ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

جرج لوکاس

جرج والتون لوکاس (به انگلیسی: George Walton Lucas)، (متولد: ۱۴ مه ۱۹۴۴)، کارگردان، تهیه‌کننده و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی است.

او بیشتر به عنوان نیروی محرکهٔ خلق مجموعه فیلم‌های جنگ ستارگان شناخته میشود، فیلمهای حماسی و علمی تخیلی بسیار محبوبی که انقلابی در عصر فیلم‌سازی پدید آورد، به‌ویژه در زمینه جلوه‌های ویژه، که او از پیشتازان آن به شمار میرود. لوکاس همچنین در خلق شخصیت باستان‌شناس و ماجراجوی سینمایی، ایندیانا جونز با استیون اسپیلبرگ همکاری کرده است. او با ۳٫۱ میلیارد دلار ثروت در سال ۲۰۱۱، یکی از پولسازترین کارگردانان و تهیه‌کنندگان مستقل صنعت فیلم به‌شمار می‌رود.

محتویات

    ۱ زندگی و آثار
    ۲ فهرست آثار
        ۲.۱ کارگردان
        ۲.۲ تهیه کننده
    ۳ پانویس
    ۴ جستارهای وابسته
    ۵ منابع
    ۶ پیوند به بیرون

زندگی و آثار

لوکاس در شهر مودستو ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد، در آموزشکده مودستو و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به تحصیل پرداخت و به سال ۱۹۶۶ فارغ‌التحصیل شد. زندگی حرفه‌ای او با فیلم دانشجویی «تی‌اچ‌ایکس-۱۱۳۸» (۱۹۶۵) که جایزه‌ای را برایش به ارمغان آورد، آغاز گشت. وی برای پخش این فیلم علمی تخیلی، در سال ۱۹۷۱ به بازبینی آن پرداخت. با پشتیبانی تهیه‌کننده فیلم آمریکایی فرانسیس فورد کاپولا، لوکاس، «دیوارنویسی آمریکایی» (۱۹۷۳) را ساخت، فیلمی که سعی در زنده کردن خاطرات زندگی در دهه ۱۹۶۰ میلادی را داشت.
George Lucas, Pasadena.jpg

کار بعدی لوکاس، جنگ ستارگان (۱۹۷۷)، انقلابی در صنعت فیلمسازی به وجود آورد. فیلمی ماجراجویانه و علمی تخیلی که تقریباً همه استودیوهای هالیوود دست رد به آن زده بودند، داستان جنگجویان آزادی‌خواهی مانند لوک اسکای‌واکر، پرنسس لیا و هان سولو که به فرهنگ عامه راه یافت و تعریف جدیدی از سرشت صحنه‌های تماشایی سینما ارائه داد. پس از جنگ ستارگان، لوکاس تصمیم گرفت تا به حرفه تهیه‌کنندگی فیلم و نظارت بر شرکت «نور و جادوی صنعتی»[پانویس ۱] بپردازد، شرکتی که او به سال ۱۹۷۵، برای خلق جلوه‌های ویژه تصویری و صوتی برای فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی بنیان نهاده بود.

او به عنوان تهیه کننده اجرایی دو فیلم بعدی از سری جنگ ستارگان و همچنین فیلم «ویلو» (۱۹۸۸) و نیز سری محبوب فیلمهای ایندیانا جونز به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، به کار خود ادامه داد.

لوکاس همچنین به ساخت و تهیه فیلمها و سریالهای تلویزیونی از جمله «شرح‌حال ایندیانا جونز جوان» و نوشتن رمان‌های تخیلی در ادامه داستان فیلم ویلو پرداخت. شرکت «لوکاس‌آرتز»[پانویس ۲] را برای ساخت بازی‌های رایانه‌ای افتتاح نمود و در سال ۱۹۹۶ شرکت «آموزش لوکاس»[پانویس ۳] را برای نشر محصولات چندرسانه‌ای و آموزشی در قالب سی‌دی-رام، تاسیس کرد. در ۱۹۹۷، او دو فیلم قبلی خود از سری جنگ ستارگان یعنی «امپراتوری ضربه میزند» و «بازگشت جدای» را دوباره منتشر کرد، اما اینبار با بهره از جلوه‌های ویژه تصویری، تصاویر جدیدی را بر روی فیلم‌ها قرار داد که پیشتر امکان ساخت آنها با تکنولوژی آن‌زمان وجود نداشت. سرانجام به سال ۱۹۹۹ اولین سری از سه‌گانه جدید جنگ ستارگان را ارائه داد و در سالهای بعدی دو فیلم دیگر این سری نیز ساخته شد. با اینحال منتقدان بسیاری، این فیلمها را نامرغوبتر و کم‌ارزشتر از سه‌گانه پیشین دانستند.
فهرست آثار
کارگردان

    تی‌اچ‌اکس-۱۱۳۸ (۱۹۶۵)
    دیوارنویسی آمریکایی (۱۹۷۳)
    جنگ ستارگان اپیزود چهارم: امیدی تازه (۱۹۷۷)
    جنگ ستارگان اپیزود اول: تهدید شبح (۱۹۹۹)
    جنگ ستارگان اپیزود دوم: حمله کلون‌ها (۲۰۰۲)
    جنگ ستارگان اپیزود سوم: انتقام سیت (۲۰۰۵)

تهیه کننده

    جنگ ستارگان اپیزود پنجم: امپراتوری ضربه می‌زند (۱۹۸۰)
    مهاجمان صندوق گمشده (۱۹۸۱ میلادی)
    جنگ ستارگان اپیزود ششم: بازگشت جدای (۱۹۸۳)
    ایندیانا جونز و معبد مرگ (۱۹۸۴)
    کاپیتان ئی‌او (۱۹۸۶)
    ویلو (۱۹۸۸)
    ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی (۱۹۸۹)
    ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین (۲۰۰۸)

هم‌ذات‌پنداری

همانند سازی اصطلاحی در روانکاوی است که بیشتر از نوشته‌های فروید ریشه می‌گیرد. فروید اصطلاح همانند سازی را به دو شیوه به کار می‌برد. یکی از آنها فرایندی است که در طی آن، خویشتن ( من، یا خود، در آلمانی: «ایش»، در انگلیسی: اِگو، مأخوذ از لاتین، به معنی ِ «من») تلاش می‌کند تا اشیأ یا رویدادهای درون محیط را با خواسته‌ها یا آرزوهای «نهاد» (در آلمانی: اِس، به معنی ِ «آن»، در انگلیسی: اید) مطابقت دهد. اصطلاح همانند سازی همچنین برای توصیف این موضوع به کار می‌رود: تمایل به افزایش دادن احساس ارزشمند بودن، از طریق متصل کردن خود به یک شخص، گروه، یا سازمانی که مهم به حساب می‌آید. احساس غرور وقتی که وزنه بردار شهر در مسابقات کشوری برندهٔ مدال طلا می‌شود یا وقتی که تیم ملی فوتبال در مسابقات جام جهانی برنده می‌شود، مثالهایی از همانند سازی هستند. اتنخاب مُد، موسیقی، مجلات یا کتابها، یا حتی طرز حرف زدن یا رفتارهای دیگر، نیز می‌توانند نمونه‌هایی از همانند سازی باشند به این شرط که فرد را از لحاظ روانی به افرادی که وی آنها را موفق، قدرتمند، یا جذاب می‌داند، نزدیکتر سازد. پوشیدن تی-شرتها یا ژاکتهایی که آرم تیمهای ورزشی، شرکتهای تجاری، یا سازمانهای مختلف را دارد نیز نمونه‌ای از همانند سازی است. تقلید کردن پسر از پدر و دختر از مادر نیز نوعی همانند سازی سالم است. در این حالت، کودک با والدین خود همانند سازی می‌کند (ارزشهای آنها را درونی سازی می‌کند) و به این ترتیب، از تنبیه شدن به علت در پیش گرفتن ارزشهایی متضاد، اجتناب می‌کند. پیوستن یک نوجوان بدون اعتماد به نفس به گروه‌های شبه نظامی یا نظامی نیز نوعی همانند سازی است. اگر به اصل ِ آلمانی این اصطلاح (identifikation) نگاه کنیم، می‌توانیم بگوئیم که در این مکانیسم دفاعی، فرد، هویّت (identität) یک شخص دیگر را، تا حدی، به خود می‌گیرد.

رزم‌ناو پوتمکین

رَزم‌ناو پوتیومکین (به روسی: Броненосец Потёмкин، تلفظ: بــِرُنِنُسِـتْس پُتیُمکین) نام فیلمی به کارگردانی سرگئی آیزنشتاین و ساخته شده به سال ۱۹۲۵ است.

نام فیلم در زبان روسی «رزم‌ناو پوتیومکین» است که در فارسی به اشتباه به «رزم‌ناو پوتمکین» ترجمه شده بود و در ایران به این نام شناخته می‌شود.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ خلاصهٔ داستان
    ۳ سکانس پلکان اودسا
    ۴ تئوری مونتاژ
    ۵ پانویس
    ۶ منابع
    ۷ پیوند به بیرون

تاریخچه

نام این رزم ناو به افتخار گریگوری الکساندروویچ پوتیومکین، یک چهرهٔ نظامی قرن ۱۸ روسیه گذارده شده بود.
خلاصهٔ داستان

خطر لوث‌شدن: آنچه در زیر می‌آید ممکن است قضیه یا پایان ماجرا را لو دهد!

موضوع فیلم شورش ملوانان رزم‌ناو پوتیومکین در سال ۱۹۰۵ علیه افسران تزار مافوق خود در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و همراهی مردمان با آنها می‌باشد. فیلم از پنج فصل (اپیزود) تشکیل شده‌است: «مردان و حشره‌ها» که مقاومت ملوانان به علت این‌که به آنها گوشت فاسد داده می‌شود را نشان می‌دهد. «نمایش در بندر» شورش ملوانان و کشته شدن رهبرشان واکولینچوک را به نمایش می‌گذارد. «مردی مرده برای عدالت فریاد می‌زند.» جنازهٔ واکولینچوک توسط مردم ادسا تشییع می‌شود. «پلکان ادسا» که سربازان تزاری مردم ادسا را قتل‌عام می‌کنند. «تسلیم سربازان» سربازان به شورشیان می‌پیوندند.
پایان خطر لوث‌شدن
سکانس پلکان اودسا
بچه در داخل کالسکه از پلکان ادسا پایین می‌آید.

این فیلم فصلی معروف به نام «پلکان ادسا» دارد.این فصل مورد تقدیر یکی از معدود فصل هایی است که به صورت مجزا مورد تکریم منتقدان و دوستداران سینما قرار گرفته است. در این فصل که به پله‌های پریمورسکی یا پلکان پوتیومکین نیز مشهور است، سربازان قزاق روسی با تونیک‌های تابستانی خود صفی ماشین وار وهمامنگ را تشکیل می‌دهند که به مردم عادی ادسا شلیک می‌کنند که در میان آنها یک پسر جوان نیز دیده می‌شود. در انتهای این فصل یک مادر که بچه‌ای را در یک کالسکه حمل می‌کند نیز مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و وی کالسکهٔ بچه را به میان جمعیت فراری که از پله‌ها پایین می‌روند هل می‌دهد. فیلم‌های زیادی به این فیلم و فصل پلکان ادسا ادای دین کرده‌اند. از این جمله‌اند: پدر خوانده اثر فرانسیس فورد کاپولا، تسخیر ناپذیران اثر برایان دپالما، جنگ ستارگان اپیزود سوم: انتقام سیث اثر جرج لوکاس.

نکتهٔ آخر اینکه تمام وقایعی که روی پلکان ادسا اتفاق می افتند، به احتمال زیاد زاییدهٔ تخیل قوی آیزنشتاین می‌باشند.[۱]
تئوری مونتاژ

هرچند آیزنشتاین این فیلم را به عنوان یک تبلیغ (پروپاگاندا) انقلابی ساخته بود، ولی در حقیقت این فیلم وسیله‌ای شد تا وی تئوری مونتاژ خود را به بوتهٔ آزمایش بگذارد. وی یکی از چند درس خواندهٔ مکتب کولشوف بود که می خواست تئوری مونتاژ را امتحان کند. این تئوری به طور خلاصه بیان می‌کند که چگونه می‌توان با استفاده از عناصری ساده دلسوزی (سمپاتی) مخاطب را به دست آورد و بتوان کاری کرد که وی با یک گروه مشخص از طرفین فیلم (دراینجا ملوانان شورشی) همذات پنداری کند و از گروه دیگر (قزاق‌های تزاری) متنفر باشد. بهترین مثال‌ها برای این تئوری در فصل پلکان ادسا آورده شده اند.

برای مثال در صحنه‌ای که سربازان به بالای پلکان می‌رسند و صفوف منظم آنها که بوسیلهٔ سایه‌هایشان قطع گردیده است، تداعی کنندهٔ شکل اریبی پلکان نیز هست. یا وقتی که مادر تیر می‌خورد به نحو عجیبی سرش را می‌چرخاند و سپس فیلم به چرخش چرخ‌های کالسکه قطع (کات) می‌گردد.

سرگئی آیزنشتاین

سرگئی میخائیلویچ آیزنشتاین (به روسی: Сергей Михайлович Эйзенштейн)‏ (۲۳ ژانویه ۱۸۹۸ - ۱۱ فوریه ۱۹۴۸) کارگردان و تئوریسین سینمای اهل شوروی بود.

محتویات

    ۱ زندگینامه
    ۲ فیلم‌شناسی
    ۳ کتاب‌شناسی
    ۴ منابع
    ۵ جستارهای وابسته

زندگینامه

او در ریگا پایتخت لاتویا کشور کوچکی در همسایگی لیتوانی و روسیه به دنیا آمد . پدرش یک معمار آلمانی و سرمعمار شهر ریگا بود و مادرش یک مسیحی ارتودکس بود. او در ۷ سالگی به همراه مادرش به پترزبورگ آم د. تنها فرزند خانواده بود و تنها همدمش در دوران کودکی زنی بود که از او پرستاری می‌کرد . در ۶ سالگی و در سفری که با پدر و مادرش به پاریس داشت برای اولین بار با سینما آشنا شد. از همان کودکی به نقاشی علاقه زیاد داشت و تا پایان عمر هم این علاقه از بین نرفت. در ۱۱ سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند، مادرش پترزبورگ را ترک کرد و او توسط بستگان پدرش بزرگ شد. در ۱۹۱۵ (۱۷ سالگی) به خواست پدرش به انستیتو مهندسی عمران شهر پتروگراد وارد شد تا شغل پدرش را پیش بگیرد اما در طی دوران تحصیل ساعات فراوانی را در سالن تئاتر و سینما گذراند.
سرگئی آیزنشتاین به همراه پدر و مادرش سال ۱۹۰۰

چنان که خود او می‌گوید «اگر انقلاب اکتبر نبود نمی‌توانستم آن سنتی را که مرا وا می‌داشت شغل پدرم را ادامه دهم بشکنم. مایه و توانایی شکستن این سنت در من وجود داشت اما فقط انقلاب به من این آزادی را داد که سرنوشتم را به دستان خودم بگیرم». پس از ۱۹۱۷ ایزنشتین در ارتش سرخ داوطلب شده و به عنوان تکنیسین به خدمت واحد مهندسی درآمد. به زودی استعدادهای هنری او شناخته شد و ایزنشتین به واحد تئاتر بخش سیاسی جبهه غرب فرستاده شد در آنجا به طراحی واگن‌های قطار تبلیغاتی و آثار تئاتری آماتوری مشغول شد. پس از ۱۹۲۰ و پایان جنگ داخلی، ایزنشتین از ارتش خارج شده و کارش را را در جنبش تئاتر پیشرو پی گرفت. او بر این عقیده بود که آنچه مردم و انقلاب از تئاتر می‌خواهند آن چیزی است که در نمایش‌های سنتی یافت می‌شود یعنی در سیرک. او می‌خواست که تئاتر «مونتاژی (ملغمه‌ای) از جذابیت هاً باشد و پیوسته تماشاگر را شوکه کند. » نمایش" در هر مرد خردمند به قدر کفایت سادگی هست؟" که در ۱۹۲۳ در تور نمایشی ایزنشتین به اجرا درآمد بازیگرانش تعداد زیادی آکروباتیست، و بندباز و دلقک بودند. اما به زودی از امکاناتی که تئاتر در اختیارش می‌گذاشت سرخورده شد و راه سینما را در پیش گرفت.

وی هدفش را در سینما خلق «هنری انقلابی بدون مصالحه»و «وارد کردن ضربات پی در پی بر آگاهی و احساسات تماشاگر عنوان می‌کند.» ایزنشتین فیلم «اعتصاب» اولین فیلم بلند خود را در ۱۹۲۴ ساخت. این فیلم از سوی روزنامه پراوادا «اولین اثر انقلابی سینمای ما» توصیف شد.یکی از خصوصیات بارز فیلم اعتصاب و در ضمن از خصوصیات منحصربه‌فرد سینمای ایزنشتین این است که او به جای روایت کردن ماجرای قهرمانهای فردی، سبک و سیاقی که چه در آن زمان و چه همین حالا بر سینما مسلط است، تلاش داشت تا با شخصیت‌های تیپیک و قهرمانان جمعی کار کند و این در هماهنگی کامل با مضمون فیلمهای او یعنی رخدادهای تاریخ انقلاب روسیه بود. اما در ضمن او به دنبال شیوه‌های جدیدی برای فیلمبرداری و تدوین فیلم بود. تئوری مونتاژ او که اهمیت و شهرت جهانی یافت محصول همین تلاش هاست.او می‌گفت:«برای من مونتاژ صرفاً به هم چسباندن صحنه‌های فیلمبرداری شده متوالی نیست بلکه همجوار کردن دو صحنه مستقل از هم هست تا به این ترتیب معنای جدیدی از مجموع دو صحنه در ذهن بیننده حاصل شود»او این ایده را از شیوه خط نویسی ژاپنی و زمانی که به خاطر علاقه‌مندی به تئاتر ژاپن مشغول یادگیری زبان ژاپنی بود الهام گرفته بود. در خط نویسی ژاپنی وقتی نشانه گرافیکی«چاقو»در ترکیب با نشانه گرافیکی«قلب»قرار می‌گیرد، نشانه گرافیکی جدیدی ساخته می‌شود که منظور از آن"اظطراب"است. او در سال ۱۹۲۵ فیلم"رزمناو پوتمکین"را ساخت که شهرت جهانی پیدا کرد. در ۱۹۲۷ فیلم"اکتبر"را به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب ساخت . در این فیلم ایزنشتین توانسته‌است با تکنیک خاص خود در مونتاژ از ترکیب نمایش مبارزات جمعی کارگران و صحنه‌های پرتحرک زد و خورد و تظاهرات با اشیا و عناصر نمادین مثل مجسمه ناپلئون، صلیب، ... یک شاهکار بسازد . وی پیش از ساخت این فیلم بارها و بارها فیلم"تعصب"گریفیث فیلمساز آمریکایی را تماشا کرد، کسی که علاقه‌مندی ایزنشتین به سینما با تماشای آثار او آغاز شد. اما نمایش فیلم انتقادات فراوانی به دنبال داشت. جو انقلابی در حال شکسته شدن بود. پیش از آغاز نمایش فیلم تروتسکی از قدرت کنار گذاشته شد و بسیاری از ارجاعات به او در فیلم اجباراً حذف شد. به فیلم ایراد گرفته شد که روشنفکرانه‌است . فیلم بعدی او که به اجبار تغییر نام داده شده و"کهنه و نو" نام گرفت درباره سیاست‌های کشاورزی روسیه شوروی بود و با سانسور زیاد مواجه شد.

در سال ۱۹۲۹ سفری در چند کشور اروپایی داشت و از آنجا به آمریکا مسافرت کرد و با چاپلین و والت دیسنی آشنا شده و تحت تاثیر آثار والت دیسنی قرار گرفت. امیدوار بود که در آمریکا بتواند در فضای آزادتری کار فیلمسازی اش را ادامه دهد و تجربه‌ای از سینمای ناطق کسب کند. اما فیلمنامه‌هایی که برای شرکت آمریکایی پارامونت نوشت پذیرفته نشد و در کار در آمریکا شکست خورد. در همان زمان از سوی همسر «آپتن سینکلر» رمان نویس آمریکایی حمایت شد تا فیلمی در مکزیک بسازد. او طرح مفصلی برای این فیلم که «زنده باد مکزیک» نام گرفت تهیه کرد . اما فیلمبرداری به جای ۴ ماه ۱۳ ماه به طول انجامید و به همین خاطر کار نیمه تمام متوقف شده و کار تدوین فیلم هم بدون ایزنشتین انجام گرفت و خلاصه آنکه فیلم درب و داغون شد. ایزنشتین حسابی روحیه خود را باخت چون انتظار نداشت طرحی که به قول خودش پرشورترین طرح زندگی اش بود به چنین سرانجامی بینجامد.

او در اواخر ۱۹۳۲ به شوروی بازگشت . اما بازگشت به شوروی از مشکلاتش کم نکرد. مقامات به دلیل غیبت طولانی اش با بدگمانی با او برخورد می‌کردندو سه سال طول کشید تا بالاخره طرحی از او برای تبدیل به فیلم مورد موافقت قرار گرفت. ایده او روایتی تاریخی از ساخته شدن شهر مسکو و تکامل و توسعه آن بود اما این طرح هم به سرانجام نرسید. در این مدت بیشتر وقت خود را به تدریس سینما می‌گذراند. بوریس کیمیاگرف کارگردان شهیر تاجیکستانی از شاگردان و پیروان سبک او است.در ۱۹۳۶ توانست ساخت فیلم «بژین مدوف» اولین فیلم صامت خود را آغاز کند. این فیلم درباره گروهی از جوانان پیشگام بود که از یک مزرعه اشتراکی در مقابل گولاک‌ها (دهقان‌های ثروتمند) دفاع می‌کردند. ایزنشتین ااز این زمینه برای نشان دادن درگیری میان یک پسر جوان و پدرش استفاده کرد که ملهم بود از احساسات و افکار خودش نسبت به پدرش. در انتهای فیلم پسر توسط پدر به قتل می‌رسد. اما فیلم توسط مقامات دستکاری و تخریب شد چون سیاست آنها تغییر کرده و آنها خواستار نگرش دیگری به مزارع جمعی بودند . حاصل دو سال کار ایزنشتین از دست رفت و او دوباره به تدریس و نقاشی بازگشت. فیلم بعدی او الکساندر نوسکی (۱۹۳۸) روایتی تاریخی از مقاومت مردم روسیه در مقابل متجاوزین «توتون» بود و به وضوح پیش نشانه‌ای از خطر کشورگشایی آلمان فاشیستی تلقی شده و تحسین شد اما به خاطر توافق نامه‌ای که کمی بعد میان استالین و هیتلر منعقد شد این فیلم به محاق رفت تا آنکه بار دیگر با آغاز جنگ جهانی دوم و تجاوز آلمان نازی به روسیه شوروی اجازه پخش پیدا کرد. آخرین پروژه سینمایی ایزنشتین، «ایوان مخوف»، یک پروژه سه قسمتی بود. قسمت اول فیلم در ۱۹۴۴ نمایش داده شد و مورد تحسین استالین قرار گرفته و جایزه استالین را نصیب ایزنشتین کرد چون با نگرش استالین به تاریخ روسیه مطابقت داشت. اما قسمت دوم آن (۱۹۴۶) تا سالها پس از مرگ ایزنشتین اجازه پخش پیدا نکرد. ظاهراً استالین در قسمت اول فیلم با شخصیت ایوان مخوف همذات پنداری کرده اما قسمت دوم انتظارات او را برآورده نمی‌کرد. ایزنشتین در دفترچه شرحی از ملاقاتی که در پی ایرادات استالین به قسمت دوم فیلم در کرملین انجام شد ارائه کرده‌است. یکی از شاگردان ایزنشتین می‌گوید که وی خطر کرده و در قسمت دوم فیلم تصویری از زوال حکومت استالین ارائه کرده بود که ممکن بود در آن زمان به قیمت جانش تمام شود. در پی ممنوعیت پخش قسمت دوم فیلم، صحنه‌های فیلمبرداری شده قسمت سوم نیز از بین رفت. در این دوران ایزنشتین به مکتوب کردن نظرات سینمایی و نیز خاطراتش پرداخت. حاصل آن چهار کتاب «شکل سینماً، »معنای سینماً، «یادداشت‌های یک کارگردان فیلم» و «خاطرات فناناپذیر» است. کار بر روی این آثار با چند بار سکته قلبی همزمان شد که باعث شد او به کارش سرعت بیشتری دهد . در ۱۹۴۸ پس از یک سکته قلبی در ۵۰ سالگی درگذشت.
فیلم‌شناسی

    اعتصاب (۱۹۲۴)
    رزمناو پوتمکین (۱۹۲۵)
    اکتبر (ده روزی که دنیا را تکان داد) (۱۹۲۸)
    خط مشی عمومی (کهنه و نو) (۱۹۲۹)
    الکساندر نوسکی (۱۹۳۸)
    ایوان مخوف ۱ (۱۹۴۳)
    ایوان مخوف ۲ (۱۹۴۶)

کتاب‌شناسی

    فرم فیلم(۱۹۴۹)
    یادداشت‌های یک کارگردان فیلم(۱۹۵۹)

کارگردان

کارگَردان اصلی‌ترین عامل تبدیل شدن یک فیلم‌نامه یا نمایش‌نامه به یک فیلم سینمایی یا تلویزیونی، نمایش (تئاتر)، نمایش تلویزیونی (تله تئاتر)، فیلم پویانمایی و سریال تلویزیونی است. به همین دلیل است که همواره، یک اثر تصویر متحرک را بنام کارگردان آن می‌شناسند.

مهم‌ترین کاری که یک کارگردان در جریان ساخت یک اثر تصویر متحرک انجام می‌دهد، حفظ تم اصلی کار در طی مراحل سه‌گانهٔ پیش‌تولید، تولید و پس‌تولید است. کارگردان پس از مطالعه فیلمنامه آنرا خرد کرده و به قطعات کوچکی به نام سکانس، صحنه و پلان تبدیل می‌کند و متنی را تهیه می‌کند با عنوان دکوپاژ. این متن دستور العملی است برای همه عوامل سازنده فیلم که در آن تمامی جزئیات پلان از قبیل زاویه دوربین، اندازه نما، حرکت و گفتار بازیگر، نور، زمان، مکان و ... نوشته شده است. کارگردان باید به اصول و قواعد تمامی مراحل تولید مسلط باشد تا به خوبی بتواند گروه را رهبری کند و به نتیجه مطلوب برساند.
قواعد اساسی کارگردانی

اصول قاب بندی، ریتم، تداوم حرکت، صدا و تصویر از جمله قواعدی هستند که کارگردان برای دکوپاژ به کار می‌گیرد. این قواعد هنری بر خلاف اصول علوم طبیعی چندان ثابت و غیر قابل تغییر نیستند بلکه حاصل تجربیات و ترجیحات کارگردانان پیشین بوده و بر اساس نوع نگرش و سبک هنری فیلمساز متغیر می‌باشند. از جمله مهمترین فیلمسازان تاثیر گذار که برای نخستین بار تئوری فیلمسازی را شکل دادند می‌توان از پودفکین و آیزنشتاین دو فیلمساز روس نام برد. پودفکین با ازمایش­های مونتاژی خود سعی کرد نشان دهد که با امکانات مونتاژ می­توان واقعیت را جعل کرد. در این نوع مونتاژ معمولاً ایدئولوژی و پرنسیب فیلمساز به عنوان اصل قرار گرفته و سعی در نمایش آن می­شود. در شیوه­ی پودفکین، فیلم یک رویداد تاثیرگذارتر و جاندارتر از خود رویداد واقعی به نظر می­رسد. برای همین پودفکین نوع نگاهش را به سینما مونتاژ انفجاری نامید. آیزنشتاین بر خلاف پودفکین معتقد بود که مونتاژ وصل کردن منطقی نماها نیست تا داستانی تعریف شود. بلکه تدوین تصادم نماهاست. آیزنشتاین نه در جستجوی بیننده‌ای منفعل بلکه در جستجوی بیننده‌ای خلاق بود. بیننده‌ای که بتواند در تکمیل اثر هنری نقشی فعال ایفا نماید و به سفید خوانی اثر هنری بپردازد. منظور از سفید خوانی معنایی است که بیننده از طریق تجزیه و تحلیل فیلم، به فیلم می‌افزاید معنایی که به ظاهر در فیلم موجود نیست اما به وسیله تحلیل فیلم می‌توان به آن پی برد. آیزنشتاین معتقد بود برای رسیدن به سینمایی تاثیر گذار؛ می‌توان از عناصر زیر در مونتاژ تصاویر استفاده کرد.

جایزه نوبل

جایزه نوبل معتبرترین جایزهٔ علمی است که به یک دانشمند تعلق می‌گیرد.[۱] جایزه نوبل در سال ۱۸۹۵، به وصیت کارخانه‌دار و شیمیدان سوئدی، آلفرد نوبل که بیشتر او را به دلیل ابداع دینامیت می‌شناسند، پایه‌گذاری شد.

در سال ۱۹۰۱ میلادی، نخستین جوایز این بنیاد اهدا شد. طبق وصیت وی، پنج جایزه به‌طور سالانه در رشته‌های فیزیک، شیمی، فیزیولوژی و پزشکی، ادبیات و صلح؛ به افرادی تعلق می‌گیرد که بیشترین خدمت را به بشر کرده باشند.[۲]

ششمین جایزه یعنی نوبل اقتصاد نیز در سال ۱۹۶۸ میلادی، توسط بانک مرکزی سوئد پایه‌گذاری شد که البته در لیست جوایز مرتبط با بنیاد نوبل جایی ندارد.[۳]

محتویات

    ۱ هیئت‌های مخصوص و کمیته‌های تخصصی
    ۲ جشن‌های اهدای جوایز
    ۳ وصیت نوبل
    ۴ روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده
    ۵ عدم گزینش نامزدهای درگذشته
    ۶ انتقاد به اهدای جوایز
    ۷ به رسمیت نشناختن موفقیت‌های مشابه
    ۸ جای خالی جایزه ریاضیات
    ۹ دانستنی‌ها
    ۱۰ جستارهای وابسته
    ۱۱ منابع
    ۱۲ پیوند به بیرون

هیئت‌های مخصوص و کمیته‌های تخصصی
نقشه جهان بر حسب تعداد نوبلیست در هر کشور. کشورهای با برنده بیشتر رنگ تیره تری دارند.

چهار هیئت مخصوص اعطاء جایزه که تحت اساسنامه بنیاد نوبل فعالیت می‌کنند عبارت‌اند از:

فیزیک، شیمی و اقتصاد

آکادمی سلطنتی علوم سوئد که وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته‌های فیزیک و شیمی را برعهده دارد.[۴] هم‌چنین فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد، وظیفه انتخاب برنده «جایزهٔ علوم اقتصادی بانک مرکزی سوئد به یاد آلفرد نوبل» که به جایزه نوبل اقتصاد معروف است را نیز برعهده دارد.[۵]

ادبیات

آکادمی سوئد که وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته ادبیات را برعهده دارد.[۶]

فیزیولوژی و پزشکی

انستیتوی کارولینسکا که وظیفه گزینش برنده جایزه نوبل در رشته فیزیولوژی و پزشکی را برعهده دارد.[۷]

صلح

کمیته نروژی نوبل وابسته به پارلمان نروژ (برای جایزه صلح).

ضمناً پنج کمیته نوبل هم وجود دارد که هریک برای توزیع یکی از جوایز مطالعه می‌کنند (از جمله کمیته نروژی برای جایزه صلح). به‌علاوه چهار مؤسسه نوبل هم وجود دارد که هریک برای یکی از چهار جایزه نام‌بدره فعالیت می‌کنند.
نمودار توزیع جوایز کل نوبل بر حسب کشورها تا سال ۲۰۱۰. تعداد جوایز و سهم تقریبی از کل جوایز اعطا شده برای هر کشور نیز قید گردیده.

کمیته‌های پنجگانه نوبل هریک سه تا پنج عضو دارند که توسط هیئت مربوط تعیین می‌شوند. کسی نمی‌تواند خود را نامزد دریافت جایزه نوبل کند. کسانی‌که می‌توانند معرف نامزدهای جوائز نوبل باشند:

    برندگان سابق جوائز نوبل (در رشته مخصوص خود)
    اعضاء هیئت اعطاء جوایز و اعضاء کمیته‌های نوبل (در رشته مخصوص خود)
    استادان برجسته دانشگاه و آن‌هائی که توسط اعطاء کنندگان جوایز انتخاب می‌شوند.
    ناشر اثر نامزد. (در مورد ادبیات)
    اعضاء پاره‌ای از سازمانهای پارلمانی یا حقوقی بین‌المللی (برای جایزه صلح)
    اعضاء پارلمان‌ها و کابینه‌ها (برای جایزه صلح).

جشن‌های اهدای جوایز
تالار کنسرت استوکهلم که هر ساله جشن‌های اهدای جوایز نوبل در آن صورت می‌گیرد.

کمیته‌ها و مؤسساتی که جزو هیات انتخاب جوایز هستند اغلب نام برندگان را در ماه اکتبر اعلام می‌کنند. این جوایز در یک مراسم رسمی که در ۱۰ دسامبر یعنی سالگرد درگذشت آلفرد نوبل بر‌گزار می‌شود به برندگان اهدا می‌شوند. مراسم جایزه صلح نوبل از ۱۹۰۵ تا ۱۹۴۶ در موسسه نوبل نروژ، پس از آن در ابتدا در دانشگاه اوسلو و از سال ۱۹۹۰ در عمارت شهرداری اوسلو بر‌گزار شده‌است. سایر مراسم‌های اهدای جوایزاز سال ۲۰۰۵ در سالن کنسرت استوکهولم بر‌گزار شده‌اند. هر سال هر یک از جوایز حداکثر به سه نفر اهدا می‌شود. هر جایزه عبارتست از یک مدال طلا، یک دیپلم افتخار و مبلغی پول. در حال حاضر مبلغ اهدایی در حدود ۱۰ میلیون کرونای سوئد (اندکی بیش از یک میلیون یورو یا ۱/۳ میلیون دلار ایلات متحده) می‌باشد. اصولاً اهدای این مبلغ با این هدف صورت گرفته‌است که برندگان نوبل، به دور از فشار تامین هزینه‌ها، به کار و پژوهش ادامه دهند. اما واقعیت اینست که بسیاری از برندگان، پیش از دریافت این مبلغ بازنشسته می‌شوند. اگر در یک گروه دو نفر برنده شوند، مبلغ نام‌برده میان دو نفر نصف می‌شود. اگر شمار برندگان سه نفر باشد، کمیته اهدای جوایز مختار است که این مبلغ را بطور برابر میان سه نفر تقسیم کرده یا اینکه به یک از برندگان یک‌دوم و به هر یک از دو نفر دیگر یک‌چهارم مبلغ مذکور را اهدا کند. معمولاً دریافت‌کنندگان این مبلغ، آن‌را برای اهداف علمی، فرهنگی یا انسان‌دوستانه، وقف می‌کنند.

از سال ۱۹۰۲، شاه سوئد، به‌جز جایزه صلح نوبل، رسماً کلیه جوایز را در استوکهولم اهدا کرده‌است. پادشاه اسکار دوم در ابتدا با اهدای جوایز بزرگ ملی به خارجی‌ها مخالف بود، اما گفته می‌شود پس از آنکه به ارزش تبلیغاتی این جوایز برای کشورش پی برد نظرش عوض شد. اولین جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۰۱ توسط رییس مجلس نروژ اهدا شد تا اینکه در سال ۱۹۰۴ کمیته نوبل نروژ تشکیل شد. پنج عضو این کمیته توسط پارلمان نروژ (استورتینگت) گمارده می‌شوند و انجام امور مقدماتی مربوط به داوری و نیز اهدای جایزه صلح نوبل بر عهده این کمیته است. اعضای این کمیته مستقل هستند و به قانونگزاران پاسخگو نمی‌باشند. اعضای دولت نروژ حق عضویت در این کمیته را ندارند.
وصیت نوبل
آلفرد نوبل

پایه‌گذاری جوایز نوبل در پی وصیت آلفرد نوبل شیمیدان، کارآفرین سوئدی و مخترع دینامیت صورت گرفت. آلفرد نوبل در طول زندگی‌اش چندین وصیت‌نامه نوشت. آخرین وصیت‌نامه وی در ۲۷ نوامبر سال ۱۸۹۵ اندکی بیش از یکسال قبل از مرگش نوشته شد. او در ۲۷ نوامبر سال ۱۸۹۵ وصیت‌نامه مذکور را در باشگاه سوئد-نروژ پاریس امضا کرد. اختراع نوبل مستقیماً در ساخت مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت و او از استفاده نظامی از اختراعش به شدت ناراحت بود. گفته می‌شود درآن زمان، یک روزنامه فرانسوی به مناسبت مرگ لودویگ برادر نوبل، به اشتباه یک اعلامیه‌های درگذشت کودکان را به چاپ رساند و در آن آلفرد نوبل را «سوداگر مرگ» لقب داد؛ نوبل با خواندن این مطلب تصمیم گرفت که آخرین وصیت‌نامه خود را بنویسید. بر اساس این وصیت‌نامه، نوبل ۹۶ درصد از ثروت خود را به پایه‌گذاری مراسم اهدای پنج جایزه اختصاص داد:

    کلیه دارایی‌های نقدشدنی اینجانب باید صرف امور زیر شود:

    این سرمایه باید توسط مجریان وصیتنامه اینجانب، برای خرید اوراق بهادار مطمئن سرمایه‌گذاری شود تا از سود آن هر ساله به افرادی که در سالهای آینده به حال بشریت بهترین بهره‌ها را به ارمغان می‌آورند جوایزی اعطا شود. سود حاصل از سرمایه مذکور باید به پنج قسمت مساوی تقسیم شده و به پنج مورد زیر اختصاص یابد: یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا اختراع در زمینه فیزیک دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف یا پیشرفت در زمینه شیمی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که به مهمترین کشف در زمینه فیزیولوژی یا پزشکی دست زده باشد؛ یک قسمت به شخصی که در عرصه ادبیات بارزش‌ترین اثر را با گرایشی آرمان‌گرایانه خلق کرده باشد؛ و یک قسمت به شخصی که برای ایجاد برادری در میان ملت‌ها و انحلال یا کاهش نیروهای نظامی یا برگزاری یا حمایت از همایش‌های صلح‌طلبانه بزرگترین و بهترین کار را انجام می‌دهد.

    جوایز فیزیک و شیمی باید توسط فرهنگستان علوم سوئد؛ جوایز فیزیولوژی و پزشکی توسط موسسه کارولین در استوکهلم؛ جوایز ادبیات توسط فرهنگستان استوکهلم و جوایز قهرمانان صلح توسط کمیته‌ای که توسط استورتینگ انتخاب شده اهدا شوند. خواسته آشکار من اینست که در اهدای این جوایز، ملیت شخص مورد توجه قرار نگیرد تا صرفنظر از آنکه او اهل اسکاندیناوی است یا نه، شایسته‌ترین فرد این جایزه را دریافت کند.

معروف است که نوبل بعلت خصومتی که با یک دانشمند ریاضی داشت جایزه ریاضی تعیین نکرد. اگرچه وصیت‌نامه نوبل بنیانگذار این جوایز بود، اما طرح او کامل نبود وبه دلیل پاره‌ای موانع ۵ سال طول کشید تا بنیاد نوبل تاسیس شود در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۰۱ اولین جوایز نوبل اهدا گردند. [۸]
روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده

در مقایسه با سایر جوایز، روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده جوایز نوبل طولانی و موشکافانه‌است. به همین دلیل است که در گذر سالها، جوایز نوبل به مهمترین و پروجهه‌ترین جوایز در نوع خود تبدیل شده‌اند. فرم‌هایی که به منزله دعوتنامه‌های شخصی و اختصاصی است، به ۳۰۰۰ شخص منتخب ارسال می‌شوند تا از آنها برای اعلام نامزدی دعوت به عمل آید. به عنوان مثال بنیاد نوبل اعلام کرده‌است که در مورد جایزه صلح ممکن است افراد زیر نامزد شوند:

    اعضای مجامع ملی و دولت‌های کشورها
    اعضای دادگاههای بین‌المللی
    رؤسای دانشگاهها
    اساتید علوم اجتماعی، تاریخ، فلسفه، حقوق و الهیات
    رؤسای موسسات تحقیقات صلح و موسسات سیاست خارجی
    افرادی که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده‌اند
    اعضای هیات مدیره سازمان‌هایی که جایزه صلح نوبل دریافت کرده‌اند
    اعضای فعال یا اعضای سابق کمیته نوبل نروژ
    مشاورانی که سابقاً توسط کمیته نوبل نروژ منصوب شده‌اند

برای جوایز دیگر نیز، این شرایط حکمفرما هستند.

مهلت دقیق اعلام نامزدی ۳۱ ژانویه است.[۹] اعلام نامزدی توسط خود شخص از درجه اعتبار ساقط است. همچنین افرادی که زنده هستند می‌توانند نامزد دریافت این جایزه شوند. بر خلاف بسیاری جوایز دیگر، نامزدهای دریافت جایزه نوبل بطور علنی معرفی نمی‌شوند و هرگز به آنها اعلام نمی‌شود که آنها برای دریافت جایزه مورد نظر هستند. موارد ثبت شده به مدت پنجاه سال مهروموم می‌شوند.

پس از اتمام مهلت اعلام نامزدی، یک کمیته موارد نامزدی را جمع‌آوری می‌کند تا به فهرست اولیه‌ای که از ۲۰۰ نامزد تشکیل شده برسد. این فهرست برای کارشناسان منتخب در حوزه کار هر یک از نامزدها فرستاده می‌شود تا اینکه فهرست مذکور به ۱۵ نامزد نهایی محدود شود. پس از آن گزارشی را به پیوست نظرات مربوطه تهیه می‌کند و آنرا به آکادمی یا بر حسب زمینه جایزه به دیگر نهاد مربوطه می‌فرستد. برای روشنتر شدن اینکه این موسسات در چه حد و اندازه‌ای هستند، مجمع جایزه پزشکی را مثال می‌زنیم که ۵۰ عضو دارد. اعضای موسسه تشکیل جلسه می‌دهند و برای انتخاب برنده(ها) جایزه رای‌گیری می‌کنند. روند انتخاب برنده نهایی در بین زمینه‌های گوناگون اندکی با هم متفاوت است. برای نمونه در ادبیات به ندرت به بیش از یک نفر جایزه اهدا می‌شود اما سایر جایزه‌ها معمولاً برای چند نام در نظر گرفته می‌شوند.
عدم گزینش نامزدهای درگذشته

انتخاب افراد درگذشته به عنوان برنده جایزه مجاز نیست. گاهی با استناد به این واقعیت که برخی افراد که لایق دریافت جایزه نوبل بوده‌اند به خاطر اینکه پیش از مرگشان نامزد دریافت این جایزه نشده‌اند، انتقاداتی صورت گرفته‌است. در دو مورد جایزه نوبل به افراد متوفی‌ای که در هنگام نامزد شدن زنده بوده‌اند اهدا شده‌است. این دو مورد عبارتند از دگ همرسکیورد دبیر کل سازمان ملل (۱۹۶۱، جایزه صلح) و اریک اکسل کارفلت (۱۹۳۱، ادبیات) و mdash؛ به هر دو نفر در همان سالی که درگذشته‌اند جایزه اهدا شد. از سال ۱۹۷۴ به بعد، به افراد درگذشته جایزه اهدا نشده‌است. ویلیام ویکری (۱۹۹۶، اقتصاد) پیش از آنکه جایزه را دریافت کند درگذشت و این مسئله پس از آن بود که برنده شدن وی اعلام شده بود.
انتقاد به اهدای جوایز

در طی سالها، افرادی که معتقدند توافقات رسمی و تایید اسامی از موفقیت‌های واقعی در روند تصمیم‌گیری در مورد اینکه جایزه باید به چه کسی اهدا شود مهمتر است، جوایز نوبل را مورد انتقاد قرار داده‌اند. شاید یکی از بدترین این موارد در ۱۹۷۳رخ داد که در آن هنری کیسینجر و لی دوک تو به خاطر بازگرداندن صلح به ویتنام به طور مشترک برنده جایزه صلح نوبل شده بودند و این در حالی بود که جنگ در ویتنام همچنان ادامه دشت. لی‌دوک‌تو با این استدلال که صلح هنوز محقق نشده‌است از دریافت جایزه خودداری کرد.
به رسمیت نشناختن موفقیت‌های مشابه

در فاصله سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۸، ماهاتما گاندی پنج بار نامزد دریافت جایزه نوبل شد اما هیچگاه جایزه‌ای دریافت نکرد. تحقیقات نشان می‌دهد که مقامات مسئول قصد داشتند در سال ۱۹۴۸جایزه نوبل را به وی اهدا کنند؛ با این حال وی در همان سال ترور شد. گفته می‌شود کمیته در همان سال برای وی جایزه پس از وفات در نظر گرفت اما سرانجام این تصمیم را منتفی کرد و در عوض تصمیم گرفت که در آن سال جایزه نوبل را به هیچکس اهدا نکند.

یکی دیگر از نقاط مورد اختلاف، قوانین سختگیرانه‌ای است که با ارائه همزمان جایزه به بیش از سه نفر مخالفت می‌کند. در مواردی که جایزه برای ارج نهادن به موفقیت کار تیمی که بیشتر از سه نفر است در نظر گرفته می‌شود، ناگزیر یک یا چند نفر از دریافت جایزه محروم می‌شوند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۲، جایزه‌ای که به دلیل پیشرفت‌های صورت گرفته در زمینه طیف سنجی توده‌ای در شیمی پروتئین به کویچی تاناکا و جان فن اهدا شد تلاش‌های فرانس هیلن‌کامپ و مایکل کاراس را از موسسه شیمی فیزیک و نظریه‌ای دانشگاه فرانکفورت را به رسمیت نشناخت. [۱۰] همچنین، قانون عدم ارائه جوایز به اشخاص متوفی، اغلب موفقیت‌های کسانی را که پیش از دریافت جایزه در پیشبرد آن رویداد علمی خاص همکاری داشته‌اند را به رسمیت نمی‌شناسد. به عنوان مثال در سال ۱۹۵۳، روزالیند فرانکلین در کشف ساختار دی ان ای به پیشرفت‌های مهمی رسید اما وی در سال ۱۹۵۸ در پی ابتلا به سرطان تخمدان درگذشت و در سال ۱۹۶۲ جایزه نوبل به فرانسیس کریک، جیمز دی واتسون و موریس ویلکینز (یکی از همکاران فرانکلین) اهدا شد.[۱۱] جایزه نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۵ و بویژه برنده شناختن روی گلابر و برنده ندانستن جورج سودارشان انتقادات فراوانی را به همراه آورد. در حالیکه نقل قول‌های ارئه شده در مقاله گلابر در سال ۱۹۶۳ نشان می‌دهند که کار وی از منابع بیشتری بهره برده، اما کاملاً روشن است که مقاله‌های هر دو فیزیکدان، در زمینه نورشناسی کوانتوم و فرضیه همگرایی تاثیر بسزایی داشته‌است. متأسفانه در این مورد نیز درگذشت لن ماندل و دان والز که به پیشبرد موارد مذکور کمک‌های فراوانی کرده بودند، باعث شد این دانشمندان نیز از گردونه حذف شوند.

همچنین جایزه نوبل شیمی در سال ۲۰۰۰ برای «کشف و پرورش پولیمرهای آلی رسانا»، اکتشاف پولیمرهای درهم تنیده انتقال شارژی با همان سطح رسانایی بالا، که قبلاً کشف آن توسط ویس ات آل در گزارش وی در سال ۱۹۶۳ در مورد رسانایی بالای پولی‌پیرول اکسید شده آیودین دارشده [۱] و نیز گزارش قبلی وی در مورد یک ابزار الکترونیکی آلی با رسانایی بالا [۲] اعلام شده بود را نادیده گرفت. همچنین مراجعه کنید به پولیمرهای رسانا.
جای خالی جایزه ریاضیات

دلایل فراوانی وجود دارد که چرا نوبل برای ریاضیات جایزه‌ای در نظر نگرفت. در وصیتنامه نوبل از ارائه جوایز به آندسته از«اکتشافات و اختراعاتی» صحبت به میان آمده که برای نوع بشر در عمل بیشترین فایده را داشته‌اند، و به احتمال جنبه عملی این کارها بیش از جنبه تئوریک آن مورد نظر بوده‌است. در نتیجه ریاضیات علمی نبود که به حال بشریت فایده‌ای عملی داشته باشد؛ چیزی که اساس تشکیل بنیاد نوبل را تشکیل می‌داد.[۱۲] یک دلیل احتمالی دیگر این بود که پیش از آن در اسکاندیناوی یک جایزه مشهور برای ریاضیات وجود داشت. جوایزی که در آن زمان در زمینه ریاضیات داده می‌شد، عمدتاً به دلیل تلاش‌های گوستا میتاگ لفلر بود که بنیانگذار نشریه «اکتا متمتیکا» بود و این نشریه پس از گذشت یک قرن همچنان یکی از مهمترین نشریات ریاضی در جهان است. او با استفاده از نفوذش در استکهلم، شاه اسکار دوم را متقاعد کرد تا رقابت‌های جایزه‌داری را ترتیب داده و از ریاضیدانان برجسته سراسر اروپا از جمله هرمیت، برتراند، ویرستراس و پوینکار تقدیر بعمل آورد. اغلب گفته می‌شود دلیل آنکه نوبل از ارائه جایزه به ریاضیات خودداری کرد این بود که همسرش با میتاگ لفلر روابط نامشروع داشت. البته این داستان یک دروغ محض است زیرا نوبل هیچگاه ازدواج نکرده بود. [۱۳] درسال ۲۰۰۱، دولت نوروژ ارائه جایزه آبل را در زمینه ریاضیات آغاز کرد تا جای خالی جایزه ریاضی نوبل را پر کند. جایزه شاو نیز که اهدای آن در سال ۲۰۰۴ آغاز شده و به جایزه نوبل شباهت دارد، در زمینه علوم ریاضی اعطا می‌شود. مدال فیلد اغلب به «جایزه نوبل ریاضی» تشبیه می‌شود، اما از آنجا که این جایزه به ریاضیدانان زیر چهل سال محدود می‌شود، این مقایسه چندان مناسب نیست. جایزه کرافورد در زمینه ریاضی، مانند جوایز علمی نوبل، توسط آکادمی سلطنتی سوئد اعطا می‌شود. بطور کلی، این جایزه معادل جوایز علمی نوبل است.
دانستنی‌ها
ماری کوری؛ اولین کسی که دو بار برنده جایزه نوبل شد

در تاریخ جوایز نوبل تنها چهار نفر بوده‌اند که دوبار موفق به دریافت جایزه شده‌اند. این افراد عبارتند از:

    ماری اسکلودوسکا کوری

        فیزیک [۱۹۰۳]: کشف رادیو اکتیویته
        شیمی [۱۹۱۱]: انزوای رادیوم خالص

    لینوس پاولینگ

        شیمی [۱۹۵۴]: نظریه اوربیتال به‌هم‌آمیخته
        صلح [۱۹۶۲]:عمل‌گرایی پیمان منع آزمایش‌های هسته‌ای

    جان باردین

        فیزیک [۱۹۵۶]: اختراع ترانزیستور
        فیزیک [۱۹۷۲]: نظریه ابررسانایی

    فردریک سانگر

        شیمی [۱۹۵۸]: ساختار مولکول انسولین
        شیمی [۱۹۸۰]: توالی ویروس نوکلئوتاید

علاوه بر این، کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در سال‌های ۱۹۱۷، ۱۹۴۴ و ۱۹۶۳ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. دو جایزه اول، بطور ویژه به خاطر تلاش‌های این گروه در طی جنگ‌های جهانی اعطا شدند.

تنها خواهر-برادرانی که برنده جایزه نوبل شدند جان تینبرگن (اقتصاد ۱۹۶۹) و برادر کوچکترش نیکو تینبرگن (پزشکی، ۱۹۷۳) بودند.

تاکنون دو نفر برنده هر دو جایزه اسکار و نوبل بوده‌اند. جورج برنارد شاو از ایرلند در سال ۱۹۵۲ جایزه ادبیات نوبل و در سال ۱۹۳۸ به خاطر بهترین بازی روی صحنه، جایزه اسکار را به خود اختصاص داد و ال گور آمریکایی که در سال ۲۰۰۷ نوبل صلح را به خاطر تلاش برای پایان جنگ عراق و در فوریه ۲۰۰۸ اسکار بهترین فیلم مستند برای کارگردانی فیلم یک حقیقت آزاردهنده را بدست آورد.

انستیتوی کارولینسکا

انستیتوی کارولینسکا (به سوئدی: Karolinska Institutet) یکی از بزرگ‌ترین دانشگاههای علوم پزشکی اروپا است که در شهر استکهلم، سوئد واقع شده‌است.

انستیتوی کارولینسکا، موسسه‌ای علمی و غیردولتی است که وظیفه انتخاب برنده جایزه نوبل در رشته فیزیولوژی و پزشکی را برعهده دارد

جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی

جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی یکی از جایزه‌های نوبل است که هر سال از سوی انستیتوی کارولینسکا اعطا می‌شود.

این جایزه از ۱۹۰۱ تا کنون با وقفه‌هایی اهدا گشته

۱۹۱۶ (میلادی)

رویدادها
رنگ قرمز قلمرو اشغالی بریتانیا و رنگ آبی قلرو اشغالی فرانسه می‌باشد.

    ۱۶ مه - امضای مخفیانه موافقت‌نامه سایکس-پیکوت بین دولتهای متفق فراسنه و بریتانیا که بر طبق آن قلمرو متصرف شده امپراطوری عثمانی که بازندهٔ جنگ جهانی اول بود، بین این دو دولت تقسیم می‌شد.[۱]

    ۲ نوامبر شریف حسین پادشاه عربستان سعودی خود را حاکم همه کشورهای عربی قلمداد کرد.

زادروزها

جهانگیر فروهر ,بازیگر ایرانی

گریگوری پک,بازیگر امریکایی
مرگ‌ها
جوایز نوبل

    جایزه صلح نوبل -
    جایزه نوبل فیزیک - جایزه داده نشد
    جایزه نوبل شیمی - جایزه داده نشد
    جایزه نوبل اقتصاد -
    جایزه نوبل ادبیات - ورنر فون هایدنشتام
    جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی -

۱۹۸۲ (میلادی)

سال ۱۹۸۲ (هزار و نهصد و هشتاد و هفت) میلادی، سومین سال از دهه ۱۹۸۰ در سده ۲۰ میلادی بود. بر اساس تقویم گریگوری سال مذکور یک سال عادی با ۳۶۵ روز بود. در تقویم هجری شمسی سال ۱۹۸۲ از دی ۱۳۶۰ شروع شد و در دیماه ۱۳۶۱ خاتمه یافت.

محتویات

    ۱ نامگذاری‌ها
    ۲ رویدادها
        ۲.۱ مارس
        ۲.۲ آوریل
        ۲.۳ آگوست
        ۲.۴ نوامبر
    ۳ درگذشتگان
        ۳.۱ ژانویه
        ۳.۲ فوریه
        ۳.۳ مارس
        ۳.۴ آوریل
        ۳.۵ ژوئن
        ۳.۶ ژوئیه
        ۳.۷ آگوست
        ۳.۸ اکتبر
        ۳.۹ نوامبر
        ۳.۱۰ دسامبر

نامگذاری‌ها

در تقویم چینی این سال سال سگ نام گرفته است.
رویدادها
مارس

    ۱۹ مارس - آغاز جنگ فالکلند: حمله آرژانتین به جزیره جورجیای جنوبی.

آوریل

    ۲ آوریل - جنگ فالکلند: حمله آرژانتین به جزایر فالکلند.

آگوست

    ۱ آگوست - سالروز بنیانگذاری دانشگاه آزاد اسلامی و نخستین دانشگاه آن، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

نوامبر

    ۳۰ نوامبر - تریلر؛ پرفروش‌ترین آلبوم جهان در تمام دوران‌ها توسط مایکل جکسون منتشر شد.

درگذشتگان
ژانویه

    ۱۸ ژانویه - هوانگ شیان فان, تاریخ‌دان، مردم‌شناس و استاد دانشگاه چینی (زاده ۱۸۹۹)
    ۱۹ ژانویه - الیس رجینا, خواننده برزیلی (زاده ۱۹۴۵)
    ۲۴ ژانویه - آلفرد اواندو کاندیا, رئیس جمهور، دیکتاتور و ژنرال بولیویایی (زاده ۱۹۱۸)

فوریه

    ۱۸ فوریه - ان گایو مارش, نویسنده نیوزلندی (زاده ۱۸۹۹)
    ۲۱ فوریه - گرشام شوئلم, فیلسوف و استاد عرفان کلیمی و پایه گذار نوین مطالعات کابالا (زاده ۱۸۹۷)

مارس

    ۶ مارس - آین رند, رمان‌نویس، فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس روسی - آمریکایی (زاده ۱۹۰۵)
    ۱۹ مارس - رندی رودز, گیتاریست آمریکایی (زاده ۱۹۵۶)
    ۲۹ مارس - کارل ارف, آهنگساز آلمانی (زاده ۱۸۹۵)

آوریل

    ۲۰ آوریل - آرچیبالد مک‌لیش, نمایش‌نامه‌نویس و شاعر آمریکایی (زاده ۱۸۹۲)
    ۲۴ آوریل - اولمیر, آوازخوانان افغان (زاده ۱۹۳۱)

ژوئن

    ۱۰ ژوئن - راینر ورنر فاسبیندر, کارگردان آلمانی (زاده ۱۹۴۵)

ژوئیه

    ۱۸ ژوئیه - رومن یاکوبسن, زبان‌شناس روسی و نظریه‌پرداز ادبی (زاده ۱۸۹۶)
    ۲۰ ژوئیه - اونیل فورد, معمار آمریکایی (زاده ۱۹۰۵)

آگوست

    ۴ اوت - بروس گاف, معمار آمریکایی (زاده ۱۹۰۴)
    ۲۹ اوت - اینگرید برگمن, بازیگر سوئدی (زاده ۱۹۱۵)

اکتبر

    ۴ اکتبر - احمد حسن البکر, چهارمین رئیس جمهور عراق (زاده ۱۹۱۴)
    ۹ اکتبر - آنا فروید, روانکاو اتریشی و فرزند زیگموند فروید (زاده ۱۸۹۵)

نوامبر

    ۵ نوامبر - ژاک تاتی, کارگردان و کمدین فرانسوی (زاده ۱۹۰۷)

دسامبر

    ۱۸ دسامبر - هانس-اولریش رودل, سرهنگ, خلبان سرباز آلمانی حاضر در جنگ جهانی دوم (زاده ۱۹۱۶)

جک سوئگر

جاکوب هیگر (به انگلیسی: Jacob "Jake" Hager) یک کشتی‌گیر حرفه‌ای آمریکایی متولد ۲۴ مارس ۱۹۸۲ (میلادی) است که با نام جک سوئگر، در مسابقات کشتی حرفه‌ای شرکت می‌کند. سوئگر از سال ۲۰۰۶، تاکنون در این رشته، و در مسابقات نوع راو فعال بوده است.

رسلمانیا ۳۰

رسلمانیا ۳۰ (به انگلیسی: Wrestlemania XXX) سی‌اُمین رسلمانیای سالانه غیر رایگان (Pay-Per-View) در کشتی حرفه‌ای بود که توسط کمپانی دبلیو دبلیو ای تهیه شد و این دوره‌اش هم در ۶ آوریل ۲۰۱۴ در مجموعه ورزشی مرسدس-بنز سوپردام شهر نیواورلئان لوییزیانا برگزار شد. این رویداد مهم اولین رسلمانیایی بود که در ایالت لوییزیانا برگزار می‌شد و همچنین اولین PPV دبلیودبلیوئی بود که بصورت زنده از شبکه WWE Network پخش شد.

بلیط‌ها از ۱۶ نوامبر ۲۰۱۳ به فروش گذاشته شدند.[۱]

دنیل براین در مسابقه اول، تریپل اچ را شکست داد تا به جمع باتیستا و قهرمان وقت یعنی رندی اورتن بپیوندد و مسابقه تریپل ترت را برگزار کنند که در آن مسابقه هم براین پیروز و قهرمان کمربند دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان شد. اتفاق مهم دیگر هم پایان رکورد بیش از ۲۱ سال شکست ناپذیری آندرتیکر در رسلمانیا بود که به‌دست براک لزنر اتفاق افتاد و بسیاری از تماشاگران دبلیودبلیوئی و به‌خصوص طرفداران آندرتیکر را مبهوت کرد.

رسلمانیا XXX با استقبال گسترده‌ای روبرو شد. The Canadian Online Explorer به آن امتیاز ۴/۵ از ۵ داد و Professional Wrestling Torch هم امتیاز ۸/۷۵ از ۱۰ به این مسابقات اختصاص داد. The Times-Picayune هم رسلمانیا XXX را "تماشایی" خواند.

محتویات

    ۱ زمینه سازی
    ۲ اجرای زنده
    ۳ شرح مسابقات
    ۴ نتایج
    ۵ بازخورد
    ۶ پسایند
    ۷ منابع

زمینه سازی

رسلمانیا شامل مسابقاتی بین دشمنی‌های موجود، ماجراهای پیش آمده و استوری‌هایی خواهد بود که پیش از این در برنامه‌های راو یا اسمک داون پخش شده بود. کشتی‌گیرها با توجه به مسابقات یا سری اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد و تنش را به حد اکثر می‌رساند، نقش منفی یا قهرمان به خود می‌گیرند.

در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۴، در مسابقه رامبل سی نفره که در رویال رامبل سال ۲۰۱۴ برگزار شد، باتیستا که تازه به کمپانی بازگشته بود برنده شد تا پنجمین کشتی‌گیری شود که چند بار برنده رامبل شده است؛ او همچنین با پیروزی در رامبل توانست فرصت رقابت در مسابقه اصلی(به انگلیسی: Main Event) رسلمانیای سی‌اُم را که بر سر کمربند دبلیودبلیوئی سنگین وزن جهان است بدست آورد. در الیمینیشن چمبر هم رندی اورتن موفق به دفاع از کمربند خود شد تا بعنوان قهرمان در مسابقه اصلی رسلمانیا مقابل باتیستا قرار گیرد.

در ۲۱ فوریه، دبیلودبلیوئی اعلام کرد که هالک هوگان به کمپانی بازگشته و رسلمانیا سی‌اُم را میزبانی خواهد کرد.

در تاریخ ۲۴ فوریه، براک لزنر که بازگشته بود بهمراه پُل هیمن در راو حضور یافت تا اعتراض خود را بخاطر نداشتن مسابقه قهرمانی در رسلمانیا اعلام کند. تریپل اچ بخاطر راضی کردن او یک قرارداد آزاد به او داد تا برای خودش یک رقیب غیر از قهرمان برای رسلمانیا انتخاب کند. ولی لزنر و هیمن این را نمی‌خواستند چون کسی جز قهرمان را لایق مبارزه با لزنر نمی‌دیدند و تصمیم گرفتند رینگ را ترک کنند که ناگهان آندرتیکر به نشانه پاسخ به او وارد میدان شد، سپس به درون رینگ آمد و لزنر را که به او اصرار می‌کرد که قرارداد را امضا کند با چُک‌اِسلَم(به انگلیسی: Chokeslam) به درون میز کوبید.

در قسمت ۱۰ مارس راو، هالک هوگان اعلام کرد که یک مسابقه رویال رامبل سی نفره (به افتخار سی‌اُمین سال برگزاری رسلمانیا و به یاد آندره د جاینت فقید) هم در رسلمانیا این سال برگزار خواهد شد و برنده این مسابقه، جایزه تندیس آندره د جاینت را دریافت می‌کند.

از سامر اسلم ۲۰۱۳ به بعد، مدیر اجرایی کمپانی یعنی تریپل اچ و رووسا به طرق مختلف در مسابقات دنیل براین که برای کمربند دبلیودبلیوئی سنگین وزن جهان بوده، دخالت کرده‌اند. براین بعد از الیمینیشن چمبر که بخاطر دخالت مدیر عملیاتی یعنی کین مسابقه‌اش را باخت، مدام تریپل اچ را فراخوانده و او را به مبارزه در رسلمانیا دعوت می‌کرد اما تریپل اچ همیشه دست رد به سینه او می‌زد. در قسمت ۱۰ مارس راو، براین و "جنبش Yes" وی (تعداد زیادی از تماشاگران که طرفدار براین بودند)، رینگ را به اشغال خود در آورده و از آن خارج نمی‌شدند تا اینکه تریپل اچ مسابقه با براین را بپذیرد. تریپل اچ که دیگر عصبی شده بود این قرارداد را پذیرفت اما براین گفت این تنها خواسته او و تماشاگران نیست و اینکه اگر براین مسابقه را از تریپل اچ ببرد او (براین) هم باید به مسابقه قهرمانی دبلیودبلیوئی سنگین وزن جهان در همان شب اضافه شود. تریپل اچ مجبور به پذیرش این قرارداد شد. در راو ۱۷ مارس، تریپل اچ قرارداد را تغییر داد، به این صورت که هرکدام از این دو نفر (براین یا تریپل اچ) برنده مسابقه شود به مسابقه اصلی راه میابد؛ بنابراین مسابقه اصلی رسلمینیا بطور قطعی تبدیل به یک مسابقه تریپل ترت(سه جانبه) شد.
رندی اورتن بعنوان قهرمان دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان در ابتدای مسابقه اصلی رسلمانیا ۳۰

در راو ۱۷ مارس، کِین ادعا کرد که دنیل براین نمی‌توانسته به تنهایی راو را اشغال کند و گفت از آنجا که آن هفته راو در شهر تِنِسی یعنی زادگاه جری لالِر اتفاق افتاد بنابراین او هم در این خرابکاری نقش داشته است؛ کین سپس گروه شیلد را فراخواند تا با آنها به لالِر حمله کند اما شیلد از اینکه کین آنها را بدهکار خود می‌خواند خسته شده بودند، به‌همین دلیل به خود کین حمله‌ور شدند تا به چهره مثبت(Face) بین تماشاگران تبدیل شوند. در اسمک‌داون ۲۱ مارس، دین امبروز و سث رالینز از شیلد با آمریکاییان حقیقی(جک سوئگر و سِزارو) مسابقه دادند تا حق مسابقه در رسلمانیا برای کمربند تگ‌تیم را بدست آورند اما ماهال و مکینتایر از ۳اِم‌بی دخالت کردند و مسابقه ناتمام ماند و سپس کین و دِ نواِیج اَوت‌لاز به گروه شیلد حمله کردند تا کین انتقام خودش را بگیرد. امبروز و رالینز در راو ۲۴ مارس، آمریکاییان حقیقی را شکست دادند که بعد از آن هم کین و اَوت‌لاز وارد شدند و کین اعلام کرد که در رسلمانیا، خودش به‌همراه اَوت‌لاز در مقابل شیلد قرار خواهند گرفت.

در رویال رامبل، خانواده وایت باعث شدند جان سینا مسابقه دبلیودبلیوئی سنگین وزن جهان را مقابل رندی اورتن ببازد و بعدش هم بری وایت به سینا فن سیستر اَبیگِیل کیس زد. شب بعد در راو، خانواده وایت در مسابقه اصلی (براین، سینا و شیمس مقابل گروه شیلد) دخالت کرده و باعث شدند براین وشیمس و سینا با تسلیم به چمبر راه پیدا کنند. در الیمینیشن چمبر هم خانواده وایت با دخالت در مسابقه باعث حذف سینا توسط اورتن در چمبر شدند. در راو بعد از چمبر، سینا وایت‌ها را فراخواند و آنها هم وارد شده و حمله وحشیانه‌ای به او کردند که باعث مصدومیت او شد. در راو ۱۰ دسامبر، جان سینا خود را بعنوان اولین وارد شونده در مسابقه رویال رامبل سی نفره آندره د جاینت اعلام کرد اما بعد از وارد شدن خانواده وایت، او نظرش را عوض کرد و اعلام کرد در رسلمانیا با رهبر خانواده یعنی بری وایت مسابقه خواهد داد.

در اسمک‌داون ۲۱ مارس، ای‌جی لی قهرمان کمربند دیواز، در کنار گزارشگران نشست تا شاهد مسابقه دوقلوهای بِلا در برابر ناتالیا و سامِر رِی باشد که درآنجا به ویکی گررو توهین کرد. هفته بعد در راو ۲۴ مارس، بعد از اینکه ای‌جی در مسابقه بر سر کمربندش با شمارش معکوس داور در برابر نائومی پیروز شد، ویکی گررو وارد رینگ شد و اعلام کرد که در رسلمانیا، ای‌جی باید در یک مسابقه با یک شمارش "Vickie Guerrero Invitational"(مسابقه مخصوص ویکی گررو) مقابل همه ستارگان دیواز قرار گیرد، حتی در برابر محافظ خودش یعنی تامینا اسنوکا. این نخستین بار است که در رسلمانیا مسابقه‌ای بر سر کمربند دیواز برگزار می‌ود.
اجرای زنده

در رسلمانیا XXIX، آهنگ ورودی سی‌ام‌پانک بطور زنده اجرا شد. در رسلمانیای XXX مارک کرُزِر خواننده آهنگ ورودی خانواده وایت، این آهنگ را بصورت زنده اجرا کرد.[۲]

در مسابقه اصلی هم گروه راک رِو تئوری، آهنگ ورودی رندی اورتن را اجرا کرد.
شرح مسابقات

در ابتدای برنامه اصلی، میزبان، هالک هوگان وارد رینگ شد و به اشتباه ورزشگاه سوپردام را سیلوِردام خطاب کرد (سیلوِردام همان ورزشگاهی است که رسلمانیای ۳ در آن برگزار شد و ۹۳٬۱۷۳ نفر تماشاگر داشت و هوگان قهرمانی خود را مقابل آندره د جاینت حفظ کرد). لحظاتی بعد استون کُلد وارد شد و دشمنی‌های گذشته بین خودشان را دست‌مایه حرفهایش قرار داد. سپس د راک وارد شد و رسلمانیاهای قبلی را یادآور شد. در آخر هم هر کدام با تکیه کلام‌های مختص خودشان، تماشاگران را به وجد آوردند؛ و بعد هم چند نوشیدنی را روی خودشان ریختند؛ حرکتی که آستین بعد از پیروزی در مسابقاتش انجام می‌داد.
تریپل اچ در حال ورود به رینگ

در اولین مسابقه، دنیل براین با تریپل اچ روبرو شد؛ برنده مسابقه به مسابقه اصلی قهرمانی دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان که تریپل ترت در همان شب بود راه می‌یافت. تریپل اچ توسط همسرش استفنی مک‌ماهون معرفی شد. تریپل اچ که با یک شنل سلطنتی به تن و یک تاج شاهی به شکل جمجمه بر سر بر تخت پادشهای‌اش نشسته بود وارد رینگ شد و سپس دستش را به طرف براین دراز کرد اما براین به دست او لگدی زد و مسابقه آغاز شد. دنیل براین با چند ضربه قوی، ابتدای مسابقه را مالِ خود کرد. تریپل اچ مدام به بازوی بانداژ شده براین ضربه می‌زد و بازی در جریان بود. براین با یک پرش از بالای یک از گوشه‌های رینگ، تریپل اج را به بیرون رینگ پرت کرد. تریپل اچ دوباره با ضربات متوالی به بازوی آسیب‌دیده براین او را تضعیف کرد تا اینکه سعی کرد با حرکت تسلیم یا سابمیشِن(Submission Hold) خودِ براین یعنی قُفلِ یِس!(به انگلیسی: Yes! Lock)، او را تسلیم کند اما نتوانست؛ بازی کمی افت کرد تا اینکه تریپل اچ دوباره سعی کرد فن براین را روی خودش پیاده کند ولی درعوض براین آن را به یک پین(به انگلیسی: Pin) تبدیل کرد و سپس به سابمیشن تغییر داد. سپس تریپل اچ، فن تمام‌کننده خود یعنی پِدیگری(به انگلیسی: Pedigree) را به براین زد ولی براین تسلیم نشد و پین را رد کرد. تریپل اچ خواست یک پِدیگری دیگر به براین بزند که براین اجازه نداد و موقعیت را مناسب دید و فن تمام‌کننده خود یعنی زانوی خشن یا مرتفع در حین دویدن(به انگلیسی: Running Single Leg High Knee) را روی او پیاده کرد تا بعد از آن، تریپل اچ را پین کرده و پیروز میدان شود. بعد از اتمام مسابقه، اتفنی وارد رینگ شد تا با چند سیلی حواس براین را پرت کند و تریپل اچ به او حمله کند. سپس تریپل اچ یک صندلی فولادی تاشده را برداشت و به بازوی آسیب‌دیده براین ضربه زد. استفنی سپس کنار براین رفت تا او را مسخره کند؛ بعد هم تریپل اچ و استفنی رینگ را ترک کردند و دنیل براین هم با کمک داور و تیم پزشکی از رینگ خارج شد.[۳]

مسابقه دوم بین دِ نو اِیج اَوت‌لاز(بیلی گان و رُود داگ) و کین در مقابل گروه شیلد بود. سرعت مسابقه بالا بود؛ رومن رینز به کین فن مختص خود یعنی اِسپیِر یا نیزه زد و سپس همین کار را با دو نفر دیگر کرد؛ بعد هم شیلد، حرکت تریپِل پاوِربام را روی اَوت‌لاز پیاده کردند تا پیروز بی‌چون‌وچرای مسابقه شوند.

مسابقه بتل رویال هم برگزار شد؛ برودس کلی، گریت کالی، ۳اِم‌بی، مارک هنری فاندانگو و بیگ‌ای، ری میستریو، و کینگستون بیرون افتادند. آلبِرتو دِل‌ریو که گُلداست و کُدی رُدز را بیرون انداخته بود، اینبار دالف زیگلِر را هم بیرون انداخت تا به همراه شِیمِس، سِزارو و بیگ شو چهار نفر باقیمانده در رینگ باشند. شیمس و دل‌ریو یکدیگر را بیرون انداختند تا بیگ شو و سِزارو باقی بمانند. سزارو و شو با هم مبارزه کردند و سرانجام سِزارو او را بلند کرد و از رینگ بیرون انداخت و برنده تندیس شد.
بری وایت (چپ) در حال مبارزه با جان سینا (راست)

مسابقه بعدی بین بری وایت و جان سینا بود. ورود وایِت شامل انجام رقص جنگی شَمَنیستی بود که توسط یک هنرمند زن بود و بعد از آن هم مارک کرُزِر، آهنگ ورودی خانواده وایت را به صورت زنده اجرا کرد. بری وایت وارد رینگ شد و به زانو افتاد و دستانش را باز کرد و به سینا التماس کرد کارش را تمام کند اما سینا از او خواست تا بلند شود. مسابقه آغاز شد؛ بری وایت بازی را در دست گرفت تا اینکه سینا یک ضربه با بازو(به انگلیسی: Clotheline) به او زد. وایت سعی می‌کرد از نظر روحی سینا را تخریب کند که سینا عصبی شده و به او وحشیانه حمله کرد ولی برِی با وجود ضربه خوردن، فقط می‌خندید. سینا مجدد به او حمله کرد و سپس تصمیم گرفت به او Five Knuckle Shuffle بزند که ناگهان وایت را در حالت پُل(Bridge) دید که شبیه راه رفتن عنکبوت است. این باعث شد که بری دوباره بازی را در اختیار بگیرد. سینا به بازی برگشت و Five Knuckle Shuffle را اجرا کرد اما نتوانست حرکت تمام‌کننده خود یعنی Attitude Adjustment را اجرا کند؛ سپس سینا بالای یکی از گوشه‌های رینگ رفت تا بر روی وایت فرود بیاید ولی در عوض بر روی لوک هارپر و اریک روُوِن پرید. سینا بری وایت را بیرون رینگ گرفت، سعی کرد با پله فولادی ضربه‌ای به بری بزند ولی بجای آن، بری را درون رینگ انداخت. بری وایت که کمی سرپا شد به سینا ضربه بدن زد و سپس سر سینا را که روی پایش بود نوازش کرد و بخشی از شعر مذهبی(به انگلیسی: Spiritual) He's Got the Whole World in His Hands را در گوشش زمزمه کرد. سینا برگشت و به بری Attitude Adjustment زد و وایت از پین بعد از آن جان به در بُرد. رُوِن حواس داور را پرت کرد و هارپر ضربه محکمی به سینا زد؛ سپس سینا بیرون رینگ رفت و هارپر را به دیواره محافظ کوبید. سینا که مانع فن تمام‌کننده وایت یعنی Sister Abigail's Kiss شده بود فن سابمیشِن خودش یعنی STF را روی بری پیاده کرد که بری خود را از آن خلاص کرد و به سینا Sister Abigail's Kiss زد و خواست که او را پین کند که موفق نشد. وایت یک صندلی فولادی را داخل رینگ آورد ولی ب‌جای زدن سینا، صندلی به سینا داد و گفت:من را بزن و تمامشس کن. سینا که مصمم شده بود بریِ زانو زده را با صندلی بزند به طرف رووِن رفت و با صندلی او را زد و این فرصتی بود تا بری وایت یک Sister Abigail's Kiss دیگر به سینا بزند ولی سینا اجازه نداد و یک Attitude Adjustment دیگر به بری زد تا بعد از آن، او را پین کند و برنده مسابقه شود.[۴][۵][۶]
آندرتیکر در حال انجام فن دروازه جهنم

در مسابقه بعد، براک لزنر با آندرتیکر و نوار پیروزی‌های وی در رسلمانیا روبرو بود.
آندرتیکر در حال انجام فن آخرین سواری

ریتم مسابقه کمی کند بود و آندرتیکر در نیمه آغازین مسابقه کنترل آن را در دست داشت. او یک بار از فن تمامکننده لزنر یعنی F5 خلاصی یافت. لزنر یک ضربه بوت شدید را جاخالی داد و وقتی مبارزه به بیرون رینگ کشید بر آندرتیکر غلبه کرد. لزنر آنقدر به یک پای آندرتیکر ضربه زد تا او با کمی لنگیدن بازی را ادامه داد. حملات پی در پی لزنر، آندرتیکر را گیج و خسته کرد. آندرتیکر سپس یک بیگ بوت و چُک‌اِسلَم به لزنر زد ولی لزنر بعد از آن یک F5 به تِیکِر زد و خواست او را پین کند که او آن را رد کرد. آندرتیکر سابمیشِن خود یعنی دروازه جهنم(به انگلیسی: Hell's Gate) را به لزنر زد ولی لزنر در همان حال او را بلند کرده و به زمین کوبید. دوباره آندرتیکر سابمیشِن خود را روی لزنر پیاده کرد و دوباره لزنر او را بلند کرد و به زمین کوبید. لزنر سابمیشِن خود یعنی قُفل کیمورا(به انگلیسی: Kimura Lock) را به آندرتیکر زد تا او را تسلیم کند ولی آندرتیکر به نوعی فن خود لزنر را روی او پیاده کرد. آندرتیکر دست لزنر را گرفت و روی طناب رینگ رفت تا Old School را اجرا کند ولی لزنر اجازه نداد و از همانجا او را بلند کرد و به او F5 زد و سعی کرد او را یپین کند که آندرتیکر آن را رد کرد و بازی ادامه پیدا کرد. هر دو کشتی‌گیر خسته شده بودند؛ وقتی لزنر در گوشه رینگ به سر آندرتیکر ضربه می‌زد آندرتیکر او را بلند کرده و فن آخرین سواری(به انگلیسی: Last Ride) و بعد فن تمام‌کننده خود یعنی سنگ‌قبر کوب(به انگلیسی: Tombstone Piledriver) را روی او پیاده کرد؛ پس از آن هم پین کردن سنگ‌قبر کوب را اجرا کرد ولی لزنر آن را رد کرد.
اِف‌فایوی که پایان آندرتیکر را رقم زد

آندرتیکر یک‌بار دیگر می‌خواست فن سنگ‌قبر کوب را اجرا کند که اینبار ناموفق بود و لزنر بود که F5 را اجرا کرد و پیروز مسابقه شد. این پایان ۲۱ سال شکست‌ناپذیری آندرتیکر در رسلمانیا بود. درهمان حال که پُل هیمن در کمال ناباوری فریاد شادمانی سر می‌داد تمام تماشاگران در شوک به سر می‌بردند؛ ورزشگاه در سکوت محض فرو رفته بود. آهنگ لزنر بعد از پیروزی‌اش تا چند دقیقه پخش نشد تا زمانیکه او و هیمن از رینگ خارج شده و داشتند می‌رفتند. آندرتیکر هم بعد از تشویق ممتد تماشاگران و تحسین شدن از سوی تماشاگران و کل تیم مجریان کنار رینگ، از کف رینگ برخاست و با حالتی مغموم از رینگ خارج شد و رفت. این در حالی بود که تماشاگران همچنان با شعار Thank You Taker بنوعی از او قدردانی می‌کردند.

مسابقه هفتم هم مسابقه ۱۴ نفره اختصاصی ویکی گررو برای قهرمانی کمربند دیواز بود. این نخستین بار بود که در رسلمانیا بر سر این کمربند، مسابقه‌ای برگزار می‌شد.[۷]مسابقه با هجوم همه رقیبان بر سر ای جی لی و تامینا اسنوکا آغاز شد. کمی از مسابقه گذشت؛ آکسانا نائومی را در بالای طناب گرفته بود که ناتالیا زیر آکسانا را خالی کرد و او را با حرکت ترکیبی پاوِربام سوپِرپلِکس به زمین کوبید. تامینا آکسانا را از رینگ بیرون کشید تا مانع پیروزی ناتالیا شود؛ سپس ناتالیا در بیرون رینگ یک کلوزلاین به تامینا زد و خواست به داخل رینگ بازگردد که‌ای جی با ضربه‌ای مانع انجام این کار شد. ای جی سپس در داخل رینگ بر روی نائومی فن سابمیشِن خود یعنی بیوهٔ سیاه(به انگلیسی: Black Widow) را اجرا کرد اما همزمان دست نائومی را چند بار به نشانه تسلیم شدن به زمین زد تا داور را فریب دهد و به این ترتیب موفق شد کمربند خود را در رسلمانیا حفظ کند و همچنان صاحب طولانی‌ترین قهرمانی کمربند دیواز باشد.[۸][۹][۱۰]

مسابقه اصلی

در مسابقه اصلی رسلمانیا، دنیل براین، رندی اورتن و باتیستا باید بر سر کمربند دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان که در اختیار اورتن بود رقابت می‌کردند. اورتن در آغاز به بازو و شانه آسیب‌دیده براین ضرباتی وارد کرد تا او را ضعیف‌تر کند. سپس اورتن و باتیستا در بیرون رینگ با هم مبارزه می‌کردند؛ این مسابقه بدون شمارش معکوس هنگام خروج از رینگ بود؛ باتیستا خواست با باتیستابام، اورتن را بر پله‌های فولادی بکوبد ولی اورتن با یک کانتر، خود باتیستا را بر روی پله کوبید. وقتی هردو به رینگ بازگشتند براین هم با یک پرش از بالای رینگ بر روی هر دو آنها، به بازی بازگشت؛ سپس براین با لگدهای معروف خود(به انگلیسی: Roundhouse Kicks) یکی به سینه اورتن و یکی هم به سینه باتیستا می‌زد. بعد از آن که اورتن و باتیستا هر یک در یکی از گوشه‌های رینگ با حالتی گیج ایستاده بودند براین به سمت هر یک می‌دوید و با دو لگد در سینه هر یک از آنها می‌پرید تا اینکه باتیستا او را گرفت و با سوپلِکس او را به بیرون رینگ انداخت. اورتن و باتیستا به مبارزه با یکدیگر ادامه دامه دادند تا اینکه اورتن به باتیستا سوپرلِکس زد ولی بعد از آن ناگهان براین از بالای رینگ بر روی اورتن پرید و او را نقش بر زمین کرد و بعدش هم سابمیشِن Yes! Lock را روی او اجرا کرد. در همین حال، ناگهان تریپل اچ و استفنی مک‌ماهون دوان‌دوان وارد میدان شدند و تریپل اچ داور را از رینگ بیرون کشید تا مانع پیروزی براین شود؛ داور آسیب دید؛ تریپل اچ سپس اسکات آرمسترانگ (یک داور دیگر) را که پیش از این هم برای مقاصد تریپل اچ استفاده شده بود به داخل رینگ فرستاد و باتیستا هم به براین که حواسش پرت شده بود باتیستابام زد و خواست او را پین کند. آرمسترانگ شمارش کرد ولی براین در شماره دو، پین را رد کرد. از آنجا که این مسابقه یک مسابقه تریپل ترت بدون دیسکوالیفیکِیشِن بود، براین ناگهان لگدی به سر آرمسترانگ زد و او را به بیرون رینگ انداخت و بعد از آن هم از درون رینگ بر سر تریپل اچ، استفنی و آرمسترانگ فرود آمد و آنها را نقش بر زمین کرد. تریپل اچ که به ستوه آمده بود از زیر رینگ، پُتک معروف خود را برداشت تا کار براین را با آن تمام کند ولی براین اجازه این کار را نداد و از پُتک بر علیه خود تریپل اچ استفاده کرد. این پایانی بود بر دخالت استفنی و تریپل اچ در مسابقه. باتیستا و اورتن تصمیم گرفتند تا باهم بر ضد براین کار کنند؛ داور اصلی دوباره به بازی بازگشت؛ باتیستا روی میز گویندگان اسپانیایی به براین باتیستابام زد و اورتن هم همزمان گردن براین را گرفت و به نوعی به او آرکِی‌اُ زد. براین آسیب دید و کمر خود اورتن هم کمی زخمی شد. تیم پزشکی وارد شده و براین را بر روی برانکار گذاشتند. باتیستا قصد داشت کار اورتن را تمام کند و از از نبود براین استفاده لازم را بکند ولی اورتن اجازه این کار را نداد؛ براین هم به زحمت از برانکار بلند شد و به بازی برگشت؛ براین و اورتن در رینگ بودند. اورتن سعی کرد به براین آرکِی‌اُ بزند ولی براین با یک کانتر، آن را به Yes! Lock تبدیل کرد ولی پیش از تسلیم شدن اورتن، باتیستا این قُفل را شکست و بازی ادامه پیدا کرد. بار دیگر براین Yes! Lock را اجرا کرد، البته اینبار بر روی باتیستا و اینبار اورتن قُفل را شکست. باتیستا آرکِی‌اُ اورتن را رد کرد و خواست یک اِسپیِر به اورتن بزند که اورتن جاخالی داد و اِسپیِر به براین خورد و او را از رینگ خارج کرد.
پایان مسابقات و براین که قهرمانی‌اش را جشن می‌گیرد

اورتن بالاخره به باتیستا آرکِی‌اُ زد و خواست او را پین کند ولی باتیستا به سختی پین را رد کرد. اورتن سعی کرد با لگد معروفش در حال دویدن به سر باتیستا بزند ولی در عوض حرکت براین یعنی High Knee را دریافت کرد؛ بااین حال باتیستا براین را از رینگ بیرون انداخت تا خودش اورتن را پین کند ولی اورتن در آخرین لحظه خود را از پین خلاص کرد. باتیستا که دیگر مستصل شده بود یک باتیستابام به اورتن زد تا اورتن از رینگ بیرون بیفتد ولی ناگهان خود باتیستا هم از براین High Knee خورد و سپس در دام سابمیشِن Yes! Lock افتاد؛ او سعی کرد از این وضعیت خلاصی یابد ولی سرانجام چاره‌ای نداشت جز اینکه تسلیم شود. او تسلیم شد و براین قهرمان کمربند دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان شد.[۱۱][۱۲][۱۳]
نتایج
شماره     مسابقه     نوع مسابقه     مدت زمان
(مسابقه آغازین)     دِ اوسوس(جیمی و جِی) (قهرمانان کنونی) پیروز مقابل آمریکاییان حقیقی(جک سوئگر و سِزارو) مقابل رایبَکسِل(رایبک و کورتیس اکسل) مقابل لُس متادورِس(دیگو و فرناندو)     مسابقه تگ تیم چهارجانبه مرگبار برای کمربند تگ تیم     ۱۶:۰۲
۱     دنیل براین پیروز مقابل تریپل اچ     مسابقه تک نفره برای تعیین نفر سوم در مسابقه اصلی تریپل ترت[۱۴]     27:10
۲     گروه شیلد(دین امبروز، سِث رالینز و رومن رینز) پیروز مقابل کین و دِ نواِیج اَوت‌لاز(رُود داگ و بیلی گان)     مسابقه تگ تیم شش نفره     ۳:۰۶
۳     سِزارو برنده مسابقه رویال رامبل سی‌ویک نفره یادبود آندره د جاینت با بیرون انداختن آخرین نفر باقیمانده در رینگ یعنی بیگ شو     مسابقه رامبل ۳۱نفره برای جایزه تندیس آندره د جاینت ↓ لیست افراد شرکت‌کننده در زیر(۱)     ۱۳:۵۸
۴     جان سینا پیروز مقابل بری وایت     مسابقه تک نفره     ۲۲:۴۷
۵     براک لزنر(با همراهی پُل هیمن) پیروز مقابل آندرتیکر     مسابقه تک نفره     26:08[۱۵]
۶     ای جی لی برنده مسابقه اختصاصی ویکی گررو     مسابقه ۱۴ نفره دیواز برای قهرمانی کمربند دیواز(۲)     ۶:۵۷
۷     دنیل براین پیروز مقابل رندی اورتِن مقابل باتیستا با تسلیم     مسابقه تریپل ترت برای قهرمانی کمربند دبلیودبلیوئی سنگین وزن جهان[۱۶]     ۲۴:۰۵
1 شرکت کنندگان: آلبرتو دل ریو, بیگ ای, بیگ شو, برودس کلی, سِزارو, کودی رودز, دیمین سِنداو, دِرِن یانگ, دولف زیگلر, فاندانگو, درو مک‌اینتایر, گلداست, گریت کالی, هیث اسلیتر, جیندر ماهال, جاستین گابریل, کوفی کینگستون, مارک هنری, د میز, ری میستریو, شیمس, آر-تروث, سانتینو مارلا, سین کارا, تایتِس اونیل و زک رایدر.

۲. شرکت کنندگان: ای‌جی لی (قهرمان کنونی) مقابل نائومی مقابل کامرون مقابل بری بِلا مقابل نیکی بِلا مقابل ناتالیا مقابل ایوا مِری مقابل اِما مقابل آکسانا مقابل آلیشا فاکس مقابل سامِر رِی مقابل رزا مندز مقابل لیلا مقابل تامینا اسنوکا.
بازخورد

در روز مسابقات، دبلیودبلیوئی اعلام کرد که ۱۰٫۹ میلیون دلار بلیط فروخته شد و ورزشگاه مرسدس-بنز سوپردام ۷۵٬۱۶۷ نفر تماشاگر را در خود جای داد. کمپانی همچنین اعلام کرد که برای پنجمین سال متوالی، رسلمانیا رکورد درآمد ورزشگاه میزبان از برگزاری مسابقات را شکست. همچنین مسئولان کمپانی از رکوردشکنی در تعداد تماشاگران در کل مسابقات برگزار شده در هفته برگزاری رسلمانیا خبر دادند؛ ۲۹٬۲۱۵ نفر در WrestleMania Axxess fan fair در New Orleans Morial Convention Center حضور داشتند؛ ۱۰٬۸۵۵ نفر در مراسم برگزیدگان تالار مشاهیر در Smoothie King Center حاضر بودند و ۱۳٬۲۹۹ نفر هم در برنامه‌های بعد از رسلمانیا در Smoothie King Center شرکت کردند.[۱۷] در هفته‌ای که رسلمانیا برگزار شد مدیران کمپانی و همچنین مسئولان عالی‌رتبه شهر نوآرلنز، این پی-پر-ویو را یک موفقیت بزرگ دانستند. نایب رییس اجرایی دبلیودبلیوئی در بخش رویدادهای ویژه یعنی John P. Saboor اظهار داشت: "کار مسئولان شهر نوآرلنز در میزبانی علاقمندان کمپانی(به انگلیسی: WWE Universe) عالی بود".[۱۸]مدیر عمومی SMG یعنی آلن فریمن اعلام کرد: "نوآرلنز مایل است مجدد این میزبانی را برعهده داشته باشد.... احتمالا در زمانی بعد از سال ۲۰۱۸".[۱۹] دبلیودبلیوئی در روز بعد از مسابقات هم اعلام کرد که میزان اولیه خریداران عضویت در WWE Network ۶۶۷۲۸۷ نفر بوده است.[۲۰]

روزنامه محلی شهر یعنی The Times-Picayune روی صفحه نخست خود تصویری از دنیل براین با عنوان قهرمانی‌اش چاپ کرد که روی آن نوشته شده بود: "واقعا بله!"(به انگلیسی: YES, INDEED!).[۲۱] جین گیلوت از همین روزنامه، این مسابقات را "تماشایی" خواند و گفت این رسلمانیا دارای "سه لحظه به یادماندنی برای هر X خود بود". او گفت: "طراحی سالن عالی بود، آتش‌بازی‌ها و نورپردازی بی‌نقص و به‌طور کلی برنامه بی‌مانند بود". گیلوت لحظه شروع را "کلاسیک" دانست و به حضور سه تن از بزرگترین ستارگان این رشته اشاره کرد؛ هالک هوگان "بزرگترین نام"، استون کُلد استیو آستین "بزرگترین ستاره این رشته" و د راک "موفق‌ترین". سپس او در مورد دومین لحظه ماندگار این مسابقات نوشت که تقریبا برنامه را متوقف کرد؛ این اتفاق همانا پایان نوار پیروزی آندرتیکر در رسلمانیا بود که "بزرگترین پایان غافلگیرکننده در تاریخ رسلمانیا و شاید در تاریخ کشتی حرفه‌ای بود". سرانجام سومین لحظه به‌یادماندنی این مسابقات که پایان بخش آن بود و گیلوت آن را یکی از لحظاتی می‌داند که جزو بزرگترین لحظات تاریخ کشتی حرفه‌ای خواهد بود، لحظه قهرمانی براین و در دست گرفتن هر دو عنوان قهرمانی بود در حالیکه او در وسط رینگ زانو زده و شادمانی می‌کرد."[۲۲]

نولان هاول از The Canadian Online Explorer اظهار داشت: "رسلمانیا XXX آغاز یک دوره و پایان دوره‌ای دیگر بود". امتیاز او به هر مسابقه از پنج ستاره(*****) به این صورت بود: *** برای مسابقه آغازین، ****۱/۲ برای مسابقه تریپل اچ-براین، **۱/۲ برای مسابقه گروه شیلد، **۳/۴ برای مسابقه بَتِل رویال، **** برای مسابقه وایت-سینا، ** برای مسابقه آندرتیکر-لزنر، ۰٫۷۵ برای مسابقه دیواز و بالاخره ***۳/۴ برای مسابقه اصلی؛ در مجموع هم او به مسابقات ۴/۵ از ۵ ستاره داد.
Professional Wrestling Torch Newsletter پایان پیروزی‌های آندرتیکر در رسلمانیا را یکی از تکان‌دهنده‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین لحظات تاریخ دبلیودبلیوئی توصیف کرد

بنجامین تاکر از Professional Wrestling Torch Newsletter در ورزشگاه حضور داشت و به مسابقات نمره ۸/۷۵ از ۱۰ داد. او گفت: "رسلمانیا XXX کاری همانند رسلمانیا XX انجام داد؛ احترام به گذشته با نگاه به آینده؛ با نگاه به افرادی همچون سزارو و براین به‌عنوان آینده دبلیودبلیوئی". با این حال تاکر معتقد است "بعد از پایان نوار بُرد آندرتیکر دریافتیم که خداحافظی با گذشته سخت‌تر از آن بود که فکرش را می‌کردیم". او گفت: "این رسلمانیا، و نَه رسلمانیا ۲۸، پایان واقعی یک دوره بود ولی فکر نمی‌کردم که اینطوری تمام شود (اشاره به مسابقه آندرتیکر)؛ طی یک مسابقه بیش از ۱۵ دقیقه‌ای آرام و سطح پایین". از نظر او "در خطر بودن شکست Streak پیش از مسابقات به خوبی حس نشده بود تا وقتی لزنر آن را شکست حس مورد نظر شکل بگیرد. با این حال دنیل براین آنقدر در هر دو مسابقه‌اش خوب کار کرد که بیش از ۷۵۰۰۰ نفر تماشاگر، باخت آندرتیکر را فراموش کرده و براین را تشویق کنند." تاکر مسابقه پایانی را تحسن برانگیز دانست چرا که چندین بار نزدیک بود یکی از سه نفر شکست بخورند. او در مورد سایر مسابقات هم گفت: "وایت با باختن در این مسابقه چیزی را از دست نداد ولی سینا با بُردنش خیلی چیزها را از دست نداد؛ این مرد هیچ ضعفی نشان نمی‌دهد". او همچنین گفت: "بخش هوگان، د راک و استون کُلد بی‌معنی، غیرواقعی و خنده‌دار بود". او در پایان گفت: "به راحتی می‌توان گفت این مسابقات یکی از بهترین رسلمانیاهای برگزار شده در ده سال اخیر بود" و اینکه "آینده روشنی پیش روست اگر فقط می‌توانستیم به شایستگی با گذشته خداحافظی کنیم".[۲۳]

Professional Wrestling Torch Newsletter همچنین چندین نظرسنجی را با موضوع رسلمانیا XXX برگزار کرد که حداقل ۲۰۰۰ نفر در آنها شرکت کردند.[۲۴] 54% نظرشان این بود که این پی-پی-وی فراتر از حد انتظاراتشان بود، %۲۷ بر این باور بودند که تقریبا انتظاراتشان برآورده شد و %۱۹ هم اظهار داشتند که برنامه پایینتر از حد اتنظارشان بود.[۲۵] برای بهترین مسابقه ایوِنت، مسابقه‌های براین در برابر تریپل اچ و در مسابقه اصلی، بترتیب ۴۰ و ۳۷ درصد آرا را بدست آورد و بقیه مسابقات بیش از ۸ درصد بدست نیاوردند.[۲۶] و سرانجام %۷۹ از رای دهندگان معتقد بودند که پایان نوار پیروزیهای آندرتیکر داستانی بس بزرگتر از پیروزی و قهرمانی دنیل براین بود.[۲۷]

بیشتر تمرکز مقاله The Associated Press درباره رسلمانیا XXX روی میزبانی هوگان بود با جملاتی مانند: "هالکستر بعد از سی سال نشان داد که هنوز می‌تواند به خوبی میزبانی کند" و "هوگان سرپرستی این ضرب و شتم را برای بیش از ۷۵۰۰۰ نفر تماشاگر و تعداد بیشمار از مردم در خانه‌هایشان برعهده داشت".... و "عجب صحنه‌ای بود" در اشاره به سزارو که بتل رویال را بُرد؛ با "انداختن بیگ شو بزرگ از روی طناب". این مقاله به طور بسیار مختصر به مسابقه آندرتیکر پرداخت؛ با این جمله: "شوک بزرگ شب".[۲۸]

مقاله BBC News هم به این اشاره داشت که رسلمانیا XXX جریان‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی مانندتوییتر به راه انداخت؛ مخصوصا باخت آندرتیکر که توسط براک لزنر رخ داد. جریان‌هایی مانند streakvsbeast# و ThankYouTaker# که تا ساعت‌ها پس از پایان برنامه ادامه داشت.
پسایند
واریور در آخرین حضور خود در بین مردم در راو بعد از رسلمانیا به تاریخ ۷ آوریل ۲۰۱۴، روز قبل از از دنیا رفتن

آلتیمت واریر که از رسلمانیا XII در رسلمانیایی حضور نیافته بود و به تازگی در مراسم تالار مشاهیر ۲۰۱۴ دبلیودبلیوئی شرکت کرده بود، در رسلمانیا سی‌اُم هم حضور یافت و شب بعدش هم در راو صحبتی کوتاه انجام داد؛ این آخرین حضور وی در میان علاقمندان بود چرا که وی در ۸ آوریل ۲۰۱۴ ناگهان غش کرد و بعد از انتقال به بیمارستان در سن ۵۴ سالگی درگذشت. تنها سه روز از برگزیده شدن وی در بین مشاهیر دبلیودبلیوئی گذشته بود.[۲۹]در راو هفته بعد از درگذشت وی یعنی راو ۱۴ آوریل، تمرکز ویژه‌ای روی وی انجام شد؛ ورزشکاران با پیراهن‌های منقّش به تصاویر واریور وارد رینگ می‌شدند و تصاویر لحظات تاریخی و افتخارات وی مدام در برنامه پخش می‌شد. بعد از روی آنتن رفتن این قسمت، دانا واریور، بیوه آلتیمِت واریور، نامه‌ای درمورد تفکرش نسبت به این قدردانی نوشت. او با اشاره به پایان یافتن استریک (نوار پیروزی) آندرتیکر نوشت استریک خودش (دانا) هم پایان یافت چون دیگر نمی‌تواند عشقش را به همسرش نشان دهد.

بنا بر گزارش‌ها، آندرتیکر بلافاصله پس از خروج از رینگ، توسط آمبولانس از ورزشگاه مرسدس-بنز سوپردام خارج شد. طبق گزارش‌ها او از ناحیه گردن دچار آسیب‌دیدگی شده بود. روز بعد، او از بیمارستان مرخص شد.[۳۰]

شب بعد در راو، دنیل براین قهرمان جدید دبلیودبلیوئی سنگین‌وزن جهان درحال شادی با تماشاگران بود که تریپل اچ وارد شد و اعلام کرد که در همان شب بر سر کمربندها با او مسابقه خواهد داد. زمان مسابقه فرا رسید؛ پس از اینکه براین وارد رینگ شد، استفنی مک‌ماهون به اورتن و باتیستا و کین دستور داد تا به او حمله کنند تا استفنی مطمئن شود که شوهرش در مقابل براینِ تضعیف شده پیروز می‌شود؛ بعد از کتک خوردن براین، تریپل اچ وارد شد تا به راحتی او را ببَرد اما ناگهان گروه شیلد که حالا به چهره مثبت تبدیل شده‌اند وارد شده و از براین دفاع کردند؛ جدال ادامه داشت تا اینکه دنیل براین یک ضربه زانوی خشن درحال دویدن(به انگلیسی: High Running Knee) به تریپل اچ زد و درحالیکه گروه شیلد با او در رینگ حضور داشتند مجددا به جشن و شادی پرداخت. تماشاگران هم با سردادن لقب شیلد یعنی "سگهای عدالت‌جو(به انگلیسی: The Hounds of Justice)" به تشویق آنها پرداختند. هفته بعد در راو، گروه سه نفره Evolution که در سال ۲۰۰۳ تشکیل شده و در سال ۲۰۰۵ منحل شده بود با هدف نابودی گروه شیلد دوباره احیا شد.(این گروه شامل تریپل اچ، ریک فلِیر، رندی اورتن و باتیستا بود که اکنون فلِیر در آن حضور ندارد).

پیش از مسابقه براین، اورتن و باتیستا به رووسا اعتراض کرده بودند که چرا آنها نباید مسابقه مجدد قهرمانی داشته باشند؛ استفنی به آنها گفت این هفته برای تریپل اچ است و آنها باید امشب بر سر کمربند تگ تیم مسابقه دهند که این مسابقه در نهایت مساوی شد چون هر دو تیم تا شمارش دهِ داور، خارج از رینگ بودند.

سِزارو که تندیس آندره دِ جاینت را در رسلمانیا بُرده بود به رینگ آمد تا آن را جشن بگیرد؛ زِب کُلتِر که همراه او بود از تلاشها و زحمات خودش برای سزارو گفت و گفت سزارو یک آدمِ زِب(به انگلیسی: Zeb Colter Guy) است اما سزارو نپذیرفت و گفت ترجیح می‌دهد آدمِ پُل هیمن باشد و در این لحظه منیجر جدید خود یعنی هیمن را فراخواند تا وارد رینگ شود؛ جک سوئگر، هم‌تیمی سابق او که از این قضیه عصبانی بود ناگهان از پشت به او حمله کرد و تندیسش را نابود کرد که این باعث برگزاری مسابقه‌ای بین آن‌دو شد که سرانجام سزارو مسابقه را بُرد. این مسابقه در واقع انحلال رسمی گروه آمریکاییان حقیقی بود.

ای جی لی که شب پیش در رسلمانیا از کمربندش در برابر ۱۴ نفر از دیواز دفاع کرده بود وارد رینگ شد تا اعلام کند که او رکورددار طولانی‌ترین قهرمانی این کمربند است که در این هنگام پِیج، قهرمان زنان در اِن‌اِکس‌تی که اولین لحظه حضورش را در راو تجربه می‌کرد وارد میدان شد تا به اِی‌جِی تبریک بگوید اما اِی‌جِی او را به مسابقه قهرمانی در همان شب فراخواند که پِیج سرانجام او را شکست داد و به قهرمانی ۲۹۵ روزه او پایان داد و اولین فردی باشد که هر دو عنوان زنان را دراختیار داشته باشد.