همانند سازی اصطلاحی در روانکاوی است که بیشتر از نوشتههای فروید ریشه میگیرد. فروید اصطلاح همانند سازی را به دو شیوه به کار میبرد. یکی از آنها فرایندی است که در طی آن، خویشتن ( من، یا خود، در آلمانی: «ایش»، در انگلیسی: اِگو، مأخوذ از لاتین، به معنی ِ «من») تلاش میکند تا اشیأ یا رویدادهای درون محیط را با خواستهها یا آرزوهای «نهاد» (در آلمانی: اِس، به معنی ِ «آن»، در انگلیسی: اید) مطابقت دهد. اصطلاح همانند سازی همچنین برای توصیف این موضوع به کار میرود: تمایل به افزایش دادن احساس ارزشمند بودن، از طریق متصل کردن خود به یک شخص، گروه، یا سازمانی که مهم به حساب میآید. احساس غرور وقتی که وزنه بردار شهر در مسابقات کشوری برندهٔ مدال طلا میشود یا وقتی که تیم ملی فوتبال در مسابقات جام جهانی برنده میشود، مثالهایی از همانند سازی هستند. اتنخاب مُد، موسیقی، مجلات یا کتابها، یا حتی طرز حرف زدن یا رفتارهای دیگر، نیز میتوانند نمونههایی از همانند سازی باشند به این شرط که فرد را از لحاظ روانی به افرادی که وی آنها را موفق، قدرتمند، یا جذاب میداند، نزدیکتر سازد. پوشیدن تی-شرتها یا ژاکتهایی که آرم تیمهای ورزشی، شرکتهای تجاری، یا سازمانهای مختلف را دارد نیز نمونهای از همانند سازی است. تقلید کردن پسر از پدر و دختر از مادر نیز نوعی همانند سازی سالم است. در این حالت، کودک با والدین خود همانند سازی میکند (ارزشهای آنها را درونی سازی میکند) و به این ترتیب، از تنبیه شدن به علت در پیش گرفتن ارزشهایی متضاد، اجتناب میکند. پیوستن یک نوجوان بدون اعتماد به نفس به گروههای شبه نظامی یا نظامی نیز نوعی همانند سازی است. اگر به اصل ِ آلمانی این اصطلاح (identifikation) نگاه کنیم، میتوانیم بگوئیم که در این مکانیسم دفاعی، فرد، هویّت (identität) یک شخص دیگر را، تا حدی، به خود میگیرد.