ یادداشت
    ۱۱ پانویس
    ۱۲ منابع
    ۱۳ پیوند به بیرون

واژه‌شناسی

واژه یوزپلنگ یکی از واژه‌های اصیل فارسی است که از ترکیب دو واژه «یوز» و «پلنگ» تشکیل شده‌است. یوز بُن مضارع مصدر یوزیدن به معنای «جَستن، جهیدن، و طلب‌کردن» بوده و از این رو یوزپلنگ به معنای پلنگی است که به دنبال شکار خود گشته و آن را با جستن و دنبال کردن می‌گیرد.[۲] در فارسی میانه هم نام این جاندار «یوز» (با واو مجهول) بوده است.[۳]

نام یوزپلنگ در زبان انگلیسی چیتا (Cheetah) است. این واژه برگرفته از واژه سانسکریت چیتراکایاه (चित्रकायः)[پانویس ۱] به معنای «دارای بدن رنگارنگ» است و از طریق واژه هندی چیتا (चीता)[پانویس ۲] وارد انگلیسی شده‌است.[۴] نام سرده‌ای که یوز تنها عضو آن است نیز Acynonix است و تشکیل‌یافته از دو بخش بر آمده از واژگان «ثابت» و «پنجه» در زبان یونانی. این نام اشاره به ویژگی یکتای جمع‌نشدنی پنجه‌ها در این جانور دارد؛ ویژگی‌ای که در هیچ گربه‌ای‌مانند دیگری دیده نمی‌شود.[۵]
پیدایش و پراکنش

زیرخانواده گربه‌ایان در میوسن پسین – نزدیک به ۹ میلیون سال پیش – پا بر روی زمین گذاشت و نسب‌های گوناگون از آن در دوره به نسبت کوتاهی میان ۱۰٫۸ تا ۶٫۲ میلیون سال پیش شکل گرفتند. روش‌های بررسی ژنتیکی نشان می‌دهند که قدیمی‌ترین نیای گربه‌سانان در ۱۰٫۸ میلیون سال پیش در آسیا زندگی می‌کرد. نسب‌های گوناگون در زمان‌های مختلفی از این نسب اصلی جدا شدند و جدایی نسب یوز در نزدیکی ۷٫۲ میلیون سال پیش پدید آمد. نسب یوز به عنوان نسبی از گربه‌های بزرگ‌جثه، لاغر، و دارای پاهای درازی شناخته می‌شود که امروزه از آن تنها یوز (Acinonyx jubatus) باقی‌مانده‌است. این نسب در دوره پلیوسن پسین–پلیستوسن در بیشتر اوراسیا پراکنده بود و سنگواره‌هایی از یوزشکلان و گربه‌های یوزنما مربوط به این دوره در آفریقا، اوراسیا، و آمریکای شمالی یافت شده‌اند.[۶]

امروزه باور بر این است که نزدیک‌ترین گونه‌ها به یوز، شیر کوهی و جگواروندی هستند. این‌ها همه عضو طایفه Acinonychini به شمار می‌روند که بر پایهٔ بررسی‌های مولکولی، در ۶٫۹ میلیون سال پیش از دیگر گربه‌ها جدا شدند.[۱]
زیرگونه‌ها

گونه یوز دارای دو زیرگونه اصلی است: زیرگونهٔ آسیایی و زیرگونهٔ آفریقایی. هر چند در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و برخی متخصصان تعداد بیشتری زیرگونه را در نظر می‌گیرند؛ از جمله زیرگونهٔ شمال‌غربی آفریقا (با نام علمی Acinonyx jubatus hecki) که یکی از چندین زیرگونهٔ مشتق‌شده از زیرگونهٔ آفریقایی است. شاه‌یوز نیز شکلی از یوز آفریقایی است با خال‌های درشت و پیوسته بر روی پوست که نه زیرگونه‌ای جدا، بلکه ریختی از این جاندار به شمار می‌رود. عامل پدید آمدن چنین رنگ‌آمیزی در پوست شاه‌یوز یک چیرگی است که اغلب در یوزهای جنوب آفریقا پدید می‌آید.[۷]

کراوسمان و مورالس زیرگونه‌های یوز را ۵ عدد و به صورت زیر بر می‌شمارند:[۱]

    A. j. hecki در شمال غربی آفریقا
    A. j. fearsoni در شرق آفریقا
    A. j. jubatus در جنوب آفریقا
    A. j. soemmerringi در شمال شرقی آفریقا
    A. j. venaticus در شمال آفریقا تا شبه‌قارهٔ هند (امروزه تنها در ایران) در بین دو زیرگونهٔ اصلی، زیرگونهٔ آفریقایی که در بسیاری از بخش‌های این قاره پراکندگی دارد وضعیت نسبتاً بهتری را دارد. به نظر می‌رسد که در حدود ۵ تا ۱۵ هزار یوز هنوز در آفریقا باقی‌مانده‌اند. اما زیرگونهٔ آسیایی آن که به یوزپلنگ ایرانی یا یورپلنگ آسیایی مشهور است و روزگاری در بخش‌های وسیعی از خاورمیانه و هند پراکندگی داشت، اکنون تنها محدود به چند ده رأس در نواحی شرقی ایران شده‌است.[۸]

مشخصات ظاهری
Cheetah
یوزپلنگ (یوز)
Leopard
پلنگ
یوز در مقایسه با پلنگ دارای بدن ظریف‌تر و سر کوچکتری است. پاهای یوز کشیده و سریع هستند و خال‌های روی بدنش توپر. خال‌های روی بدن پلنگ توخالی هستند و برخلاف یوز، خط اشک ندارد.

یوزپلنگ از خانواده گربه‌سانان به شمار می‌آید، اما به دلیل داشتن دست و پایی بلند، بدنی کشیده و باریک، و سینه‌ای فراخ تا حدود زیادی به سگ‌های تازی شبیه‌است. در میان گربه‌سانان، یوز با داشتن ارتفاع شانه‌ای برابر با ۸۳–۷۶ سانتی‌متر و وزنی میان ۷۲–۴۰ کیلوگرم از جمله گربه‌سانان کوچک‌جثه به شمار می‌رود. اندازهٔ طول بدن به ۱٫۲ متر می‌رسد و طول دم نیز میان ۸۴–۶۶ سانتی‌متر ماده‌های این جانور اندکی کوچکتر و لاغرتر از نرها هستند.[۹]

سر این جانوران به نسبت کوچک است و سینوس‌های بزرگ و گذرگاه‌های هوایی بینی بیشتر حجم جمجمه را می‌پوشانند. چنین چیزی باعث شده‌است که یوز فک و دندان‌های کوچکتری داشته باشد، اما میزان بسیاری بالایی هوا به درون بدن بکشد. میزان بالای هوای ورودی به آن در رسیدن به سرعت‌های بالا و افزایش سوخت و ساز بدن کمک می‌کند. قلب بزرگ و شش‌های حجیم نیز به نوبه خود امکان رساندن اکسیژن ورودی به بخش‌های گوناگون بدن را فراهم می‌کنند.[۱۰]

یوز تنها گربه‌سانی است که دور پنجه‌هایش شیار پوستی‌ای که همچون غلاف پنجه عمل کند ندارد. ناخن این جانور همواره برهنه هستند و این در ردپای جانور نیز آشکار می‌شود.[۱۱] با ناخن‌هایی همواره رو به بیرون، پنجه این گربه‌سان بیشتر همانند پنجه سگ می‌ماند تا گربه. چنین ناخن‌هایی در هنگام سرعت گرفتن همان اثری را برای یوز ایفا می‌کنند که خارهای کفش دوندگان دوی سرعت در هنگام آغاز مسابقه.[۱۲]
در زیر چشمان یوزپلنگ خط‌های سیاهی وجود دارند که به «خط اشک» معروفند. گمان می‌رود که این خط‌ها جلوی تابش خورشید به چشم جانور در هنگام شکار را می‌گیرند.

رنگ بدن یوز نخودی تا خاکستری متمایل به زرد است و خال‌های ریز و درشتی آن را پوشانده‌است. دور دهان، چانه، و گلو به رنگ سفید هستند و زیر شکم و بخش درونی دست و پاها نیز به رنگ روشن است. خال‌های روی بدن گرد و سیاه‌رنگ هستند ولی الگوی ویژه‌ای ندارند. نوار سیاه رنگی از گوشه چشم تا دهان امتداد می‌یابد که به «خط اشک» معروف است. این خط با جذب نور خورشید از انعکاس نور جلوگیری می‌کند و با کم کردن زنندگی نور خورشید، درست مانند عینک آفتابی، از چشمان یوزپلنگ محافظت می‌کند.[۱۳] پشت گوش‌ها سیاه‌رنگ و در پایهٔ خود و گوشه‌ها نخودی می‌شود. دم نیز بر روی خود خال‌هایی دارد که در انتها به حلقه‌هایی کم‌وبیش ناکامل می‌رسند.[۱۱] تعداد خال‌های روی بدن هر یوزپلنگ آفریقایی به بیش از سه هزار عدد می‌رسد، ولی به دلیل بزرگ‌تر بودن خال‌های یوزپلنگ آسیایی (ایرانی)، تعداد آن کمتر است. رنگ بدن آسیایی‌ها همچنین زرد مایل به قهوه‌ای کمرنگ است در حالی که یوزهای جنوب صحرای آفریقا زرد نخودی هستند.[۱۴]

بچه‌یوزها در هنگام به دنیا آمدن دارای پشت، گردن، و سری پوشیده از مویی بلند و پشم‌وار به رنگ خاکستری متمایل به آبی هستند. زیر این پشم، پوست بدن خاکستری دودی تا سیاه است. در ده هفته پس از تولد، پشم کنار رفته و تنها یالی ناچیز از جنس مو در پشت گردن باقی می‌ماند. این یال در یوزهای بالغ در عمل ناپدید می‌شود. در سومین ماه زندگی، رنگ پوست بدن به رنگ طبیعی یوزها می‌رسد.[۱۵] یوزپلنگ ایرانی دارای یالی ضخیم‌تر از همگونهٔ خود در آفریقا است؛ این یال ضخیم به منظور گرم نگهداشتن آن در سرمای شدید زمستان استپ‌های مرتفع مرکز ایران است.[۱۶]

یوزپلنگ و پلنگ هر دو دارای طول بدنی برابر با هم هستند. اگرچه بسیاری از مردم یوز را با پلنگ اشتباه می‌گیرند، اما تفاوت بارز این دو گونه در شکل خال‌هایشان است. در یوز خال‌ها توپر و گرد است، در حالی که خال‌های پلنگ درشت و توخالی و گل مانند است. خط اشک از مشخصات بارز یوز به شمار می‌آید و پلنگ این خط را ندارد. فرق دیگر یوزپلنگ با پلنگ این است که یوزپلنگ – برخلاف پلنگ – در پشت گردن یال دارد. از جمله دیگر تفاوت‌های دو گونه می‌توان به لاغرتر بودن یوز نسبت به پلنگ و داشتن سر کوچک‌تر اشاره کرد.[۱۱]

بدن یوزپلنگ به شکل ویژه‌ای مناسب سرعت‌های بالا است. بیشترین سرعت ثبت‌شده برای این جانور به ۱۱۲ کیلومتر بر ساعت می‌رسد؛ سرعتی که آن را در بالای سریع‌ترین جانداران روی زمین قرار داده‌است.[۱۷] یوزها می‌توانند سرعت خود را از حالت ایستاده در کمتر از ۳ ثانیه به بیش از ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسانند. به دلیل داشتن ستون فقراتی انعطاف‌پذیر و پاهای بلند و روان، او همچنین می‌تواند پرش‌هایی به طول ۷،۵ متر انجام دهد.[۵] به بیانی، تک تک بخش‌های بدن یوز در ایجاد چنین سرعتی دخالت دارند. پاهای عقبی بلند و نازک هستند و چگونگی اتصال ماهیچه به استخوان در آن‌ها به جانور کمک می‌کند تا به سرعت نیروی شدیدی به عقب وارد آورد. ستون فقرات ماهیچه‌های بسیار نیرومند دارد و همچون فنر فوق‌العاده انعطاف‌پذیری عمل می‌کند که امکان پرش‌های بلند را به جانور می‌دهد. پاهای جلویی (دست‌ها) به شانه متصلند و به جای استخوان ترقوه، ماهیچه آن‌ها را به شانه وصل کرده‌است. چنین چیزی انعطاف بسیاری به یوز داده‌است.[۱۰] از آنجا که پنجه‌ها به صورت کامل درون بدن فرو نرفته‌اند، در هنگام سرعت گرفتن به درون خاک می‌روند و توانایی بیشتری به جانور در کنترل مسیر خود می‌دهند. همچنین، دم عامل مهمی در تغییر جهت ناگهانی یوز در هنگامی است که شکار به سرعت مسیرش را عوض می‌کند؛ حالت فنری دم و اتصال آن به ستون فقرات از آن نقشی همچون سکان ساخته‌است.[۱۰]
رفتار
دو یوز در کنار هم

یوزها برای زندگی اغلب مناطق خشک و باز همچون استپ‌ها و علفزارها را انتخاب می‌کنند. در چنین محیط‌هایی است که یوز می‌تواند با سرعت در پی طعمه‌هایش بدود؛ برخلاف جنگل که وجود درختان انبوه نه تنها مانع از حرکت سریع جانور می‌شود که در شب‌ها با انداختن سایه جلوی دید بهترش را می‌گیرد.[۱۸] برخلاف شیرها، آن‌ها در طول روز فعالند و بیشتر وقت شب را به خواب و استراحت می‌گذرانند. در طول روزهای طولانی و گرم در آفریقا، یوزها به سایه درختان یا بالای آن‌ها پناه می‌برند.[۱۹]

یوزها به سه حالت در طبیعت دیده می‌شوند: تنها، گروه خانوادگی، و نرهای سرگردان. گروه خانوادگی متشکل از مادر به همراه توله‎هایش است. نرهای سرگردان معمولاً برادر بوده و اغلب یک ائتلاف دو یا سه نفره را تشکیل می‌دهند؛ به ندرت اتفاق می‌افتد که یک نر تنها زندگی کند. این ائتلاف در کنار هم قرار داشته، با هم به شکار رفته و معمولاً محدودهٔ زندگی آنها با قلمرو چند ماده هم پوشانی دارد. حرکات گروه و مقصدشان اغلب وابسته به رفت‌وآمد طعمه‌ها بستگی دارد. گستره‌ای که یک ائتلاف برای پیدا کردن طعمه زیر و رو می‌کند می‌تواند به بیش از ۱۰۰ کیلومتر مربع برسد.[۲۰] آن‌ها آنچنان قلمروخواه نیستند و درگیری با یوزهای غریبه بر سر تملک یک قلمرو در آن‌ها کمتر اتفاق می‌افتد. رفتارهای قلمروخواهانه همچون نشان‌گذاری محل توسط پاشیدن ادرار در این جانوران بسیار کمتر و نامتکامل‌تر از پلنگ‌ها و شیرها است.[۲۱]

روش تشکیل ائتلاف در میان نرها اغلب به این صورت است که برادران برآمده از یک مادر پس از آنکه از مادرشان جدا می‌شوند در کنار هم می‌مانند، اگرچه نرهای ناهمخون نیز ممکن است با هم ائتلاف تشکیل دهند.[۲۲] آن‌ها در این هنگام به ندرت از هم دور می‌شوند و بیش از ۵۰ درصد طول روز را در فاصلهٔ کمتر از ۱ متری از هم به سر می‌برند. در این هنگام، اعضای ائتلاف وقت زیادی را برای ارتباط با همدیگر اختصاص می‌دهند و به اقدام به لیس زدن همدیگر و دور کردن خاشاک و کک از بدن هم می‌کنند. یوزی که با پنجه‌هایش کک را شکار می‌کند، آن را می‌خورد. اغلب لیسیده‌شدن‌ها همراه با صدایی خرخرمانند به نشانهٔ رضایت از سوی یوز دیگر است.[۲۳]

دلیل‌های گوناگونی برای چرایی تشکیل ائتلاف میان یوزهای نر مطرح شده‌است. اگرچه تعداد بیشتر اعضای هر دسته و گروه می‌تواند شانس آن گروه برای پیروزی بر گروه‌های دیگر را بالا برد، اما دربارهٔ یوزها تعداد بسیار اندکی مشاهدهٔ جنگ میان این جانوران گزارش شده‌است.[۲۴] در میان اعضای یک ائتلاف، جنگی بر سر قدرت سر نمی‌گیرد چرا که هیچ یوز مسلطی وجود ندارد. از سوی دیگر، پیوندهای ائتلافی میان یوزها اغلب طولانی‌مدت هستند و این به همراه نبود یوز غالب در ائتلاف، دو تفاوت بنیادین چنین گروه‌هایی در میان یوزها و نخستی‌سانان را تشکیل می‌دهد.[۲۵]
تولید صدا

یوزهای نر و ماده برای هدف‌های گوناگون اقدام به تولید انواع مختلفی از صداها می‌کنند. یوزهای مادر برای صدا زدن فرزندانشان آوایی «پرررر–پرررر»مانند تولید می‌کنند. فرزندان نیز در برابر هنگامی که به مادر می‌رسند صداهای کوتاه «پیپسسس–پیپسسس» از خود در می‌آورند. مادر از صدای ویژهٔ خود به منظور در کنترل نگه داشتن فرزندان و جلوگیری از دور شدن بسیار آن‌ها از خود بهره می‌گیرد.[۲۶] پس از خوردن شکار و در هنگام لیس زدن یکدیگر نیز یوزها صدایی پرررر مانند از خود در می‌آورند. این صدا درست مانند صدای گربهٔ خانگی در هنگام نوازش است، اما با شدتی بالاتر که تا ۶ متر دورتر شنیده می‌شود. تولید صدای پرررر روشی برای نشان دادن دوستی و برادری میان این جانوران است.[۲۷]

اعضای یک ائتلاف همواره مراقب همدیگر هستند و در صورتی که یکی از آن‌ها گم شود با صدا زدن او تلاش می‌کنند پیدایش کنند. آن‌ها تا لحظه‌ای که یارشان پیدا نشده دست از تولید صدا بر نمی‌دارند. این صدا زیر و کوتاه است و در دفعات طولانی در دقیقه تکرار می‌شود.[۲۸]

یوزپلنگ بر خلاف همه دیگر گربه‌سانان بزرگ توانایی نعره کشیدن ندارد. در صورتی که احساس خطر کند یا جانوری بخواهد طعمه‌اش را از او برباید، صدای غرغرمانندی از خود در می‌آورد و پاهای خود را به زمین می‌کوبد. دیگر روش ترساندن مهاجم نیز شق کردن موهای روی شانه‌اش است که باعث می‌شود بزرگتر به نظر آید.[۲۹]
شکار
یوز با خفه‌کردن شکار از راه گرفتن گلویش آن را می‌کشد. در پرونده: یوزی در حال شکار ایمپالا

یوزها روش شکار کردن را از مادرانشان فرا می‌گیرند. آن‌ها از آغاز ۴ ماهگی گاه در کنار مادر خود به شکار می‌روند و هرچه سنشان بالاتر می‌رود این همراهی بیشتر می‌شود. اگرچه وجود بچه‌ها و بازیگوشیشان گاه باعث ایجاد مزاحمت برای مادر می‌شود[پانویس ۳]، اما بودن فرزندان در هنگام شکار فرصت مناسبی به آن‌ها برای یادگیری فن گرفتن طعمه می‌دهد.[۳۰] گاه مادر با به دام انداختن بچه‌آهوان، آن‌ها را در اختیار فرزندانش می‌گذارد تا با بازی کردن با بچه‌آهوان و تلاش برای گرفتنش توانایی‌های شکاری خود را بالا برند.[۳۱]

یوزها در هنگام شکار به آهستگی به طعمهٔ خود نزدیک می‌شوند و آن را تعقیب می‌کنند. این مرحله زمان‌بر است و می‌تواند تا نیم ساعت نیز طول بکشد. در یوزهای بالغ، بیش از ۵۰ درصد زمان شکار صرف آهسته راه رفتن و خزیدن به همراه تعقیب می‌شود.[۳۲] پس از آنکه یوز به اندازه کافی به طعمه خود نزدیک شد، جانور با سرعت زیادی به سوی طعمه می‌دود و تلاش می‌کند که آن را نقش بر زمین کند. بسته به وزن طعمه، یوز راهکارهای گوناگونی برای به خاک نشاندنش به کار می‌گیرد. برای طعمه‌های کوچک‌جثه، وارد کردن ضربه با پنجهٔ جلو و مختل کردن تعادل طعمه در هنگام فرار کافی است، اما طعمه‌های بزرگ‌تری همچون آهوان بالغ نیاز به حمله از پشت، وارد کردن ضربه به ران، و پریدن بر پشت آن دارد. در هر دو صورت، یوز پس از به زمین افتادن طعمه گردن آن را به دندان می‌گیرد تا شکار از خفگی جان سپارد.[۳۳] برخلاف شیر، که دارای پنجه‌هایی قوی برای ضربه کشنده زدن به شکار است، یوزها آنچنان از پنجه‌هایشان برای گرفتن شکار بهره نمی‌برند و تنها آن را خفه می‌کنند. تفاوت دیگر شکار یوز با دیگر گربه‌سانان نیز در قدرت وارده به گردن است؛ در شیرها، ضربهٔ وارده توسط فک به گردن باعث شکستن ستون فقرات گردن می‌شود، حال آنکه دندان‌های یوز توانایی شکست استخوان را ندارند و تنها راه نای را می‌بندند.[۱۰]

این گربه‌سانان علاقه‌ای به خوردن مردار ندارند و غذای خود را شکار کرده و تازه می‌خورند. سر و صورت آن‌ها پس از خوردن غذا آلوده به خون طعمه می‌شود، از این رو یوزهای در کنار هم دست به لیسیدن همدیگر می‌زنند تا بدن به کلی پاک شود.[۳۴] اگرچه یوز در گرفتن طعمه‌هایش بهتر از دیگر گربه‌سانان عمل می‌کند و در هر دو تلاش، یکی نتیجه می‌دهد،[پانویس ۴] از آنجا که برای به دنبال رفتن شکارش انرژی بسیار زیادی تلف می‌کند، در صورتی که تشخیص دهد تعقیب بی‌فایده‌است آن را متوقف می‌کند.[۳۵] پس از شکار، یوز آن را به منطقه‌ای علفزارمانند می‌کشاند تا از دید مهاجمان پنهان کند. در این هنگام جانور همچون سگ لَه لَه می‌زند تا نفس خود را باز یابد. پس از ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، اقدام به خوردن شکار می‌کند و بخش‌های بزرگی از گوشت را یکجا می‌بلعد. عجله یوز در این کار و هشیاری مداومش در هنگام خوردن غذا به دلیل ترسش از آمدن درندگانی چون شیر و کفتار است.[۳۶]

بیشتر طعمه‌های یوز را آهوان تامسون بالغ و جوان تشکیل می‌دهند. پس از آن‌ها، گوساله‌های گاوهای وحشی، گورخران کم سن و سال و دیگر انواع آهوان از جمله طعمه‌های یوزهای ساکن آفریقا هستند.[۳۷]

در ایران، یوزها از انواع سم‌داران کوهزی تغذیه می‌کنند. قوچ و میش عمده ترین شکار یوزپلنگ ایرانی را تشکیل می‌دهند و کل، بز، جبیر، و آهوی ایرانی نیز در رتبه‌های بعدی قرار دارند. این جانوران گاه اقدام به گرفتن خرگوش نیز می‌کنند، اگرچه خرگوش انرژی آنچنانی در اختیارشان نمی‌گذارد. بررسی‌ها نشان داده‌اند که یوزهای ایرانی قوچ‌ها، کل‌ها، و آهوان نر (معمولاً مسن‌تر) را بیشتر ترجیح می‌دهند چرا که نسبت به جوان‌ترها تحرک کمتری دارند و وزنشان نیز بیشتر است.[۳۸]
زادآوری
توله یوز در آفریقای جنوبی

یوزها بیشترین میزان مرگ و میر توله‌ها در میان دیگر گربه‌سانان را دارند. تخمینی توسط لورنسون حکایت از مرگ ۹۶–۹۴ درصد توله‌ها پیش از رسیدن به استقلال دارد.[۳۹] چنین نرخ بالای مرگ و میری از دیدگاه فرگشتی باعث می‌شود که سن باروری جانور در طول زمان رو به سوی کمتر شدن برود تا شانس بیشتری برای ادامه بقای گونه پدید آید. در حقیقت، یوزها به نسبت دیگر گربه‌سانان هم‌جثهٔ خود در سن‌های پایین‌تری بالغ می‌شوند.[۴۰]

یوزهای ماده در همه طول سال بچه می‌زایند اما بیشتر در فصل‌های بارانی سال باردار می‌شوند تا فصل‌های خشک. دلیل آن هم می‌تواند این باشد که تعداد فرزندان طعمه‌ها از جمله آهوی تامپسون در این هنگام به شدت بیشتر می‌شود. این آهوان جوان طعمه‌های مورد علاقه یوز هستند و گرفتنشان ساده‌است.[۴۱] هفت تا چهارده روز پیش از آنکه یوز ماده آمادهٔ جفت‌گیری شود ادرارش بوی ویژه‌ای به خود می‌گیرد که به نرها این پیام را می‌رساند که ماده به زودی آمادهٔ پذیرش نر است. دورهٔ زمان موسوم به فحلی در یوزها ۱ هفته طول می‌کشد. اگر در این هنگام ماده باردار نشد، ۱۰ روز دیگر دوباره وارد دورهٔ فحلی می‌شود؛ در غیر این صورت، توله‌هایش را ۳ ماه دیگر به دنیا می‌آورد.[۴۲] تعداد بچه‌های به دنیا آمده میان ۴ تا ۶ توله در هر زایمان است اما میانگین تعداد توله‌ها در پانزدهمین روز تولد ۳٫۷–۳٫۵ است. پیش از زایمان، یوز ماده یک ناحیه یا کنام مناسب را که معمولاً علفزار بلندی در یک ناحیهٔ مرطوب است، انتخاب کرده و توله‌های ۲۵۰ تا ۳۰۰ گرمیش را در آنجا می‌زاید.[۴۳]

یوزهای ماده آزاد و ساکن حیات وحش بسیار بیشتر پذیرای بارداری هستند تا آن‌هایی که در اسارت نگه داشته می‌شوند. در یک بررسی، ۹۵ درصد ماده‌های جمعیت بررسی‌شده در حیات وحش در طی یک سال باردار بودند و یا اینکه از بچه‌هایشان مراقبت می‌کردند؛ این عدد در تقابل بسیار با ۱۵٫۷ درصد از ماده‌های در اسارت بود که در کل زندگی اسارتشان باردار شده بودند.[۴۴] در حالت طبیعی، یوزهای ماده‌ای که فرزندان خود را از دست داده باشند در دورهٔ زمانی ۳ هفته پس از آن اقدام به بارداری دوباره می‌کنند.[۴۵] از آنجا که مدت زمان میان از دست دادن فرزند و پذیرش بارداری یک ماده به نسبت کم است، این پرسش پدید می‌آید که آیا یوزهای نر حاضر می‌شوند تا با کشتن فرزندان یک ماده، خود به فرصت جفت‌گیری با ماده مورد نظر دست یابند؟ اگرچه این وضعیت در تعدادی از نخستیان، جوندگان، و گوشتخوارانی چون شیر وجود دارد، تاکنون نمونهٔ موثقی از این رفتار در یوزها گزارش نشده‌است.[۴۶]
توله‌یوزها تا ۱۸ ماهگی و هنگامی که به صورت تقریبی اندازه مادرشان شوند در کنار او می‌مانند.

مرگ و میر توله‌ها در یوز بسیار بالا است و کمتر از ۱۰ درصد توله‌های به دنیا آمده به سن بالای ۱ سال و نیم می‌رسند. مهم‌ترین دلیل‌های چنین مرگ و میری کشته شدن توسط درندگانی چون شیر، بیماری، رهاشدن، و کمبود غذا است. در بسیاری موارد، مادر به دلیل آنکه خود غذایی برای خوردن نداشته و کاهش وزن پیدا می‌کند، توله‌هایش را رها می‌کند.[۴۷] توله‌های رها شده اغلب از گرسنگی یا شکار شدن توسط مهاجمان می‌میرند، اما آن‌هایی که سن بالاتری داشته باشند (بیشتر از ۶ ماه) می‌توانند این فرصت را پیدا کنند که توسط خانوادهٔ دیگری به «فرزندخواندگی» گرفته شوند. در این هنگام، آن‌ها به همراه توله‌های ماده‌ای دیگر به تغذیه از شکار آن ماده می‌پردازند ولی به دلیل سن بالاتر شیری از آن ماده نمی‌نوشند.[۴۸] به دلیل مرگ و میر بالای توله‌ها، در عمل تنها تعداد محدودی مادهٔ باتجربه می‌توانند توله‌هایشان را به سن‌های بالا و استقلال برسانند و دیگر ماده‌ها شاید در طول زندگی خود حتا یک توله را نیز به بلوغ نرسانند. از این رو، یوز در میان دیگر گربه‌سانان از این نظر که بقای گونه وابسته به تعداد بسیار کمی ماده‌است، استثنایی به شمار می‌رود.[۴۹] به مادرانی از این دست، «اَبَرمادر» می‌گویند. در یک بررسی از یوزهای جنوب‌شرقی سرنگتی مشخص شد که کمینه ۱۰ درصد همه یوزهای بالغ آن جمعیت محلی از یک اَبَرمادر به نام «اِلِنور» بوده‌اند.[۴۹]

توله‌ها تا ۳ یا ۴ ماهگی از سوی مادر شیر داده می‌شوند و سپس توسط غذای به دست آمده از شکار تغذیه می‌شوند[۵۰] آن‌ها از ۱۴ تا ۱۶ ماه پس از تولد تحت مراقبت مادر قرار دارند و یوز ماده به جز هنگام شکار لحظه‌ای آنها را تنها نمی‌گذارد. نرها در مراقبت والدینی نوزادان هیچ دخالتی ندارند. بچه‌ها همیشه در حال بازی با یکدیگر بوده و مهارت‌های شکار را با طعمه‌های زنده‌ای که مادر به کنام باز می‌گرداند فرا می‌گیرند، هر چند این توله‌ها همچنان در شکار طعمه آماتور باقی می‌مانند. یوزهای جوان در سنین بعد از نوجوانی و در هنگام جدا شدن از مادر به مدت شش ماه به جهت ایمن بودن از خطرات احتمالی با هم باقی می‌مانند. اما پس از این دوره خواهرها گروه را ترک کرده اما برادرها به زندگی در کنار هم ادامه می‌دهند.[۵۱]

یوزهای ماده در میان ماه‌های ۲۱ تا ۲۲ زندگیشان به توانایی زایش می‌رسند.[۵۲] تخمینی برای میانگین طول عمر آن‌ها در طبیعت در دست نیست اما یوزهای در اسارت گاه تا بیشتر از ۱۰ سال زندگی می‌کنند. بیشترین طول عمر یک یوز در باغ‌وحش ۱۵ سال و ۷ ماه بوده‌است.[۵۳]
گستره پراکندگی
یوزپلنگ‌ها در مناطق وسیع و علزارها زندگی می‌کنند؛ جایی که می‌توانند در هنگام شکار خود را در میان علفزارها پنهان کنند و تا حد ممکن به طعمه نزدیک شوند.

از لحاظ تاریخی، یوزها در اکثر مناطق آفریقا و بخش‌های گسترده‌ای از آسیا زندگی می‌کردند. در آفریقا، این جانوران از دماغه آگولاس تا دریای مدیترانه یافت می‌شدند. در آسیا نیز، فلسطین، سوریه، بخش‌های شمالی شبه‌جزیره عربستان، عراق، ایران، جنوب ترکمنستان، افغانستان، و بلوچستان از جمله زیستگاه‌های یوز به شمار می‌رفتند. در گذشته در آسیای جنوب‌شرقی، یوزها را می‌شد در سند، پنجاب، غرب بنگال، مرکز هند، فلات دکن، و به گمانی میسور یافت. البته یوزها هیچ‌گاه در شمال گنگ و شرق بنگال دیده نشدند.[۵۴]

به دلیل از میان رفتن زیستگاه طبیعی و انقراض آهسته این جانوران در هند، تا سال ۱۹۲۹ تعداد بسیار کمی از یوزهای وحشی در طبیعت باقی‌مانده بودند، به گونه‌ای که مهاراجه‌های هندی از آفریقا برای شکارشان یوز وارد می‌کردند. تا سال ۱۹۴۸ دیگر هیچ مورد معتبری از دیده شدن این جانور گزارش نشد تا آنکه هند در سال ۱۹۵۲ یوز را در خاک خود منقرض‌شده اعلام کرد.[۵۵]

در سال ۱۹۵۰، واپسین یوزهای عربستان توسط تعدادی از کارمندان شرکت آرامکو کشته شدند و نسل این جانور برای همیشه در آن منطقه منقرض شد. ۱۹۴۹ نیز واپسین سالی در کویت بود که گزارشی از دیده شدن یوز مخابره می‌شد. دهه ۱۹۶۰ اما به دلیل کشته شدن تعدادی از گله‌های یوزهای ساکن شبه‌جزیره سینا و فعالیت‌های نظامی ارتش مصر در منطقه، ارتباط جغرافیایی گستره یوز آسیایی و آفریقایی برای همیشه قطع شد.[۵۵]

امروزه یوزها در مناطق به نسبت گسترده‌ای از آفریقا یافت می‌شوند. گمان می‌رود که پارک ملی نایروبی بزرگترین جمعیت یوزهای آفریقا را در خود جای داده باشد.[۱۸] در آفریقای سیاه، مناطق اصلی تجمع آن‌ها در تانزانیا و کنیا است. در جنوب، نامیبیا، بوتسوانا، زیمبابوه، و زامبیا نیز جمعیت‌های به نسبت زیادی از این گونه دارند. بر خلاف آفریقای جنوبی و اتیوپی که جمعیت‌های تندرست و پرشماری از یوز را جای داده‌اند، منطقه ساحل و سودان به طور تقریبی همه جمعیت یوز خود را از دست داده‌اند. تعداد اندکی یوز شمال‌غربی نیز در مناطق کوهستانی الجزایر زندگی می‌کنند.[۸]

در ایران، گستره‌ای از بمپور در بلوچستان تا طبس، پارک ملی گلستان در خراسان، منطقه حفاظت شده خوش ییلاق، پارک ملی توران و پارک ملی کویر (سمنان)، نفت شاه در باختران، منطقه حفاظت شده موته در اصفهان، تمام مناطق یزد، منطقه بهرام گور فارس، حاجی‌آباد در بندرعباس، و پارک ملی خبر روچون و راور در کرمان در سال‌های قبل از زیستگاه‌های یوز آسیایی به شمار می‌آمدند. در سال‌های اخیر یوز فقط در مناطق نایبندانِ طبس، بافق، دره انجیر و کالمند در استان یزد، ذخیره‌گاه زیستکره توران و پارک ملی کویر در سمنان، میاندشت در خراسان شمالی و بجستان در خراسان رضوی مشاهده شده‌است.[۵۶] از جمله دیگر مناطق حفاظت‌شده‌ای که به تازگی در آن‌ها یوزپلنگ شناسایی شده می‌توان به منطقه حفاظت‌شده درونه در شهرستان بردسکن اشاره کرد که در آن با کمک دوربین‌های تله‌ای در خرداد سال ۱۳۹۱ یک قلاده یوز دیده شد.[۵۷]
آسیب‌شناسی
باغ‌وحش‌های بسیاری در جهان برنامه‌هایی برای حفاظت از نسل یوزپلنگ در دست اجرا دارند.

یوزها آسیب‌پذیرترین گونه در میان دیگر گربه‌های بزرگ هستند. آن‌ها تا چند صد سال پیش از شبه‌قارهٔ هند تا کرانه‌های دریای سرخ و بیشترِ قارهٔ آفریقا حضور داشتند.[۵۸] اما امروزه زیرگونهٔ آسیایی آن‌ها رو به سوی انقراض دارد و در مقایسه با سال ۱۹۰۰ که نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ یوز در آفریقا زندگی می‌کردند، امروزه ۹۰ درصد از جمعیت زیرگونهٔ آفریقایی کم شده‌است. برآورد می‌شود که هم‌اکنون تنها کمتر از ۱۰٬۰۰۰ یوز در سراسر جهان در حیات وحش باقی‌مانده باشند.[۵۹]

سازمان IUCN وضعیت بقای گونهٔ یوز را در حالت آسیب‌پذیر طبقه‌بندی کرده‌است. این وضعیت تنها یک رتبه با در معرض خطر فاصله دارد که به معنای احتمال انقراض جانور در کوتاه‌مدت است.[۱]
دشمنان طبیعی

در آفریقا شیر و کفتار خالدار از جمله دشمنان طبیعی یوز هستند. آن‌ها توله‌های یوز را شکار کرده و می‌خورند. اگرچه مادر در هنگام نزدیک شدن این دو جانور به توله‌هایش تلاش می‌کند که با آن‌ها در افتاده و مانع کشته‌شدن فرزندانش شود، اما در بیشتر موارد – به ویژه در هنگام برخورد با شیرهای نر – این تلاش کاری از پیش نمی‌برد و توله‌ها کشته می‌شوند.[۶۰] در کل، نزدیک ۸۰ درصد همه توله‌های کشته‌شده توسط درندگان به دست شیرها کشته می‌شوند، ۱۲ درصد توسط کفتارهای خالدار، و باقی توسط درندگانی چون پلنگ، دیگر یوزها، سگ وحشی آفریقایی، و پرندگان شکاری.[۴۵]

در ایران، پلنگ، گرگ، انواع گربه وحشی همانند سیاهگوش، شغال، روباه، و البته کفتار راه راه را می‌توان از رقیبان طبیعی یوز برشمرد.[۶۱]
خطرها از سوی انسان

یوزهای درون طبیعت از سوی چندین مورد گوناگون که بشر در آن دخیل است، در معرض تهدید انقراض قرار گرفته‌اند. از جمله این موارد می‌توان به نابودی زیستگاه اشاره کرد که در اثر افزایش فعالیت‌های انسانی و نیاز به زمین بیشتر برای کشاورزی و صنعت و راه‌کشی است. از سوی دیگر، گله‌های سم‌داران ساکن در این زیست‌گاه‌ها توسط انسان‌ها تهدید می‌شوند و افزایش تفنگ‌های شکاری میان مردم آفریقا باعث کاهش شدید طعمه‌های یوزهای این قاره شده‌است.[۶۲] نابودی زیستگاه باعث راندن یوزها از یک ناحیه به ناحیهٔ دیگر نمی‌شود بلکه یوزهای ناحیهٔ نابودشده را برای همیشه منقرض می‌کند. برای نمونه، یوزهای فلات ایران به دلیل نابود شدن زیستگاه‌هایشان به آن ناحیه پناه نبرده‌اند بلکه واپسین یوزهایی هستند که از هزاران سال پیش در آن منطقه زندگی می‌کنند.[۶۳] در ایران، بیش از ۴۰ درصد یوزهای کشته‌شده توسط عوامل انسانی به دلیل برخورد با خودروهای عبوری در بزرگراه‌ها و جاده‌ها از پای در آمده‌اند.[۶۴]

شکار بی‌رویه این جانداران برای تفریح و تروفه نیز عامل دیگری در کاهش جمعیت این جانوران بوده‌است. بنا به گزارش سایتس، میان سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ هر ساله ۸۷ یوز زنده و ۱۰۱ پوست کنده‌شده از شکارچیان غیرقانونی و دلالان جانوران باارزش در آفریقا توقیف می‌شد. این تعداد بسی کمتر از میزان واقعی کشتار یوزها در گوشه و کنار این قاره‌است، چرا که برای نمونه، کشاورزان در زیمبابوه اجازه دارند تا یوزهای «مزاحم» را بکشند و یا شکار تفریحی آن‌ها آزاد است.[۶۵] البته شکار محدود یوزها برای پوستشان روشی است که امروزه در کشورهایی چون نامیبیا اجرا می‌شود تا صاحبان زمین‌های خصوصی وسیع را ترغیب کند تا به نگهداری از یوزها بپردازند.[۶۶]
کاهش تنوع ژنتیکی

مهم‌ترین عاملی که دانشمندان را نسبت به بقای یوزها نگران کرده‌است کاهش شدید تنوع ژنتیکی در میان آن‌ها است. درون‌زایی به دلیل ارتباط کمتر دسته‌های یوز جداشده از هم توسط فعالیت‌های انسانی خود عامل مهمی در کم شدن تنوع ژنتیکی در این جانوران بوده‌است. بررسی‌ها بر روی اسپرم یوزهای نر ساکن آفریقا نشان می‌دهد که ۷۱ درصد اسپرم‌ها از دید ریخت‌شناسانه ناعادی بوده‌اند و توانایی بارورسازی نداشتند.[۶۷] تنها ۱ درصد ژن‌های یک یوز با یوز دیگر فرق دارند، این در حالی است که این میزان برای دیگر گربه‌ها ۲۱ و برای انسان‌ها ۳۲ درصد است.[۶۸]

البته بررسی‌ها نشان داده‌اند که کم بودن تنوع ژنتیکی در یوزها حتا پیش از شکار شدنشان توسط انسان‌ها و یا فعالیت‌های گسترده انسانی پدید آمده است. از این لحاظ، یوزها در میان همهٔ مهره‌داران از جمله موارد استثنایی به شمار می‌روند که چنین سرنوشتی حتا بدون دخالت انسان درشان شکل گرفته.[۶۹] به باور دانشمندان، یک «گردن‌بطری»[پانویس ۵] عظیم یا در حالت دیگر چندین گردن‌بطری کوچکتر در پایان دوره پلیستوسن در ۱۰٬۰۰۰ سال پیش برای این جانوران رخ داده‌است. بررسی‌ها بر روی دی‌ان‌ای میتوکندریایی این جانوران نشان می‌دهد که چنین اتفاقی میان ۶٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ سال پیش رخ داده و باعث هم‌مانندگی شدید در این گونه شده‌است.[۶۹]

کاهش تنوع ژنتیکی در یوزها دو اثر مهم بر آن‌ها گذاشته‌است: نخست بالا رفتن مرگ و میر توله‌ها، و دوم افزایش حساسیت به بیماری‌های عفونی. تاکنون، میزان مرگ و میر توله‌های یوز در اسارت بیشتر از هر گونهٔ نادر و در معرض خطر دیگری بوده‌است. از این رو، با وجود قدرت تکثیر بالای یوزها در طبیعت، تکثیر در اسارت این جانوران در جهت تکثیر آنها در بعضی نقاط مانند آمریکای شمالی نتیجهٔ آنچنان مثبتی نداشته‌است.[۷۰]
اقدامات حفاظتی
کنشگران و مقامات ایرانی تلاش‌هایی برای نجات نسل واپسین یوزهای آسیایی موجود ترتیب داده‌اند.

با کاهش شدید جمعیت یوزها در آفریقا و انقراض آن‌ها در بیشتر بخش‌های آسیا تا پایان سده بیستم میلادی، تعدادی از باغ‌وحش‌ها و مراکز پژوهشی در سراسر جهان اقدام به توله‌آوری از این جانوران در اسارت کردند. از آنجا که یوزها در اسارت اقدام به آمیزش و توله‌آوری نمی‌کنند، این مراکز با روش لقاح مصنوعی اقدام به بارور کردن یوزهای ماده می‌کنند. در این روش، نخست با برانگیختن جنسی ماده توسط نرها، او را متمایل به وارد شدن به دوره پذیرش می‌کنند و سپس لقاح مصنوعی انجام می‌شود.[۷۱] با کمک این روش تاکنون تعدادی توله‌یوز در آفریقا و آمریکای شمالی به دنیا آورده شده‌اند. این یوزها پس از مدتی به طبیعت وحشی معرفی شده و در مناطق حفاظت‌شده آفریقا رها می‌شوند. نتیجهٔ این روش البته در مواردی بسیار موفقیت‌آمیز بوده‌است؛ برای نمونه در یک مورد، ۶ یوز آزاد شده در سال ۱۹۸۴ در منطقهٔ حفاظت‌شده پارک ملی پیلانزبرگ در آفریقای جنوبی در طی ۱ سال از هنگام رها شدن، جمعیتشان به ۱۷ عدد رسید. نبود جمعیت‌های محلی شیر و کفتارهای خالدار در این افزایش شدید جمعیت تاثیر داشته‌اند.[۷۲]

با آنکه امروزه امکان توله‌آوری یوزها در اسارت وجود دارد، هنوز هم مشکلاتی همچون بالا بودن میزان مرگ و میر در توله‌ها و پایین بودن تعداد موسسات انجام‌دهنده فرایندهای مصنوعی توله‌آوری از مشکلات پیش رو در افزایش جمعیت این جانوران هستند. با این حال به نظر می‌رسد که معرفی دوبارهٔ یوزهای به دنیا آمده در اسارت به طبیعت محدود در صورت برآورده شدن نیازهای یوز و نبود دشمنانی چون شیر، می‌تواند بسیار موفقیت‌آمیز باشد.[۷۳] دربارهٔ طبیعت نامحدود (حصارکشی نشده) اما یوزهای معرفی‌شده کمترین شانس بقا ندارند و نمی‌توانند در برابر شیر و کفتار مقاومت کنند. از این رو، توله‌یوزهایی که از دست قاچاقچیان رهایی می‌یابند تا همیشه در مراکز نگهداری یوزها می‌مانند و نمی‌توانند به حیات وحش بازگردانده شوند.[۴۹]

در بعضی کشورهای آفریقایی اما اقداماتی برای پاسداری از نسل این جانور آغاز به انجام گرفته‌است. طبیعت‌شناسان در قاره سیاه به کشاورزان و گله‌داران کمک می‌کنند تا به جای به‌کارگیری تفنگ برای راندن یوزها، از سگ و الاغ (برای تولید صدا) بهره بگیرند. روش دیگر این است که گله‌دار به جای کشتن یوز و توله‌هایش، آن‌ها را زنده بگیرد و تحویل مقامات دهد. در نامیبیا، مسوولان این یوزها را به دیگر مناطق حفاظت‌شده در آفریقا می‌فرستند. پیش از آزاد کردن یوز، در صورتی که نر و قوی‌هیکل و تندرست باشد اسپرمش گرفته می‌شود تا به ایالات متحده آمریکا فرستاده شده و در برنامه‌های پژوهشی به کار رود.[۷۴]
در ایران

تعداد بسیار کمی از یوزهای آسیایی امروزه در فلات مرکزی ایران و کوهستان‌های اطرافش زندگی می‌کنند. آن‌ها واپسین بازماندگان نسل یوزپلنگ آسیایی هستند و اداره محیط زیست ایران برای پاسداری از آن‌ها پروژه‌ای به نام «پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی» را در سال ۲۰۰۱ میلادی راه‌اندازی کرد. در این راستا، نزدیک به ۸۰ دوربین عکس‌برداری حساس به حرکت در گوشه و کنار دشت کویر کارگذاشته شده‌اند تا به نظارت بر یوزها و جمعیتشان بپردازند.[۷۵] به گفته هومن جوکار، زیست‌شناس حیات وحش ایرانی، این یوزها امروزه بسیار کم‌تعداد و کمیاب شده‌اند و

    در این کوهستان‌ها، شکاربانانی حضور دارند که سال‌ها به خدمت مشغول بوده‌اند، اما حتا یک بار یوز زنده‌ای به چشم خود ندیده‌اند.[۷۵]

به دلیل یکتا بودن الگوی رنگ‌آمیزی بدن یوزها، عکس‌های گرفته‌شده از این جانوران به دانشمندان ایرانی کمک می‌کند که آن‌ها را تک تک شناسایی کنند. از روی تنها ۱۹۲ عکس گرفته‌شده از یوزها در فاصله ده ساله از آغاز پروژه، تنها ۷۶ یوز شناسایی شده‌اند. به گفته لوک هانتر، رئیس بنیاد پَنتِرا[پانویس ۶] که به ایران در حفاظت از این جانور کمیاب یاری می‌رساند، یوزهای ایران بر «لبهٔ تیغ» قرار دارند.[۷۶] به گفته او، عکس‌های گرفته‌شده از یوزهای ایرانی جانورانی لاغر و نحیف را به تصویر می‌کشند که بی‌گمان تعدادی از آن‌ها تاکنون مرده‌اند. چنین مساله‌ای یافتن تعداد دقیق یوزهای ایرانی را با مشکل روبرو کرده است و هنوز شمار یوزهای ساکن در ایران مشخص نیست.[۷۷]

در واپسین روزهای سال ۱۳۹۱ خورشیدی، نخستین پایش جمعیت یوز آسیایی داده‌های خود را منتشر کرد و مشخص شد که از بیش از ۲۰۰ عکس گرفته شده از یوز در ایران، تنها ۲۰ یوز منحصر شناسایی می‌شدند. چنین چیزی نشان از جمعیتی بسیار کوچک و شکننده دارد که انقراض این زیرگونه از یوز در ایران را بسیار محتمل می‌کند.[۷۸]

توجه ویژه به یوزپلنگ ایرانی از آنجا آغاز شد که در شهریورماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی، ماده یوزی به همراه سه تولهٔ تشنهٔ خود برای نوشیدن آب وارد باغ‌های اطراف شهر بافق شد. تعدادی افراد غیرمحلی (بنا به گفتهٔ محلی‌ها ماموران شهربانی قدیم) با چوب به مادر و توله‌هایش حمله کردند، مادر موفق شد از این مهلکه جان سالم به در ببرد، اما توله‌ها اسیر دست انسان‌ها شدند. دو توله زیر ضربات چوب جان خود را از دست دادند و توله دیگر زخمی و ضرب خورده با کمک مردم با تماس با حفاظت محیط زیست بافق و ماموران حفاظت از محیط زیست آن شهرستان نجات یافت. این توله که بعدها ماریتا نام گرفت به پارک پردیسان تهران منتقل شد و بعد از ۹ سال اسارت، در سال ۸۲ به دلیل عفونت ریوی جان باخت. علاقه‌مندان به یوز آسیایی روز نهم شهریور (سالروز نجات ماریتا) را روز «حفاظت از یوزپلنگ ایرانی» نامیدند و در مراسمی یک روزه یوز آسیایی را به عنوان نماد و میراث طبیعی ایرانیان معرفی کردند.[۷۹][۸۰]
رابطه با انسان
یوزی تربیت‌شده به عنوان هدیه برای شاه تبس برده می‌شود. تصویر بازسازی‌شده مربوط به ۱۷۰۰ پیش از میلاد.

یوز به دلیل سرعت بسیار بالایش در گرفتن طعمه از دیرباز توسط انسان‌ها اهلی و نگهداری می‌شد. کهن‌ترین نشانه‌های اهلی‌سازی این جانور به هزاره سوم پیش از میلاد در میان‌رودان بر می‌گردد. مُهری از این دوران، یوزی را در کنار انسانی به تصویر می‌کشد در حالی که قلاده‌ای بر گردن و پوشینه‌ای بر سر دارد. در آرامگاه‌ها و نیایشگاه‌های مصری نمونه‌های بی‌نظیری از تصاویر این جانوران دیده می‌شود. با آنکه بهره‌گیری از یوزها در مصر به دودمان سوم باز می‌گردد، بسیاری از نقاشی‌های دودمان‌های هجدهم و نوزدهم آن‌ها را آنگونه به تصویر می‌کشند که گویی از دیدگاه علاقهٔ مردمان بهشان رقیبانی برای سگ‌ها در شکار بودند. مردمان مینوسی این جانوران را از مصر به سرزمین کرت وارد می‌کردند.[۸۱]

در زمان‌های بسیار آغازین مصر سفلی، خدای مافدت به شکل یوزی بود که مورد پرستش قرار می‌گرفت و نمادی از پادشاهی به شما می‌آمد. در دوره فرعون‌ها نیز یوزهای تربیت‌شده همراهان نزدیک پادشاهان بودند و به صورت نمادین از تاج و تخت دفاع می‌کردند. تعداد بی‌شماری تندیس و تصویر از یوزها در آرامگاه‌های مصری، از جمله آرامگاه توت‌انخ‌آمون، یافت شده‌اند. در دید مصریان باستان، یوز می‌توانست روح شاه درگذشته را به سرعت به جهان پس از مرگ برساند.[۸۲]

یوزها به سادگی توسط انسان تربیت می‌شوند و به آن در گرفتن شکار کمک می‌کنند. آن‌ها هیچ خطری برای انسان ندارند و تاکنون هیچ نمونه‌ای از حملهٔ این جانوران به انسان گزارش نشده‌است. این جانوران حتا در صورت گرفته شدن توسط انسان‌ها مقاومت اندکی از خود نشان می‌دهند.[۵۳] آن‌ها در اسارت اقدام به جفت‌گیری نمی‌کنند. در خاطرات جهانگیر، پسر اکبر بزرگ، آمده‌است که اکبر تعداد زیادی یوز داشت که هیچ کدام از نرها با ماده‌ها نمی‌آمیختند. از میان هزاران یوز اکبر، تنها یک نر با ماده‌ای آمیخت و «این بسیار عجیب بود». اکبر آنچنان مشتاق دیدن آمیختن دو یوز با هم بود که تعدادی از آن‌ها را رها در قصر آزاد گذاشته بود «اما دریغ از رسیدن به آرزویش.»[۵۳] دربارهٔ علاقهٔ اکبر به یوزها در تاریخ آمده‌است که او ۳۰۰۰ یوز برای شکار پرورش داده بود. یوزها در حالی که چشم‌بند به چشم داشتند در جلوی شاه به محوطه‌ای پر از آهو برده می‌شدند و پس از بازکردن چشم‌بندشان، به سرعت به سوی طعمه می‌دویده، آن را شکار می‌کردند.[۸۳]

علاقهٔ اکبر به یوزها به دلیل سرعت بالایشان در گرفتن شکار در میان دیگر شاهان و فرمانروایان نیز وجود داشت. فرمانروایانی چون چنگیز خان مغول و شارلمانی نیز تعداد زیادی یوز نگه می‌داشتند. آن‌ها جانور را در جلوی تعدادی آهو آزاد می‌کردند و یوز پس از برداشته شدن چشم‌بندش به سرعت اقدام به دنبال کردن آهو و شکارش می‌کرد