ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

ام تی ال / دنیای اطلاعات

سایاکو کارودا

سایاکو کارودا (به ژاپنی: 黒田清子) (متولد ۱۸ آوریل ۱۹۶۹) فرزند سوم و تنها دختر امپراتور کشور ژاپن آکی‌هیتو است. پس از ازدواجش بر طبق رسم خانواده سلطنتی ژاپن القابش را از دست داد و خانواده سلطنتی را ترک گفت. جهیزیه او بیش از ۱ میلیون دلار بود.
منابع

    مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Sayako Kuroda»، ویکی‌پدیای en، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در ۲۳/۶/۹۱).

آکی‌هیتو

آکی‌هیتو (به ژاپنی: 明仁) (متولد ۲۳ دسامبر ۱۹۳۳) امپراتور کنونی ژاپن و ۱۲۵مین امپراتور این کشور طبق ترتیب جانشینی سنتی ژاپن است. او در ۱۹۸۹ به تخت نشست و ۱۹مین فرمانروا یا رهبر دارای دوره حکومت بلند است. او تنها حاکم کنونی جهان است که عنوان‌اش به انگلیسی امپراتور (Emperor) ترجمه می‌شود.

محتویات

    ۱ تحقیقات ماهی‌شناسی
    ۲ بیماری امپراتور و جانشینی موقت پسر بزرگ وی
    ۳ فرزندان
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون

تحقیقات ماهی‌شناسی

در امتداد علاقه پدرش به زیست‌شناسی دریایی، امپراتور یک محقق ماهی‌شناسی مشهور است و مطالعات تخصصی در رده بندی خانواده گاوماهیان دارد.

او هم‌چنین مقالاتی در خصوص تاریخ علم در ژاپن طی دوره‌های ادو و میجی دارد، که در ساینس [۱] و نیچر[۲] به چاپ رسیده اند. در ۲۰۰۵ یک گاوماهی جدیداً کشف شده، به افتخار او اکسیریاس آکی‌هیتو نامیده شد.
بیماری امپراتور و جانشینی موقت پسر بزرگ وی

در تاریخ ۱۷ فوریه ۲۰۱۲ آکی‌هیتو امپراتور ژاپن برای عمل قلب در بیمارستان بستری شد. وی قرار بود در ۱۸ فوریه ۲۰۱۲ تحت عمل جراحی بای پس قلب - بازکردن رگهای قلب - قرار گیرد. در دوره استراحت آکی‌هیتو که حدوداً دو هفته طول کشید، ناروهیتو پسر بزرگ وی در طی مراسمی رسمی، جانشین موقت او بود.
فرزندان
نام     تولد     ازدواج     فرزندان
ولیعهد ناروهیتو     ۲۳ فوریهٔ ۱۹۶۰     ۹ ژوئن ۱۹۹۳     ماساکو اووادا     شاهدخت توشی
شاهزاده آکی‌شینو     ۳۰ نوامبر ۱۹۶۵     ۲۹ ژوئن ۱۹۹۰     کیکو کاواشیما     شاهدخت ماکوی آکی‌شینو
شاهدخت کاکوی آکی‌شینو
شاهزاده هیساهیتوی آکی‌شینو
شاهدخت نوری     ۱۸ آوریل ۱۹۶۹     ۱۵ نوامبر ۲۰۰۵     یوشیکی کارودا    
منابع

شاهزاده آکی‌شینو

شاهزاده آکی‌شینو (به ژاپنی: 秋篠宮文仁親王) (متولد ۳۰ نوامبر ۱۹۶۵) پسر دوم امپراتور کشور ژاپن، امپراتور آکی‌هیتو است.[۱]

ژاپن

مجمع الجزایر ژاپن یا جاپان (به ژاپنی: 日本، نیپون یا نیهون) کشوری است در اقیانوس آرام واقع در آسیای شمال شرقی که یکی از قدرت‌های اصلی اقتصادیِ جهان است و سومین اقتصاد بزرگ جهان را از نظر تولید ناخالص داخلی دارد.[۱][۲](۵/۴۷۴ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۰ به گزارش صندوق بین‌المللی پول[۳]). ژاپن یک کشور پادشاهی است که برمبنای قانون اساسی اداره می‌شود.[۴]

ژاپن کشوری است کاملاً محصور شده در آب که از طریق مرز آبی با کشورهای چین، کره جنوبی و کره شمالی و روسیه همسایه‌است. این کشور در پایان جنگ جهانی دوم، تمامی متصرفات فراسوی دریاهای خود، از جمله کشور کره را که در آن موقع ۴۵/۵ درصد کل کشور را تشکیل می‌داد، از دست داد و وسعت آن به میزان فعلی که در حدود ۳۸۷۰۰۰ کیلومتر مربع است (چیزی کمتر از ایالت کالیفرنیا در آمریکا)،[۵][۶] تقلیل یافت.

ژاپن با جمعیتی در حدود ۱۲۸ میلیون نفر دهمین کشور پرجمعیت جهان است. توکیو پایتخت ژاپن با بالغ بر ۳۵ میلیون نفر جمعیت از بزرگترین و گرانترین پایتخت‌های جهان به شمار می‌آید.[۷]

ژاپنی‌ها کشورشان را «نیپون کوکو» خطاب می‌کنند که به معنی خاستگاه خورشید است. در حقیقت این کشور شرقی‌ترین کشور جهان (بدون در نظر گرفتن خاک قطب) است. مطالعات باستان شناسی سابقه سکونت انسان در این کشور را از دوران پساپارینه‌سنگی می‌داند. ژاپن کشوری کوهستانی است و بیشتر جزایر آن آتشفشانی است و بشدت زلزله خیز است، آمار نشان می‌دهد که سالانه در حدود ۱۵۰۰ زمین لرزه در آنجا روی می‌دهد.[۸]

کشور ژاپن عضو سازمان ملل متحد، G8، G4 و APEC است.[۹] ژاپن پنجمین بودجه دفاعی جهان را دارد (۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱) و چهارمین کشور صادرکننده در جهان (۷۶۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰) و ششمین کشور بزرگ وارد کننده است(۶۳۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰).[۱۰]

در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود و در جنگ جهانی دوم با متفقین می‌جنگید. پایان جنگ جهانی دوم برای ژاپن بسیار تلخ بود، آنها پس از جنگی دراز مدت در اقیانوس آرام، سرانجام پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، بدون قید و شرط تسلیم شدند. برآیند این جنگ خانمان‌سوز برای ژاپن به اندازه‌ای وحشتناک بود که بسیاری از تحلیلگران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند.[۱۱] ژاپن پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا و همچنین دومین قدرت صنعتی جهان بدل شد. این کشور همچنین از بزرگترین هم‌پیمانان و شرکای تجاری آمریکا در قاره آسیا است.[۱۲]

محتویات

    ۱ نام‌شناسی
    ۲ جغرافیای طبیعی
        ۲.۱ وسعت ژاپن
        ۲.۲ آب و هوا
        ۲.۳ پوشش گیاهی و جانوری
    ۳ جغرافیای انسانی
        ۳.۱ زبان
    ۴ تاریخ
        ۴.۱ دوران کهن
        ۴.۲ دوران امپراتوری (اشراف سالاری)
        ۴.۳ دوران شگون‌ها
        ۴.۴ دوران مدرن
    ۵ تقسیم‌بندی زمانی
    ۶ نظام سیاسی
        ۶.۱ دولتهای مرکزی و محلی
        ۶.۲ دیوان عالی کشور
    ۷ اقتصاد
    ۸ توسعه اقتصادی ژاپن و علل کلیدی آن
    ۹ جغرافیا
        ۹.۱ تقسیمات کشوری
        ۹.۲ شهرهای بزرگ ژاپن
    ۱۰ جایگاه زنان در ژاپن
    ۱۱ جستارهای وابسته
    ۱۲ منابع
    ۱۳ پیوند به بیرون

نام‌شناسی
نقشه ژاپن در قرن هفدهم میلادی که در آن از ژاپن به عنوان یاپونیا نامبرده شده.

ژاپنی‌ها به کشور خود، نیهون (にほん (Nihon می‌گویند. نیهون از دو واژهٔ NICHI (که به صورت هی Hi نیز تلفظ می‌شود) و HON تشکیل شده‌است. NICHI یا Hi به معنای خورشید و روز است و HON یعنی ریشه و آغاز. از آنجا که ژاپن در شرقی‌ترین نقطه قاره کهن و کشور چین قرار داشته تصور می‌شده که اولین سرزمینی است که خورشید در آن طلوع می‌کند. بر این اساس با نام سرزمین آفتاب یا سرزمین آفتاب تابان مشهور شده‌است. در زبان ژاپنی این نام نیپّون (にっぽん) نیز تلفظ می‌شود.
جغرافیای طبیعی
نقشه توپوگرافی از کشور ژاپن

کشور ژاپن در شرق آسیا قرار دارد و به وسیله دریایی با همین نام از ساحل شرقی قاره آسیا جدا شده‌است. روسیه، چین و جمهوری کره نزدیکترین کشورها به ژاپن هستند. مجمع الجزایر ژاپن از چیزی بیش از ۶۸۰۰ جزیره تشکیل شده‌است. بیشتر این جزایر بسیار کوچکند و تنها ۳۴۰ جزیره بیش از یک کیلومتر مربع وسعت دارند.[۱۳] ۹۸٪ مساحت ژاپن از چهار جزیره به نام‌های هوکایدو، هونشو، شیکوکو و کیوشو تشکیل شده‌است. یوکوهاما و کوبه از مهمترین بنادر ژاپن هستند.[۱۴]

از نظر زمین‌شناسی مجمع الجزایر ژاپن حاصل برخورد تدریجی صفحات تشکیل دهنده پوسته زمین، فعالیت‌های آتشفشانی و تغییرات حاصل از خطوط ساحلی اقیانوسی است. ۶۸٪ مساحت کشور ژاپن کوهستانی است. کوه‌های ژاپن از زیباترین جاذبه‌های طبیعی آن به شمار می‌روند. بلندترین قله کوهستانی ژاپن «فوجی» نام دارد که ارتفاع آن به ۳۷۷۶ متر می‌رسد.[۱۵] یک دهم کل آتشفشانهای جهان در ژاپن قرار دارند و به همین دلیل از زلزله خیزترین مناطق جهان به شمار می‌آید.[۱۶] این کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود دارای ۱۰ رودخانه بزرگ و ۱۲ دریاچه است. کشور ژاپن به لحاظ منابع طبیعی، مواد معدنی و ثروت‌های زمینی و زیرزمینی از فقیرترین کشورهای جهان به‌شمار می‌آید.[۱۷]
وسعت ژاپن
قله کوهستانی فوجی

کشور ژاپن به نسبت وسعتش از تراکم جمعیت بسیار بالایی برخوردار است، مساحت آن برابر است با ۰/۳ درصد کل مساحت دنیا که به صورت مجموعه‌ای از جزایر در جهت شمال شرقی ـ جنوب غربی بین ۳۵ تا۴۵ درجه عرض شمالی گسترده شده و به شکل یک کمان در میان اقیانوس کبیر و دریای ژاپن محصور مانده‌است.[۱۸]

وسعت ژاپن تقریباً به اندازه مساحت فنلاند (۳۳۸۰۰۰ کیلومتر مربع) و یا پاراگوئه (۴۰۶۰۰۰ کیلومتر مربع) است. در مقام مقایسه به طور تقریبی کشور ژاپن یک بیستم آمریکا، یک نهم هندوستان، یک و نیم برابر بریتانیا و چیزی کمتر از یک چهارم ایران است.
آب و هوا
برگ‌های پاییزی(momiji)در کونگوبوجی، کوهستان کوبه ـثبت شده در میراث جهانی یونسکو

ژاپن مجموعه جزایری است که با طول زیاد از شمال به جنوب کشیده شده است؛ به همین خاطر آب و هوای مناطق گوناگون آن به شدت با یکدیگر مغایرت دارند و نیز دارای چهار فصل در سال است.[۱۹] مجمع الجزایر ژاپن بر روی محور تقریبی شمال ـ جنوب تا ۳۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته‌است و به دلیل گستردگی طولی بسیار زیاد از تنوع آب و هوایی بسیار زیادی نیز برخوردار است. با وجود اینکه تمامی کشور معتدل است، شمال آن زمستان‌های سرد و طولانی و پربرف دارد، در حالی که جنوب آن تابستان‌های بسیار گرم و زمستان‌های معتدلی دارد. میزان بارندگی در ژاپن بطور متوسط سالیانه ۱۸۰۰ میلیمتر می‌باشد.[۲۰] ژاپن کاملاً در آب محصور شده‌است: وجود اقیانوس سبب شده‌است که در رژیم غذایی و اقتصاد مردم ژاپن ماهی نقش مهمی داشته باشد (بیشترین سرانه مصرف ماهی در جهان[۲۱]). از این رو ژاپن دارای مقام اول دنیا در زمینه شیلات است. با این حال به دلیل اینکه محصولات دریایی مهمترین ماده غذایی مردم ژاپن را تشکیل می‌دهد، از این لحاظ نیز کشور با کمبود و مشکل روبرو است. به طوری که اکنون شیلات و مواد غذایی بعد از نفت خام دومین اقلام وارداتی ژاپن را تشکیل می‌دهند.[۲۲] رشته کوه‌های آتشفشانی ژاپن اغلب دارای چشمه‌های آب گرم طبیعی هستند. این کشور در تابستان و پاییز اغلب شاهد گردبادهای عظیم و توفان‌های شدید گرمسیری است. به دلیل مجاورت با اقیانوس زلزله‌های شدید زیرآبی می‌توانند در آنجاامواج عظیم و جذر و مدی ویرانگر به نام سونامی ایجاد کنند.
پوشش گیاهی و جانوری
جشن شکوفه‌های گیلاس(هانامی)ـپارک اوئنوـ توکیو

در ژاپن بین ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ گونه گیاهی وجود دارد.[۲۳] در فرهنگ ژاپنی برخی گیاهان دارای معانی نمادینی هستند. به عنوان مثال شکوفه‌های گیلاس یا «ساکورا» نمایانگر زیبایی کوتاه مدت و درخت کاج یا ماتسو نماد عمر طولانی است. در غذاهای ژاپنی نه تنها از میوه‌ها و حبوبات بلکه حتی از برخی از گلها و برگها نیز استفاده می‌شود. تاثیر زیبایی گیاهان در هنر گل‌آرایی به سبک ژاپنی که ایکه‌بانا نامیده می‌شود و نیز در نقاشی، بافندگی، سفالگری و ظروف و وسایلی که با لاک مخصوص رنگ آمیزی می‌شوند دیده می‌شود. ژاپنی‌ها از گیاهان در داروسازی، رنگرزی منسوجات، ساخت کاغذ و ابزار نیز استفاده می‌کنند.

ژاپن دارای حیات وحشی بسیار منحصربه‌فرد است و برخی از گونه‌های دارکوب، قرقاول، سنجاقک، خرچنگ، کوسه ماهی، حلزون، سمندر و پستانداران دریایی ژاپن در هیچ جای دیگری یافت نمی‌شوند. با وجود این همه تنوع و گوناگونی، تنها ۱۱۸ نوع پستاندار وحشی زمینی در ژاپن زندگی می‌کنند که بیشتر آنها جوندگان کوچکند. حیواناتی مثل خرس، گوزن، گراز، سنجاب‌های پرنده، خفاش، میمون و نوعی راکون به نام سگ راکون از جمله گونه‌های حیات وحش ژاپن هستند.

    کاج قرمز ژاپنی (Japanische Rotkiefer)، فراوانترین گونه گیاهی در ژاپن

    کپور گلگون (Koi)، معروف به کپور ژاپنی که مردم ژاپن آن را نماد عشق و دوستی می‌دانند

    از کل مساحت ژاپن ۶۸٪ آنرا کوهساران جنگلی تشکیل داده

    نوعی سگ با نژاد Shiba-Inu، از محبوبترین نژاد سگ در ژاپن

جغرافیای انسانی

جمعیت ژاپن بر اساس برآورد انجام شده توسط اداره آمار این کشور در سال ۲۰۱۱ در حدود ۱۲۷٬۴۳۳٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده‌است، که ۱/۸۳٪ از جمعیت جهان را شامل می‌شود. از نظر نسبت جمعیتی از این رقم حدود ۶۲ میلیون نفر آنان را مردان و حدود ۶۵/۵ میلیون نفر از آنان را زنان تشکیل داده‌اند.[۲۴] تراکم جمعیت در این کشور ۳۴۲ نفر و شاخص امید به زندگی در مردان ۷۲/۶۴ ودر زنان ۸۶/۳۹ می‌باشد. میزان مرگ و میر در اطفال ۳/۷ در هر هزار تولد می‌باشد. نرخ رشد جمعیت در کشور ژاپن در حدود ۰/۰۳− درصد بوده‌است.[۲۵]

براساس آمار ترکیب نژادی مردم ژاپن بدین شرح است:

-۹۸/۵ درصد ژاپنی‌ها

-۰/۵ درصد را کره‌ای‌ها

-۰/۴ درصد را چینی‌ها

-۰/۶ از بقیه ملل

بر اساس آخرین سرشماری‌ها ۲۳٪ جمعیت ژاپن را افراد ۶۵ سال و بالاتر تشکیل می‌دهند که این امر موجب شده ژاپن پیرترین ساختار جمعیتی جهان را داشته باشد.[۲۶]
زبان

زبان مردم ژاپن «ژاپنی» است. و با زبان چینی کاملاً متفاوت است. زبان ژاپنی برخلاف بسیاری از زبان‌های زنده دنیا که از شاخه زبان‌های هند و اروپایی می‌باشند، جزو این گروه محسوب نمی‌شود. این زبان اگرچه بسیاری لغات را از زبان چینی گرفته‌است، ولی با این وجود با زبان چینی هم از یک ریشه نیست. زبان ژاپنی، زبانی است مستقل و تنها زبان کره‌ای را می‌توان با آن از یک ریشه دانست. زبان این کشور جزو یکی از مشکل ترین زبان‌های دنیا برای خارجیان به‌شمار می‌آید.[۲۷]
تاریخ
نوشتار اصلی: تاریخ ژاپن

مجمع الجزایر ژاپن با اینکه از نظر وسعت کشور کوچکی است، اما از موقعیت استراتژیک و مهمی برخوردار است، مجاورت آن با روسیه، از مهم‌ترین عناصر جغرافیای ـ سیاسی ژاپن به ویژه پس از جنگ دوم جهانی است. از طرف دیگر این کشور بر سر راه کوتاه‌ترین و مهم‌ترین خطوط مواصلاتی بین آمریکای شمالی و خاور آسیا در اقیانوس آرام قرار گرفته‌است و کشتی‌هایی که از سواحل غربی ایالات متحده به مقصد چین، هنگ کنگ، و کشورهای جنوب شرقی آسیا حرکت می‌کنند، معمولاً در بنادر آن پهلو می‌گیرند. به این جهت، ژاپن حائلی است بین اقیانوس آرام و کشورهای روسیه و چین.[۲۸] گرچه گفته می‌شود که نخستین انسان‌ها بیش از ده هزار سال قبل در شبه جزیره ژاپن سکونت داشته‌اند اما خاستگاه واقعی مردمان امروز ژاپن هنوز ناشناخته‌است.[۲۹] آغاز تاریخ ژاپن، با مردمانی از نژاد آینو و مغول به سده‌های پیش از میلاد مسیح بازمیگردد و از آن زمان تاکنون تنها یک سلسله امپراتوری بر این سرزمین فرمانروایی کرده‌است.[۳۰] بطور کلی می‌توان تاریخ ژاپن را به چهار دوره تقسیم کرد:
دوران کهن
معبد هوریو ـ جی، از قدیمیترین بناهای چوبی جهان، میراث جهانی یونسکو

کشت برنج و استفاده از ابزار فلزی حداقل از سیصد سال قبل از میلاد مسیح در ژاپن آغاز شد. سیستم حکومتی متمرکز بر امپراتور، بین قرن‌های چهارم و هفتم با پایتختی که در استان امروزی نارا قرار داشته، بسط و توسعه یافت:[۳۱] آغاز بهار سال ۶۶۰ پیش از میلاد، همزمان بود با مراسم تاج گذاری امپراتور جیمو تنو در یاماتو (استان کنونی نارا). او نخستین امپراتور ژاپن بود، مورخان آن را آغاز امپراتوری ژاپن می‌دانند.[۳۲] در این دوره آئین بودائی در این سرزمین رخنه کرد و به سرعت انتشار یافت. اصلی‌ترین عامل پیشرفت آن تبلیغات غیر آزارنده و مسالمت آمیز، پرهیزکاری و اطاعت و انقیاد نسبت به حکومت بود. همزمان با به سلطنت رسیدن امپراتریس سویکو، نایب السلطنه او موسوم به امیر «شوتوکو_تیشی» که مدت ۲۹ سال (۶۲۱ـ۵۹۲م) زمامدار واقعی ژاپن بود، کوشش بسیاری در ترویج آیین بودا انجام داد و به دستور وی معابد بسیاری در سرتاسر ژاپن ساخته شد. کوشش او در این زمینه بحدی بود که به او لقب «آشوکای ژاپن» دادند.

در سال ۶۴۵ میلادی شورش عظیمی در ژاپن رخ داد که در تاریخ این کشور بنام −اصلاح بزرگ− از آن یاد می‌شود، دو تن از شورشیان به نام «باسامی کامتاری» و «امیر ناکا» قدرت را قبضه کردند و سرانجام ناکا تحت عنوان «سلطان تنجی» به سلطنت رسید و عامل ایجاد وحدت در سراسر کشور گردید. وی بر خلاف گذشته که امپراتور فقط ریاست قبایل را بر عهده داشت حکومت را مرکزیت قدرت کشور گردانید و این قدرت تتالیته را در سراسر امپراتوری برقرار کرد. به حکم وی حکام ایالات و ولایات موظف به پرداخت خراج سالانه شدند.[۳۳] بدین ترتیب دوره سیاسی تاریخ ژاپن سپری گردید ودوره امپراتوری، آغاز شد.
افسانه گنجی، که گفته می‌شود کهن ترین رمان جهان است _ نگاره بر جای مانده از آن مربوط به سده ۱۷
دوران امپراتوری (اشراف سالاری)

فرهنگ بودایی با نفوذ قوی چین در قرن هشتم رشد و شکوفایی یافت. سپس پایتخت به شهر کنونی کیوتو یعنی جایی که قواعد اشراف سالاری در مدتی مدید در آن تداوم داشت انتقال یافت. افسانه گنجی (The Tale of Genji)، که گفته می‌شود کهن ترین رمان جهان است در این محدوده زمانی نگاشته شده‌است:[۳۴] سلطان تنجی را باید بنیادگذار این دوره ژاپن دانست. وی امپراتوری بسیار مقتدر بود، شهر کیوتو پایتخت ژاپن، در دوره امپراتوری او به عظمت رسید. همچنین برخی از پادشاهان این دوره بعلت گرایش به آئین بودا و تعصب در این دین دست از زندگی مجلل و اشرافی خود برداشتند.

در این دوره همزمان با قدرت گرفتن کشور چین، فرهنگ و هنر این کشور نفوذ بسیاری در ژاپن پیدا کرد. ژاپن در این دوره بسرعت رو به ترقی نهاد. تمول بسیار موجب فساد و هرج و مرج گردید. بی‌عدالتی، دزدی و راهزنی افزایش یافت. خاندان‌های بزرگ نیز، امپراتوری را آلت دست خود کردند و علناً قدرت از امپراتور خلع گردید. به این ترتیب حکومت امپراتوری جای خود را به «حکومت شوگونی» داد.
دوران شگون‌ها
جنگجویان سامورایی، در جریان جنگ قدرت میان نیروهای توکوگاواشوگوناته و سربازان گارد امپراتوری، معروف به (جنگ داخلی بوشین) -boshin-، سال ۱۸۶۷م

طبقه جنگجویان (سامورایی‌ها) به تدریج نیرومند شد و حدوداً در پایان سده دوازدهم به قدرت رسید. توکوگاواشوگوناته با پایتخت خود در ادو (توکیوی کنونی) در اوایل قرن هفدهم بنیاد نهاده شد که منجر به سال‌های طولانی منازعه و درگیری و سرنگونی رژیم‌های متعدد شد. حکومت ادو سیاست انزوای ملی را به منظور محدودیت روابط با کشورهای خارجی اختیار نمود. ورود «ناخدا پری»[۳۵] به ژاپن در سال ۱۸۵۳ به نحوی موثر سیاست درهای بسته را خاتمه داد:[۳۶] سده دوازدهم همزمان بود با آغاز دوره ملوک الطوایفی در ژاپن. همزمان امپراتوری رو به افول نهاد و شگون‌ها (لقب موروثی دیکتاتورهای نظامی ژاپن که از ۱۱۹۲ تا ۱۸۶۷م به رغم وجود امپراتور عملاً بر آن کشور حکومت می‌کردند[۳۷]) که به معنی سردار یا سرداران است تا نیمه اول سده نوزدهم حکومت مستبدانه خود را بر ژاپن ادامه دادند. اولین شُگون یورتومو بود. پس از وی خاندان هوجو قدرت را در دست گرفتند. خاندان هوجو در جدال بر سر قدرت، حاکمیت را به خاندان «آشیکاکا» واگذار کرد. در سال ۱۵۷۳م گروهی به رهبری سه فرد ناشناس که ویل دورانت آنان را بعنوان دزدان دریایی یاد کرده، خاندان آشیکاکا را برانداختند. نام یکی از سه تن که موفق شد حکومت شوگونی را تشکیل دهد، توکوگاوا_ یاسو بود. حکومت پر قدرت آنان تا سال ۱۸۶۸ ادامه داشت. در این دوره آیین مسیحی در ژاپن اشاعه پیدا کرد و مورد استقبال بسیاری از مردم قرار گرفت. نارضایتی و اعتراضات مردم نسبت به حکومت در این دوران باعث شد خاندان توکوکاوا که عامل این ناآرامی‌ها را تحریک بیگانگان مسیحی می‌دانست، دست به قلع و قمع آنها بزند و دروازه‌های مملکت را بروی پرتغالی‌ها ببندد و ژاپن به بیش از دو قرن انزوای خود خواسته فرو رفت.[۳۸] خاندان توکوکاوا در سده نوزده میلادی نفوذ وقدرت خود را در ژاپن از دست داد. سرانجام تحولات با ورود آمریکایی‌ها به ژاپن روند دیگری پیدا کرد. در سال ۱۸۵۴م دریادار پری با ده کشتی توپدار به آبهای ژاپن وارد شد و به دولت امپراتوری پیغام داد باید بنادر خود را بگشایند و با آنان روابط سیاسی بر قرار کنند. حکومت شگونی ژاپن که در نیروی دریایی خود توان مقابله را ندید، سرانجام مجبور به امضای «معاهده کاناکاوا» شد (این اولین معاهده ژاپن با یک کشور خارجی بود).[۳۹] ورود خارجی‌ها و انقلاب ۱۸۶۸(معروف به انقلاب میجی) مردم ژاپن را از خواب انزوا بدر آورد.
دوران مدرن
امپراتور میجی (۱۸۶۸ـ۱۹۱۲)، معروف به امپراتور بزرگ میجی

با استعفای شوگون از قدرت در سال ۱۸۶۷ (معروف به دوره بازگشت میجی) قدرت مجدداً به امپراتور انتقال یافت. با از سرگیری اداره امور حکومتی، دولت جدید ذیل «امپراتور میجی» سیاست گذاری‌های غربگرایانه، از جمله بنیاد نهادن سیستم کابینه‌ای، تدوین قانون اساسی، اصلاح سیستم حکومت محلی و سامانه آموزشی نوین را ترویج داد. فرهنگ غربی ذیل سیاست بهبود رفاه ملی و قدرت نظامی فعالانه رواج یافت:[۴۰] وی پایتخت را از کیوتو به توکیو (که به معنای پایتخت شرقی است) انتقال داد. در دوره امپراتوری او (که تا سال ۱۹۱۲ ادامه داشت و دوره میجی خوانده می‌شود)، اصلاحات بسیاری در ساختار اداری، حکومتی و نظامی صورت گرفت. چنان که در آغاز قرن بیستم ژاپن به سرعت صنعتی گردید و در آستانه تبدیل به قدرتی جهانی بود.[۴۱] پس از مرگ امپراتور میجی در ۱۹۱۲، امپراتوری ژاپن به قدرتی سلطه‌جو در منطقه تبدیل گشت و بعد از مجادله بر سر کره توانست چین را در جنگ نخست چین و ژاپن، شکست دهد(۱۸۹۴ تا ۱۸۹۵) و پورت آرتور و تایوان را به تصرف خود درآورد. از طرف دیگر با غلبه بر روسیه در زمین و دریا (۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵) اروپا را شگفت زده کرد (این شکست موجب انقلاب ۱۹۰۵م روسیه گردید).[۴۲] در ۱۹۱۴، ژاپن تا اندازه‌ای به این دلیل که در مقام قدرت جهانی بزرگی پذیرفته شود بر ضد آلمان وارد جنگ جهانی اول شد. در این زمان افکار عمومی در ژاپن از لحاظ عقیده سیاسی به دو گروه تقسیم می‌شد: عده‌ای که آزادیخواه بودند و به هیچ‌وجه میل نداشتند که کشورشان با نیروی نظامی و قوه قهریه به اشغال ممالک دیگر بپردازد، و دسته دومی که معتقد بودند که جزایر ژاپن برای ملت پیشرفته و مترقی ژاپن کافی نیست، بلکه باید با تسخیر سرزمین‌های دیگر بر وسعت ژاپن افزود.[۴۳] با این حال، ژاپن به غیر از چند جزیره متعلق به آلمان در اقیانوس آرام، چیز زیادی به دست نیاورد و با سرخوردگی دریافت که قدرتهای بزرگ ظاهراً با این کشور به صورت هم‌تراز رفتار نمی‌کنند. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان ژاپنی‌ها برای صنعتی شدن و تبدیل به یک ابرقدرت منطقه‌ای تلاش زیادی را مصروف داشتند و با گرفتن دانش فنی از آلمان، و دیگر کشورهای اروپایی به سرعت تبدیل به یک قدرت منطقه‌ای از لحاظ اقتصادی، نظامی گردید.[۴۴] بحران اقتصادی و فروپاشی تجارت جهانی در ۱۹۲۹م که تجارت ابریشم ژاپن را دستخوش فنا کرده بود بنفع طرفداران قدرت نظامی تمام گردید. ژاپنی‌ها دو سال بعد ۱۹۳۱م منچوری چین را اشغال کردند. آن‌ها در ۱۹۳۹م به هندوچین تاختند. و بر این خطه دست یافتند، در ۱۹۴۱م که دو سال از جنگ جهانی دوم می‌گذشت، دولت‌های آلمان، ایتالیا و ژاپن متحد شدند تا نیروهای خود را علیه متفقین به کار اندازند. ژاپن بدون اعلام قبلی به پرل هاربر در هاوایی حمله کرد و خسارت شدیدی به آمریکا وارد ساخت. این اقدام ژاپن موجب گردید تا ایالات متحده با تمام نیروی خود وارد جنگ گردد. ژاپنی‌ها بعد از پرل هاربر به اندونزی و سنگاپور حمله کردند و پیروزیهای درخشانی بدست آوردند، اما نتایج جنگ در اروپا به ضرر متحدین تمام شد و آلمان هیتلری در ۱۹۴۵م سقوط کرد. پیشرفت پرشتاب نظامی ژاپن در سرتاسر شمال شرق آسیا و اقیانوس آرام متوقف شد و ایالات متحده با توافق شوروی سابق با پرتاب دو بمب اتمی در شهرهای هیروشیما و ناگازاکی، ژاپن را وادار به تسلیم کرد. و به این ترتیب برای ژاپن، جنگ دوم جهانی با شکستی فاجعه آمیز و وحشت جنگ اتمی به پایان رسید. دولت ژاپن به دستور امپراتور هیروهیتو در ۱۴ اوت ۱۹۴۵م بدون قید و شرط، تسلیم متفقین شد و تمامی متصرفات خود در اقیانوس آرام از جمله کشور کره را از دست داد.[۴۵] ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم صدمات فراوانی دید و در اواخر جنگ به چنان وضعی دچار شد که بسیاری از تحلیل‌گران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند.
بمباران اتمی ناگازاکی، ۹ اوت ۱۹۴۵

جنگ از مردم ژاپن بیش از دو میلیون قربانی گرفت، حدود چهل درصد شهرهای آن به ویرانه مبدل گردید. تاسیسات صنعتی و تولیدی تخریب و نابود شد، مزارع سوخت، سررشته کشت و زرع و کار و تولید از هم گسیخت، اقتصاد کشور فلج شد و سرانجام چیزی جز سرزمینی ویران و مردمی بیکار و گرسنه بر جای نماند. با این همه مردم ژاپن، خیلی زود بر بهت و گیجی خود فایق آمدند و شروع به خودسازی و نوسازی کشور کردند. از آنجا که بلافاصله پس از جنگ در قانون اساسی خود به صلح‌دوستی و مجاهدت در راه حفظ و استقرار صلحی پایذار و جهانی تاکید ورزیدند، ارتش را به کلی منحل کردند. لذا افراد نظامی نیز به سایر مردم پیوستند، و به سازندگی کشوری مشغول شدند که از لحاظ منابع طبیعی، یکی از فقیرترین کشورهای جهان است.[۴۶] اشغال کشور از سوی متفقین (۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲)نظام سیاسی کشور را تبدیل به نظامی دموکراتیک کرد و همچنین احیای شگفت انگیز اقتصادی را بر اساس سیاست فعال صادرات آغاز ساخت. آیین شینتوـ که با ملی گرایی افراطی همسان شده بود ـ به صورت دین رسمی کنار گذاشته شد و در همین خلال جریانی به نام نهضت آموزش پدید آمد که طی آن کشور، گروهی از افراد مستعد را به منظور کسب و آموزش تخصص راهی کشورهای پیشرفته جهان ساخت.
نمایی از توکیو، مربوط به سال ۲۰۰۹

ژاپن بعد از جنگ به اشغال نیروهای نظامی ایالات متحده درآمد و این کشور در تربیت جوانان ژاپنی تلاش فراوانی نمود. دو سال بعد از جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۷م قانون اساسی ژاپن به تصویب رسید.

ژاپن پس از رهایی از جنگ، سیاست مسالمت آمیز در پیش گرفت و در ۱۹۵۶م به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.[۴۷] اقتصاد این کشور بار دیگر تنها چند سال پس از پایان جنگ و در دهه ۱۹۶۰م با رشد متوسط ۱۰٪ در سال به بالاترین نرخ رشد اقتصادی در بین تمامی کشورهای درگیر جنگ رسید. و این کشور به یکی از بزرگترین قدرت‌های اقتصادی جهان تبدیل گردید و در عرصه فناوری پیشتاز شد. در ۱۹۸۸ ژاپن با پیشی گرفتن از آمریکا تبدیل به بزرگ ترین کشور تامین کننده اعتبار در جهان شد.[۴۸] هم اکنون نیز ژاپن دارای سومین اقتصاد برتر جهان بعد از آمریکا و چین می‌باشد. در ۸ ژانویه ۱۹۸۹ یک روز پس از مرگ امپراتور هیروهیتو، آکی‌هیتو پسر او جانشین وی شد.[۴۹] عرصه سیاست ژاپن تحت سلطه لیبرال دموکرات‌ها است، که به رغم رسوایی‌های مالی از ۱۹۵۵ قدرت را در دست دارند. احمد بیرشک پژوهشگر تاریخ علم و مترجم کتاب شناخت ژاپن معتقد است مطالعه این کتاب برای سیاستمداران ایرانی برای الگوبرداری از پیشرفت ژاپن بعد از ویرانی‌های جنگ جهانی دوم مفید است.
تقسیم‌بندی زمانی
زمان     دوره     دوره     زیر دوره     دولت اصلی
۳۰٬۰۰۰–۱۰٬۰۰۰ ق. م     دوران پارینه‌سنگی ژاپن           نامشخص
۱۰٬۰۰۰–۳۰۰ ق. م     ژاپن باستان     دوره جومون           قبیله‌های محلی
۹۰۰ ق. م – ۲۵۰ ب. م (همپوشانی)     دوره یایویی      
۵۳۸–۲۵۰ میلادی     دوره کوفون           قبیله‌های یاماتو
۷۱۰–۵۳۸     ژاپن قدیم     دوره آسوکا    
۷۹۴–۷۱۰     دوره نارا           امپراتور ژاپن
۱۱۸۵–۷۹۴     دوره هی‌آن      
۱۳۳۳–۱۱۸۵     فئودالی ژاپن     دوره کاماکورا           شوگون‌سالاری کاماکورا
۱۳۳۶–۱۳۳۳     تجدید حیات کن‌مو           امپراتور ژاپن
۱۳۹۲–۱۳۳۶     دوره موروماچی     دوره نان‌بوکو-چو     شوگون‌سالاری آشی‌کاگا
۱۴۶۷–۱۳۹۲      
۱۵۷۳–۱۴۶۷     دوره سن‌گوکو     شوگون‌سالاری آشی‌کاگا، دایمیو، اودا نوبوناگا، تویوتومی هیده‌یوشی
۱۶۰۳–۱۵۷۳     دوره آزوچی-مومویاما
۱۸۶۸–۱۶۰۳     اوایل ژاپن نوین     دوره ادو           شوگون‌سالاری توکوگاوا
۱۹۱۲–۱۸۶۸     ژاپن نوین     امپراتوری ژاپن     دوره میجی     امپراتور ژاپن
۱۹۲۶–۱۹۱۲     عصر تایشو
۱۹۴۵–۱۹۲۶     دوره شووا
۱۹۵۲–۱۹۴۵     ژاپن معاصر     بعد از جنگ     اشغال ژاپن     ستاد عالی فرماندهی نیروهای متفقین
۱۹۸۹–۱۹۵۲     بعد از اشغال     دموکراسی پارلمانی
۱۹۸۹–حال حاضر     دوره هیسه‌ای
نظام سیاسی
ساختمان مجلس ملی ژاپن

بعد از پایان جنگ جهانی دوم در اوت ۱۹۴۵، ژاپن، گام نهادن در راه تبدیل به کشوری دموکراتیک را آغاز نمود. قانون اساسی ژاپن که از سال ۱۹۴۷ لازم‌الاجرا بوده بر سه اصل استوار است: حاکمیت مردمی، احترام برای حقوق اولیه انسان و کناره گیری از جنگ. قانون اساسی همچنین استقلال سه شاخه مقننه، مجریه و قضائیه را تصریح نموده‌است.[۵۰]

ژاپن یک کشور امپراتوری است. حکومت در آن بصورت سیستم پارلمانی، مشابه با بریتانیا می‌باشد که در حقیقت نخست‌وزیر آن را اداره می‌کند. امپراتور نماد کشور و وحدت ملی است و در رابطه با امور حکومتی قدرتی ندارد. تمامی کارهای امپراتور در رابطه با امور کشوری براساس توصیه‌ها و تصویب کابینه صورت می‌گیرد. با این حال امپراتور به عنوان رئیس کشور در مناسبت‌های سیاسی تاثیرگذار است. امپراتور کنونی ژاپن، آکی‌هیتو، در سال ۱۹۸۹ به عنوان یکصدو بیست و پنجمین امپراتور به تخت نشست.[۵۱]

نهاد قانون‌گذار در ژاپن شورای ملی و مجلس مشاوران(سنا) است. شورای ملی ژاپن ۴۸۰ عضو دارد که با رای مردم برای دوره‌های چهار ساله انتخاب می‌شوند. اعضای مجلس مشاوران ۲۴۲ نفر هستند که با رای مردم برای دوره‌ای شش ساله انتخاب می‌شوند.
امپراتور آکی‌هیتو و امپراتریس می‌چیکو، آنها دارای سه فرزند و چهار نوه می‌باشند

نخست‌وزیر ژاپن رئیس دولت در ژاپن است که حکمش به وسیله امپراتور تنفیذ می‌شود. ذیل رهبری نخست وزیر، ۱۲ وزارتخانه وجود دارد. که عبارتند از: وزارت دادگستری- دارایی- بهداشت و رفاه- بازرگانی و صنعت- پست و ارتباطات- ساختمان- امور خارجه- آموزش ژاپن، علوم و فرهنگ ژاپن- کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری- حمل و نقل- کار و کشور.[۵۲]

سیستم حکومتی ژاپن بر اساس فعالیت احزاب سیاسی قرار داشته و احزاب سیاسی نقش تعیین کننده‌ای در صحنه سیاست کشور دارند. در شرایط کنونی، مهمترین احزاب سیاسی فعال عبارتند از: حزب لیبرال دومکرات، حزب دموکراتیک ژاپن، حزب کومه جدید، حزب کمونیست ژاپن، حزب سوسیال دموکرات. حزب لیبرال دموکرات مهمترین حزب سیاسی در ژاپن است.[۵۳]
دولتهای مرکزی و محلی

در ژاپن ۴۷ استان و تعداد کل ۱۸۰۰ شهر کوچک و بزرگ و روستا وجود دارد (آوریل، ۲۰۰۷). هر شهرداری واجد شورا می‌باشد. فرمانداران استانی و شهرداران با رای مردمی انتخاب می‌شوند. دولت محلی نسبت به دولت مرکزی واجد سیستم دموکراسی بی واسطه تری می‌باشد.[۵۴]
دیوان عالی کشور

دیوان عالی کشور، بالاترین ارکان قوه قضائیه است. این دیوان متشکل از ۱۵ نفر قاضی است که توسط ریاست دیوان اداره می‌گردد. ۲۰ دادگاه بخش- از عمومی‌ترین دادگاه‌های کشور به شمار می‌آیند و در تمام کشور ۵۰ دادگاه بخش در مراکز استانهای ۴۷ گانه مستقر هستند. در این دادگاه‌ها به پرونده‌های حقوقی و جزایی به طور مشترک رسیدگی می‌شود.[۵۵]
اقتصاد
نوشتار اصلی: اقتصاد ژاپن

کشور ژاپن در سال ۲۰۱۰ سومین قدرت اقتصادی دنیا (پس از آمریکا و چین) بوده و در آسیا نیز رتبه دوم را از این لحاظ داراست. این کشور دارای منابع طبیعی خیلی محدودی است و اکثر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است. ولی با همکاری‌های دولت در بخش صنعت و نیز سرمایه‌گذاری گسترده در فناوری‌های پیشرفته، ژاپن به عنوان یکی از پیشگامان عمده در صنعت و تکنولوژی دنیا شناخته شده‌است. صادرات بخش عمده‌ای از درآمدهای اقتصادی ژاپن را تشکیل می‌دهد و آمریکا با ۲۲٫۷٪، چین با ۱۳٫۱٪ و کره جنوبی با ۷٫۸٪ عمده‌ترین شرکای تجاری این کشور هستند. محصولات صادراتی عمدهٔ ژاپن شامل تجهیزات حمل و نقل، اتومبیل، صنایع الکترونیک، ماشین آلات الکتریکی و صنایع شیمیایی هستند. در بخش صنایع ژاپن به عنوان یکی از پیشرفته‌ترین کشورها در زمینه تولید اتومبیل، تجهیزات الکترونیکی، ماشین ابزار، فولاد و فلزات غیرآهنی، کشتی سازی، صنایع شیمیایی و نساجی و نیز صنایع غذایی فرآوری شده به‌شمار می‌آید. این کشور دارای چندین شرکت بین‌المللی با مارک‌های معتبری همچون تویوتا، هوندا، سونی، نیسان، سیتی‌زن و... است.

بنا به گزارش صندوق بین‌المللی پول در اواسط آوریل ۲۰۰۶، ژاپن با رشد اقتصادی ۲/۸ درصد پیش بینی شده برای سال ۲۰۰۶، همردیف کشورهای غربی و در مقام بالا قرار دارد.

چنین نتیجه‌ای حاصل صادرات به کشورهای درحال توسعه مانند چین (که رشدش به ۹/۵٪ رسیده)، طرح دولتی و بی سابقه قانون‌مندسازی، سطح بالای تحقیق و توسعه، سرمایه‌گذاری بر روی آموزش و همچنین تعدیل نسبی ارزش دادن به سهام داران است.

ژاپن رشد اقتصادی بالایی را در دهه‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ تجربه کرده‌است. رشد ژاپن در دهه ۱۹۶۰ به طور میانگین ۱۰٪، در دهه ۱۹۷۰ به طور متوسط ۵٪، و در دهه ۱۹۸۰ به طور میانگین ۴٪ رشد داشت. رشد اقتصادی ژاپن در دو دهه اخیر به شدت کاهش یافته‌است به طوری که در دهه ۱۹۹۰ به طور میانگین ۱٫۵٪ بوده‌است. تلاش‌های دولت ژاپن برای ایجاد رشد اقتصادی در این دو دهه عمدتاً با شکست مواجه شده و رشد اقتصادی ژاپن همچنان پایین است.[۵۶]
توسعه اقتصادی ژاپن و علل کلیدی آن

آمریکا در ابتدای راه در آگوست ۱۹۴۵ پس از یکسری بمباران سراسری و بالاخره بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن را به تسلیم وا داشت. پس از این شکست ژاپن با بیش از ۱۳ میلیون نفر بیکار مواجه بود و کمبود مواد غذایی به شدت احساس می‌شد. تورم به حدی بود که حقوق افراد، مکفی مخارج جاری نبود و افراد برای سیر کردن شکم خود اقدام به فروش دارایی خود کرده بودند. برای کالاهی ضروری بازار سیاه درست شده بود و قیمت‌ها ۳۰ تا ۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بود. درمورد برنج این رقم به ۱۵۰ برابر نیز رسیده بود. جنگ برای ژاپن به جز ۸ میلیون نفر کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵٪ از دارایی‌های غیر نظامی ونابودی ۴۱٫۵٪ از ثروت ملی تمام شد. ژاپن بازسازی شده با داشتن ۳. % از خاک کره زمین توانسته ۲۴٪ از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد. این کشور به رغم شهرنشینی متراکم نسبتاً از جرم و جنایت به دور مانده است. نسبت سرقت در ژاپن در مقایسه با آمریکا چیزی کمتر از ۰٫۷٪ است. پیشرفت اقتصادی ژاپن چنان چشم گیر بود که در مقطعی آمریکایی هارا به انتقاد از سخت کوشی، کم مصرفی و حجم کلان پس انداز ژاپنی‌ها واداشت!. عوامل رشد آنچه تصویر ویران ژاپن ۱۹۴۵ به ژاپن ابرقدرت اقتصاد امروز مبدل کرده است، فرایندی است که عده‌ای آن را معجزه اقتصادی نامیده‌اند. لیکن این معجزه واقعیت آموزنده برای کشورهایی است که هنوز خود را در کاغذ بازی غرق کرده‌اند. تقدس سرزمین به شکل افراطی اش تا برتری نژادی ژاپنی‌ها هم کشیده شده بود. دولت ژاپن آئین (شینتو) را به نقطهٔ قوت مردم تبدیل کرده بود و در سال۱۹۱۳ به منظور تجمع تمامی افراد وگروهها، طی تبلیغات وسیع اعلام کرد که شینتو یک نهاد ملی با هویت تاریخی و معنوی است و هرکس بدون توجه به ایدئولوژی و مرامش، به عنوان یک وظیفهٔ میهنی و نشانه‌ای از وفاداری و صداقتش به میهن، باید در معابد شینتو حضور یابد. در ساختار مدیریتی ژاپن، زمانی که همه کشورها با شور و اشتیاق فراوان اقدام به برگزاری دوره‌ای مدیرت MBA میکردن مکتبی را با عنوان مکتب مدیریت ژاپنی به وجود آورد. وقتی در سال ۱۹۴۵ پیام تسلیم امپراتوری ژاپن قرائت شد، هیچکس انتظار آن را نداشت که ژاپن به این سرعت تسلیم شود. غرور ملی ژاپنی‌ها اجازه نمی‌داد تسلیم دشمنی شوند که حتی از طریق زمینی وارد خاک آنها نشده است. هنوز انگیزه ادامه جنگ وجود داشت(۵۰۰۰ افسر ژاپنی پس از قرائت بیانیه تسلیم، خودکشی کردند.) اما تسلیم ژاپن در واقع به نفع ژاپن تمام شد زیرا از وارد شدن خسارت عمده به زیر ساخت صنعتی کشور جلوگیری شد.

ref>[۲]</ref>
جغرافیا
تقسیمات کشوری
نوشتار اصلی: تقسیمات کشوری ژاپن


ژاپن به چندین ناحیه و ۴۷ استان تقسیم شده‌است.
[نمایش]

    ن
    ب
    و

تقسیمات کشوری ژاپن پرچم ژاپن
شهرهای بزرگ ژاپن

فهرستی از بیست شهر بزرگ ژاپن[۵۷]:


نمایش • بحث • ویرایش
نمایش • بحث • ویرایش
شهرهای اصلی ژاپن
سرشماری سال ۲۰۱۰[۵۸]
توکیو
توکیو

یوکوهاما
یوکوهاما
رتبه     شهر     استان     جمعیت     رتبه     شهر     استان     جمعیت     اوساکا
اوساکا

ناگویا
ناگویا
۱     توکیو     توکیو     ۸٬۹۴۹٬۴۴۷     ۱۱     هیروشیما     هیروشیما     ۱٬۱۷۴٬۲۰۹
۲     یوکوهاما     کاناگاوا     ۳٬۶۸۹٬۶۰۳     ۱۲     سندای     میاگی     ۱٬۰۴۵٬۹۰۳
۳     اوساکا     اوساکا     ۲٬۶۶۶٬۳۷۱     ۱۳     کیتاکیوشو     فوکوئوکا     ۹۷۷٬۲۸۸
۴     ناگویا     آیچی     ۲٬۲۶۳٬۹۰۷     ۱۴     چیبا     چیبا     ۹۶۲٬۱۳۰
۵     ساپورو     هوکایدو     ۱٬۹۱۴٬۴۳۴     ۱۵     ساکایی     اوساکا     ۸۴۲٬۱۳۴
۶     کوبه     هیوگو     ۱٬۵۴۴٬۸۷۳     ۱۶     نیگاتا     نیگاتا     ۸۱۲٬۱۹۲
۷     کیوتو     کیوتو     ۱٬۴۷۴٬۴۷۳     ۱۷     هاماماتسو     شیزوئوکا     ۸۰۰٬۹۱۲
۸     فوکوئوکا     فوکوئوکا     ۱٬۴۶۳٬۸۲۶     ۱۸     کوماموتو     کوماموتو     ۷۳۴٬۲۹۴
۹     کاواساکی     کاناگاوا     ۱٬۴۲۵٬۶۷۸     ۱۹     ساگامیهارا     کاناگاوا     ۷۱۷٬۵۶۱
۱۰     سایتاما     سایتاما     ۱٬۲۲۲٬۹۱۰     ۲۰     شیزوئوکا     شیزوئوکا     ۷۱۶٬۳۲۸
جایگاه زنان در ژاپن

در ژاپن رسوم و سنن بسیار مهم هستند و به آسانی تغییر نمی‌کنند. به همین دلیل زنان برای ورود به دنیای کار و نیز کسب حقوق مساوی دوران سختی را پشت سر گذاشته‌اند. جامعه ژاپن جامعه پدر سالار است که تصمیم‌گیری در آن عمدتاً کاری مردانه‌است و از زنان انتظار می‌رود از مردان اطاعت کنند. تعدادی از زنان این نظام را به چالش کشانده‌اند. اما اغلب آنها هنوز برتری مردان را می‌پذیرند. در ژاپن سیاست‌مداران زن نادرند و تنها ۵٪ کرسی‌های قانون گذاری در دست زنان است و از ۱۷۰۰۰ وکیل شاغل کمتر از ۵۰۰۰ نفر آنان زن و ۷٪ تمام مدیران دفتری را زنان تشکیل می‌دهند.

حدود ۴۰٪ زنان ژاپنی به کار بیرون از خانه مشغولند. اغلب آنها تکنیسین فروشنده یا کارگران رده پایین هستند. حدود ۳۰٪ زنان ژاپنی تحصیلات دانشگاهی دارند که از این میان اغلب آنها کسانی هستند که دوره ۲ساله علوم مذهبی را گذرانده‌اند. با وجود اینکه قوانینی مبنی بر وجود حقوق مساوی و درآمد یکسان برای مردان و زنان در مشاغل مشابه وجود دارد اما درآمد زنان به طور متوسط ۵۳٪ مردان است و بعضی شرکت‌ها از استخدام زنان سرباز می‌زنند.

در خاندان امپراتوری ژاپن نیز زنان با مردان برابر نیستند، به طوری که زنان پس از ازدواج برخلاف مردان موظف به ترک خاندان امپراتوری هستند و القاب اشرافی خود را از دست می‌دهند، مگر این که با یکی از شاهزادگان وصلت کنند. سلطنت در ژاپن موروثی است ولی شاهدخت‌ها در خط وارثت جای ندارند و طبق قانون به تصویب رسیده در سال ۱۹۴۷ فقط شاهزادگان قادر به رسیدن به تخت سلطنت هستند. این در حالی است که ژاپن در طول تاریخ هشت امپراتیس داشته که به طور مستقل فرمانروایی و حکومت کرده‌اند. ولیعهد کنونی ژاپن، شاهزاده ناروهیتو، تنها یک دختر به نام آیکو دارد که پس از تولد وی در سال ۲۰۰۱ حکومت تصمیم به تغییر قانون وراثت گرفت به طوری که زنان هم در آن جای داشته باشند زیرا در طی ۴۱ سال هیچ پسری متولد نشده بود و تمامی فرزندان شاهزادگان دختر بودند. این قانون در سال ۲۰۰۵ در حال تصویب بود تا این که در سال ۲۰۰۶ با تولد شاهزاده هیساهیتوی آکی‌شینو تنها پسر شاهزاده آکی‌شینو، پسر دوم امپراتور، قانون وراثت دوباره به نفع مردان تغییر یافت. هم اکنون خاندان امپراتوری ژاپن ۲۲ عضو دارد که ۷ تن از آنها مرد و ۱۵ تن از آنها زن هستند.

جایزه نوبل فیزیک

جایزه نوبل فیزیک (به سوئدی: Nobelpriset i fysik) یکی از پنج جوایز نوبل است و هرسال از سوی آکادمی سلطنتی علوم سوئد اعطا می‌شود. این جایزه بزرگترین جایزه‌ای شناخته می‌شود که یک فیزیک‌دان می‌تواند آن را دریافت دارد. هر سال مراسم آن در ۱۰ دسامبر در سالگرد درگذشت آلفرد نوبل برگزار می‌شود. جایزه نوبل بر اساس وصیت وی شکل گرفت.

محتویات

    ۱ برندگان جایزهٔ نوبل فیزیک
    ۲ جستارهای وابسته
    ۳ منابع
    ۴ پیوند به بیرون

برندگان جایزهٔ نوبل فیزیک
نوشتار اصلی: فهرست برندگان جایزه نوبل فیزیک

از سال ۱۹۰۱ تا سال ۲۰۱۱ به ۱۹۲ نفر جایزه اهدا شده است. همچنین در این مدت ۶ بار کسی موفق به دریافت این جایزه نشد و در برخی سال‌ها این جایزه به ۲ یا ۳ نفر اعطا شده است. بر اساس آمار تا سال ۲۰۱۱، دانشمندانی از ۲۱ کشور جهان موفق به دریافت نوبل فیزیک شده‌اند که در این بین آمریکا (۸۶ جایزه)، آلمان (۲۳ جایزه) و انگلستان (۲۲) جایزه با اختلاف قابل توجهی نسبت به دیگران به ترتیب در جایگاه اول تا سوم از نظر تعداد جوایز دریافتی قرار دارند.

اولین جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۰۱ میلادی به ویلهلم کنراد رونتگن برای کشف اشعه ایکس اعطا شد. جوان ترین برنده نوبل فیزیک لارنس براگ است که در ۲۵ سالگی به همراه پدرش این جایزه را به خاطر تحلیل ساختار بلوری مواد با بکارگیری پرتو ایکس دریافت کرد. لارنس براگ در میان تمامی رشته‌های جوایز نویل نیز جوان ترین برنده می‌باشد. کهن‌سال ترین برنده نوبل فیزیک نیز ریموند دیویس است که در سن ۸۸ سالگی به خاطر شناسایی نوترون‌های کیهانی موفق به دریافت این جایزه گردید. جان باردین تنها فیزیکدانی است که دو بار (در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۷۲) موفق به دریافت نوبل فیزیک شد. از نکات جالب پدر و پسرانی هستند که این جایزه را دریافت کرده‌اند و این رابطه خانوادگی تنها در رشته فیزیک دیده می‌شود. ویلیام براگ و پسرش لارنس براگ (سال ۱۹۱۵)، جوزف جان تامسون (سال ۱۹۰۶) و پسرش جورج پاگت تامسون (سال ۱۹۳۷)، مانه سیگبان (سال ۱۹۲۴) و پسرش کای سیگمان (سال ۱۹۸۱)، نیلز بوهر (سال ۱۹۲۲) و پسرش آگه بوهر (سال ۱۹۷۵) فیزیکدانان پدر و پسری بوده‌اند که تاکنون موفق به دریافت جایزه نویل شده‌اند. سهم زنان فیزیکدان در میان برندگان جایزه نوبل فیزیک تاکنون ۲ نفر بوده است.

در آسیا تاکنون دانشمندانی از کشورهای ژاپن، هند، چین و پاکستان توانسته‌اند این جایزه را دریافت کنند. در این قاره نخستین جایزه را چاندرا سخارا از کشور هندوستان در سال ۱۹۳۰ از آن خود کرد و پس از آن هایدکی یوکاوا از ژاپن توانست در سال ۱۹۴۹ این جایزه را دریافت کند. محمد عبدالسلام نیز تنها مسلمانی است که در سال ۱۹۷۹ از کشور پاکستان موفق به دریافت نوبل فیزیک شده است. در میان کشورهای آسیایی ژاپن با ۷ جایزه در رتبه اول قرار دارد.

الکترودینامیک کوانتومی


QED vertex.png

QED مخفف Quantum ElectroDynamics (به فارسی الکترودینامیک کوانتومی)، ساده‌ترین نظریهٔ میدان کوانتومی است که در طبیعت یافت می‌شود و برای توضیح نیروی الکترومغناطیس به کار می‌رود. این نظریه یک نظریهٔ پیمانه‌ای آبلی (Abealian Gauge Theory) و گروه پیمانهٔ آن اصطلاحاً (U(۱ است. در این نظریه میدان پیمانه A_{\mu}با فرمیون دیراک \psi جفت می‌شود. کنش آن به صورت زیر است:

{S}=\int{\big(-\frac{1}{4}F^{{\mu}{\nu}}F_{{\mu}{\nu}}+\bar{\psi}{(i\gamma^{\mu}D_{\mu}-m)}{\psi}\big){d^{4}x}}

    بنابر قاعدهٔ جمع‌زنی اینشتین تکرار اندیس به معنی جمع است یعنی مثلاً \phi^{\mu}\phi_{\mu} همان \sum_{\mu}{\phi^{\mu}\phi_{\mu}} است.
    همچنین بنابر رسم اندیس‌ها را می‌توان با کمک متریک g بالا و پایین برد به این صورت:

\phi_\mu = g_{{\mu}{\rho}}\phi^{\rho} و \phi^\mu = g^{{\mu}{\rho}}\phi_{\rho}

    در اینجا F_{{\mu}{\nu}} قدرت میدان است بنا بر تعریف:

F_{{\mu}{\nu}}={\partial_\mu}{A_\nu}-{\partial_\nu}{A_\mu}

    A_\mu میدان پیمانه است که درواقع همان فوتون است (ذره‌ٔ انتقال‌دهندهٔ نیروی الکترومغناطیس).
    \gamma^{\mu} ماتریسهای دیراک هستند.

در سال ۱۹۶۵ سه فیزیکدان ریچارد فاینمن، سین‌ایترو تومونوجا و جولیان شوینگر به خاطر خلق نظریه الکترودینامیک کوانتومی موفق به کسب جایزه نوبل فیزیک شدند.

نسبیت خاص

نسبیت خاص (به انگلیسی: (SR)Special Relativity) نظریه‌ای فیزیکی دربارهٔ اندازه گیری در چارچوب مرجع لخت است که در سال ۱۹۰۵ میلادی توسط آلبرت اینشتین در نوشتاری با نام "درباب الکترودینامیک اجسام متحرک" مطرح شد..[۱] گالیلئو گالیله قبلاً چنین اصلی را بیان نموده بود که تمام حرکات یکنواخت نسبی هستند و هیچ حالت سکون مطلق و تعریف شده‌ای وجود ندارد(چارچوب مرجع برتر وجود ندارد). این اصل امروزه اصل نسبیت گالیله خوانده می‌شود. انیشتین این اصل را با در نظرگرفتن پدیده سرعت ثابت نور گسترش داد؛ پدیده‌ای که به تازگی در آزمایش مایکلسون-مورلی مشاهده شده بود.[۲] او همچنین بیان نمود که این اصل برای تمام قوانین فیزیک صادق است که در آن زمان شامل قوانین مکانیک و الکترودینامیک می‌شد.[۳]

این نظریه پیامدهای گسترده‌ای دارد که مورد تایید داده‌های تجربی قرارا گرفته‌اند[۴] و شامل موضوعاتی غیر شهودی همچون انقباض طول، اتساع زمان و نسبیت همزمانی است. او مفهوم کلاسیک بازه زمانی ناوردا برای دو رویداد را با مفهوم ناوردایی بازه فضازمان تعویض کرد. می‌توان با استفاده از دو اصل نسبیت خاص و ترکیب آنها با سایر قوانین فیزیک به هم ارزی جرم و انرژی بر طبق اصل هم‌ارزی جرم و انرژی (E = mc۲) رسید که c در آن برابر با سرعت نور در خلا است.[۵][۶] پیش بینی‌های نسبیت خاص با مکانیک نیوتنی در قلمرو مشترکشان همخوانی دارند. به ویژه در مورد سرعتهایی که از سرعت نور بسیار کوچکتر هستند. تاثیر نسبیت خاص هنگام بررسی اجسام در حال حرکت با سرعت‌های بسیار زیاد (نزدیک به سرعت نور) قابل توجه می‌شود. بنابر این نظریهٔ نسبیت همانطور که اصل همخوانی فیزیک ایجاب می‌کند باید نتایج مشاهدات قبلی را به شکل کامل تری بیان کند. مقایسه رابطه بین مکانیک نیوتنی و مکانیک نسبیتی همانند مقایسه بین تبدیلات لورنتس و گالیله است و می‌توان مطلب فوق را به بیان ریاضی به شکل زیر نمایش داد:

‎ \lim_{c \to \infty}(تبدیلات لورنتس) = (تبدیلات گالیله) ‎

البته در نظر داشته باشید که هنگامی که c به سمت بی نهایت میل می‌کند (همانگونه که پیش از اثبات متناهی بودن سرعت نور پنداشته می‌شد) کسر v/c به سمت صفر می‌رود. این بدان معناست که تبدیلات لورنتس که اساس نظریهٔ نسبیت خاص هستند در سرعت‌های بسیار کم نسبت به نور، نتایج یکسانی را با معادلات گالیله که اساس نسبیت نیوتونی هستند به دست می‌دهند. نظریه نسبیت خاص به ما می‌گوید که c تنها سرعت یک پدیده مشخص نیست بلکه یکی از ویژگیهای بنیادی شیوه‌ای است که فضا و زمان با یکدیگر به شکل فضا زمان یکپارچه گشته‌اند. یکی از پیامدهای این نظریه است که ذره‌ای که جرم لختی دارد هرگز سرعتش به سرعت نور نمی‌رسد.

واژه خاص در نسبیت خاص به نشانگر حالت خاصی است که این نظریه در آن صادق است. این نظریه اصل نسبیت را تنها در مورد ویژه چارچوبهای مرجع لخت به کار برده است. به عبارت دیگر این طور پنداشته شده است که چارچوبهای مرجع نسبت به یکدیگر با سرعت یکنواختی حرکت می‌کنند.[۷] انیشتین نسبیت عام را معرفی نمود و اصل نسبیت را در حالت کلی تری به کارگرفت تا برای هر چارچوبی که قادر به تغییر مختصات عمومی است، صادق باشد. این نظریه تاثیرات گرانشی را هم در نظر می‌گیرد.

این واژه امروزه کاربرد کلی تری پیدا کرده و برای ارجاع به هر موردی که در آن گرانش ناچیز است استفاده می‌شود. نسبیت عام تعمیمی بر نسبیت خاص است که گرانش را نادیده نمی‌گیرد. در نسبیت عام گرانش توسط هندسه نااقلیدسی توصیف می‌شود؛ به گونه‌ای که تاثیرات گرانشی با خمش فضازمان نمایش داده می‌شوند. نسبیت خاص تنهابه فضاهای تخت محدود است. همانگونه که خمش زمین در زندگی روزمره ناچیز به نظر می‌رسد خمش فضازمان نیز در مقیاسهای کوچک قابل صرف نظر کردن است و بنا بر این به صورت محلی نسبیت خاص تقریب قابل قبولی از نسبیت عام است.[۸]

محتویات

    ۱ اصول
    ۲ نبود چارچوب مرجع مطلق
    ۳ چارچوب‌های مرجع، مختصات‌ها و تبدیلات لورنتس
    ۴ پیامدهای ناشی از تبدیلات لورنتس
        ۴.۱ نسبی بودن هم‌زمانی
        ۴.۲ انقباض طول
        ۴.۳ اتساع زمان
        ۴.۴ ترکیب سرعتها
    ۵ سایر پیامد ها
        ۵.۱ چرخش توماس
        ۵.۲ هم‌ارزی جرم و انرژی
        ۵.۳ یک انسان تا چه اندازه می‌تواند از زمین دور گردد؟
    ۶ علیت و ممنوعیت حرکت سریعتر از نور
    ۷ هندسه فضازمان
        ۷.۱ مقایسه بین فضای تخت اقلیدسی و فضای مینکوفسکی
        ۷.۲ فضازمان سه بعدی
        ۷.۳ فضازمان چهار بعدی
    ۸ فیزیک در فضازمان
        ۸.۱ تبدیلات کمیتهای فیزیکی بین چارچوب‌های مرجع
        ۸.۲ متریک
        ۸.۳ ناوردایی
        ۸.۴ سرعت و شتاب در فضای چهاربعدی
        ۸.۵ تکانه در فضای چهاربعدی
        ۸.۶ نیرو در فضای جهاربعدی
    ۹ مکانیک کوانتومی نسبیتی
    ۱۰ وضعیت نظریه
    ۱۱ جستارهای وابسته
    ۱۲ پیوند به بیرون
        ۱۲.۱ آثار اصلی
        ۱۲.۲ کلاس درس و جزوه‌های دانشگاهی
        ۱۲.۳ نسبیت خاص برای مخاطبین عام (بدون نیاز به دانستن دانش ریاضی)
        ۱۲.۴ توضیح نظریه نسبیت خاص (با کمک ریاضیات ساده و پیشرفته)
        ۱۲.۵ تصویر سازی
    ۱۳ منابع
        ۱۳.۱ کتاب ها
        ۱۳.۲ مقالات ژورنال

اصول
”     بازتابهایی از این نوع برای من روشن ساخت که تا مدتی پس از سال ،۱۹۰۰ یعنی زمان کوتاهی بعد از کار پیشگامانه پلانک، نیز نه مکانیک و نه الکترودینامیک نمی‌توانستند ادعای درستی دقیق (به جز در موارد خاص) داشته باشند. به تدریج من از امکان یافتن قوانین واقعی با استفاده از تلاشهای سازنده برپایه حقایق دانسته شده نا امید شدم. هر چه بیشتر و از جان گذشته تر تلاش می‌نمودم بیشتر به این باور نزدیک می‌شدم که تنها کشف یک اصل رسمی جهانشمول می‌تواند مارا به نتایج مطمئنی برساند... چگونه می‌شد چنین اصلی یافت؟     “

—آلبرت انیشتین: یادداشتهای اتوبیوگرافی [۹]
آزمایش مایکلسون-مورلی

انیشتین دو پنداشت پایه‌ای مطرح نمود که به نظر می‌رسید که بدون توجه به اعتبار قوانین شناخته شده- که در آن زمان یا مکانیکی و یاالکترودینامیکی بودند - قابل اطمینان باشند. این پنداشت‌ها ثابت بودن سرعت نور و دیگری استقلال قوانین فیزیکی (مخصوصا ثابت بودن سرعت نور) از دستگاه لخت انتخاب شده بود. در اولین ارائه نسبیت خاص در سال ۱۹۰۵، وی این اصول را به صورت زیر مطرح نمود:[۱]

    اصل نسبیت

نوشتار اصلی: اصل نسبیت


قوانین فیزیک در تمام چارچوب‌های لَخت یکسان هستند و هیچ چهارچوب لخت مرجعی وجود ندارد.

این اصل که پیش از نسبیت خاص در نسبیت نیوتونی نیز بوده است بیان می‌کند که تمامی چهارچوپ‌هایی که با سرعتی ثابت (بدون شتاب) حرکت می‌کنند هم ارز و یکسان هستند، بدین ترتیب هیچ چهارچوب لختی بر چهارچوب دیگر برتری یا با دیگری تفاوت ندارد.

به سخنی دیگر اصل نسبیت (با در نظر گرفتن یک شرایط ایده‌آل) می‌گوید که اگر شما در آزمایشگاه سربسته‌ای قرار داشته باشید و آن آزمایشگاه با سرعت ثابتی نسبت به زمین حرکت کند، شما با هیچ روشی نمی‌توانید تعیین کنید که سرعت‌تان نسبت به زمین چقدر است. در این بیان از اصل نسبیت فرض شده است که زمین یک چارچوب لخت است (این موضوع دربارهٔ زمین به تقریب صادق است)، همچنین فرض شده است که شما نسبت به زمین به نرمی حرکت می‌کنید و آزمایشگاه هیچ لرزش و تکانی ندارد.

    اصل سرعت ثابت نور

نوشتار اصلی: سرعت جهانی نور

"نور همواره در فضای خالی با سرعت مشخص c منتشر می شودکه مستقل از وضعیت جرکتی جسم منتشرکننده نور است " (از پیشگفتار)).[۱] این بدان معنی است که نور در خلا، حداقل در یک دستگاه مختصات لخت (دستگاه ثابت) با سرعت c(مقداری ثابت که مستقل از جهت است) و بدون توجه به وضعیت حرکتی منبع نور منتشر می‌شود. سرعت نور در خلاء برای تمام ناظران لَخت ثابت و برابر c است و به حرکت چشمهٔ نور یا حرکت ناظر بستگی ندارد.

به سخنی دیگر اگر شما سوار اتومبیلی باشید که با سرعت ۵۰ کیلومتر بر ساعت حرکت می‌کند و اتومبیل دیگری با سرعت ۲۰ کیلومتر بر ساعت به شما نزدیک شود، سرعت نسبی اتومبیل شما و اتومبیل مقابل تقریباً برابر با ۷۰ کیلومتر بر ساعت خواهد بود، اما بر طبق این اصل اگر چشمهٔ نوری با سرعت دلخواهی به شما نزدیک شود و شما هم با سرعت متفاوتی به سمت آن چشمه حرکت کنید باز هم سرعت نور شما همان c خواهد بود. چنین چیزی کاملاً مخالف شهود روزمرهٔ ماست.

نسبیت خاص نه تنها بر این دو اصل آشکار بلکه بر چندین پنداشت ضمنی دیگر نیز وابسته است. از جمله این پنداشت‌ها می‌توان به همسانگردی و یکنواختی فضا و استقلال ساعت‌ها و میله‌های اندازه گیری از تاریخ گذشته‌شان اشاره نمود.[۱۰]

به دنبال ارائه نخستین نسبیت خاص توسط انیشتین در سال ۱۹۰۵ مجموعه‌های متعددی از اصول پیشنهاد شده است.[۱۱] اما رایج ترین مجموعه اصول همچنان همان اصولی هستند که توسط انیشتین در مقاله اصلی منتشر شدند. یک نسخه ریاضی از اصل نسبیت که بعدها توسط انیشتین ارائه شد عبارت است از:

    اصل نسبیت خاص: اگر سیستم مختصات K برگزیده شود به گونه‌ای که در ارتباط با آن قوانین فیزیک در ساده ترین حالت خود به خوبی برقرار باشند، همان قوانین در ارتباط با هر دستگاه مختصات 'K دیگری نیز که در انتقال یکنواختی نسبت به K حرکت می‌کنند به خوبی صادق خواهند بود.[۱۲]

آنری پوانکاره با اثبات اینکه تبدیلات لورنتس زیرمجموعه‌ای از گروه پوانکاره در تبدیلات تقارنی هستند، چارچوبی ریاضیاتی برای نظریه نسبیت ارائه داد. بعدها انیشتین این تبدیلات را از اصولی که ارائه داده بود استنتاج کرد.

بسیاری از مقالات انیشتین مشتقاتی از تبدیلات لورنتس بر پایه این دو اصل را نمایش می‌دهند.[۱۳]

انیشتین همواره استنتاج ناوردایی لورنتس (هسته اصلی نسبیت خاص) را تنها برپایه دو اصل نسبیت و ثابت بودن سرعت نور بنا نهاده است. او اینچنین می‌نویسد:

    بینش پایه‌ای در نظریه نسبیت خاص این است: پنداشتهای نسبیت و ناوردایی سرعت نور در صورتی سازگار هستند که اصولی که برای تغییر مختصاتها و زمانهای رخدادها بنا می شوندروابطی از یک نوع جدید ("تبدیلات لورنتس") باشند... از اصل جهانی نظریه خاص نسبیت درون این اصل قرار دارد: قوانین فیزیک نسبت به تبدیلات لورنتس ناوردا هستند (برای انتقال از یک دستگاه لخت به هر دستگاه لخت دلخواه دیگری که مورد نظر باشد). این یک اصل محدود کننده برای قوانین طبیعی است...[۹]

از این روی بسیاری از شکلهای امروزی نظریه نسبیت تنها آن را بر پایه اصل جهانی هم وردایی لورنتس و یا هم ارز آن یعنی اصل فضای مینکوفسکی، بنا می‌نهند.[۱۴][۱۵]

با استفاده از اصل نسبیت به تنهایی و بدون فرض ثابت بودن سرعت نور (یعنی با استفاده از همسانگردی فضا و تقارنی که از اصل نسبیت خاص نتیجه می‌شود) می‌توان نشان داد که تبدیلات فضازمان بین چارچوبهای لخت یکی از سه نوع اقلیدسی، گالیله‌ای و یا لورنتسی هستند. در مورد تبدیلات لورنتسی می‌توان به پایستگی بازه نسبیتی و یک محدودیت سرعت متناهی به دست آورد. آزمایشها نشان می‌دهند که این حد سرعت برابر سرعت نور در خلاء می‌باشد.[۱۶][۱۷]

انگیزه‌هایی که اندیشه ثابت بودن سرعت نور را به ارمغان آوردند، نظریه الکترومغناطیس ماکسول و نبود شواهد تجربی برای وجود اتر بودند. شواهد متناقضی در مورد اینکه تا چه حد انیشتین از نتیجه پوچ آزمایش آزمایش مایکلسون-مورلی تاثیر گرفته در دست است.[۱۸][۱۹] به هرترتیب نتیجه پوچ آزمایش میکلسون-مورلی کمک کرد تا مفهوم ثابت بودن سرعت نور مورد پذیرش گسترده و سریعی قرار گیرد.
نبود چارچوب مرجع مطلق

اصل نسبیت که بیان می‌دارد هیچ دستگاه مرجع لخت برتری وجود ندارد، در حقیقت به زمان گالیله برمی گردد و درون فیزیک نیوتنی نیز راه داشته است. اما در اواخر قرن نوزدهم وجود امواج الکترومغناطیسی فیزیکدانان را برآن داشت تا پیشنهاد دهند که جهان از ماده‌ای به نام اتر پر شده است که همچون رسانه‌ای عمل می‌کند که امواج و ارتعاشات از آن می‌گذرند. گمان می‌شد که اتر چارچوب مرجع مطلق است که سرعتها را می‌توان بر اساس آن اندازه گرفت و خود آن بدون حرکت و ثابت است. خواص جالبی برای اتر پنداشته می‌شد: به اندازه کافی کشسان بود که بتواند امواج الکترومغناطیسی را پشتیبانی کند و این امواج می‌توانستند با ماده برهم کنش داشته باشند، با این وجود اتر در مقابل گذر اجسام از خود مقاومتی نشان نمی‌داد. نتایج آزمایشهای مختلف و از جمله آزمایش میکلسون-مورلی گویای این بودند که زمین همواره نسبت به اتر ثابت می‌ماند. چیزی که توضیح آن مشکل بود زیرا زمین در مداری به دور خورشید می‌گردد. راه حل انیشتین این بود که مفهوم اتر و حالت سکون مطلق را کنار بگذارد. نسبیت خاص به گونه‌ای فرمولبندی شده هیچ چارچوب مرجعی را ویژه نمی‌داند؛ بلکه در نسبیت هر چارچوب مرجعی که با سرعت یکنواخت حرکت کند همین قوانین فیزیک را مشاهده خواهد کرد. به طور ویژه سرعت نور در خلاء همواره در اندازه گیری‌ها برابر c است، حتی وقتی که توسط چندین دستگاه مختلف که با سرعتهای متفاوت اما یکنواختی حرکت می‌کنند.
چارچوب‌های مرجع، مختصات‌ها و تبدیلات لورنتس
ترسیمی از یک مخروط نوری
نوشتار اصلی: تبدیلات لورنتس

نسبیت بر پایه مفهوم "چارچوب‌های مرجع" استوار است. در اینجا منظور از واژه چارچوب مرجع، یک ژرفانمایی (پرسپکتیو) مشاهده‌ای در فضاست که تغییری در حرکت آن رخ نمی‌دهد (شتاب ندارد) که از طریق آن می‌توان یک موقعیت را در امتداد سه محور فضایی اندازه گرفت. افزون براین یک چارچوب مرجع توانایی تعیین زمان رویدادها از طریق یک 'ساعت'(هر دستگاه مرجعی با تناوب یکنواخت) را دارد.

یک رویداد اتفاقی است که می‌توان یک زمان یکتا و مکانی در فضا نسبت به یک چارچوب مرجع نسبت داد: "نقطه" ای در فضازمان. از آنجاییکه سرعت نور در نسبیت در همه چارچوبهای مرجع ثابت است، می‌توان از پالس‌های نور برای اندازه گیری مطمئن فاصله‌ها و ارجاع به زمانهای که رویدادها برای ساعت اتفاق افتاده‌اند استفاده نمود. اگرچه که برای نور هم زمانی پس از شروع رویداد طول خواهد کشید تا به ساعت برسد.

مثلاً انفجار یک ترقه را می‌توان یک "رویداد" در نظرگرفت. می‌توان یک رویداد را به طور با استفاده از چهار مختصات فضازمان آن مشخص نمود. زمان رویداد و مکان فضایی سه بعدی اش یک نقطه مرجع می‌سازند. این چارچوب مرجع را S می‌نامیم. در نسبیت اعلب اغلب به محاسبه موقعیت یک نقطه از یک نقطه مرجع دیگ علاقه‌مندیم. فرض کنید که چارچوب مرجع دومی به نام ′S داریم که محورهای فضایی و ساعتش با محورهای فضایی و ساعت S در زمان صفر همزمان و هم مکان بوده‌اند، اما با سرعت ثابت v نسبت به S در امتداد محور ایکس‌ها حرکت می‌کند.

از آنجا که در نظریه نسبیت هیچ چارچوب مرجع مطلقی وجود ندارد، مفهوم موکدی از "حرکت" نیز وجود ندارد زیرا همه چیز همواره نسبت به چارچوب مرجع دیگری در حرکت است. به جای آن هرگاه دو چارچوب مرجع که باسرعت یکسان در جهت یکسان حرکت کنند، به آن حرکت همراه گفته می‌شود. بنا براین S و′S حرکت همراه ندارند. برای رویدادها مختصات فضازمان(t,x،y,z) در دستگاه S و (t′,x′,y′,z′) در دستگاه ′S تعریف می‌کنیم. تبدیل لورنتس بیان می‌کند که این دو مختصات به شیوه زیر در ارتباط هستند:

\begin{cases} x' = \gamma \left(x - v t \right)\\ y' = y \\ z' = z \\ t' = \gamma \left(t - \frac{v x}{c^{2}} \right) \end{cases}

که در آن \gamma = { 1 \over \sqrt{1 - \beta^2} } را فاکتور لورنتس می‌نامند و \beta = \frac{v}{c}. c سرعت نور در خلا است و وسرعت v دستگاه ′S در راستای محور xهاست. مختصات y,z تغییری نمی‌کنند و تنها مختصات x , t تبدیل می‌شوند. این تبدیلات لورنتس یک گروه تک پارامتر از نگاشت‌های خطی تشکیل می‌دهند که به آن پارامتر تندی (به انگلیسی: rapidity) می‌گویند. کمیتی که نسبت به تبدیلات لورنتس ناوردا باشد را کمیت نرده‌ای لورنتس می‌نامند.

چنانچه تبدیلات لورنتس و معکوسشان را برحسب اختلاف مختصاتها بنویسیم به گونه‌ای که مثلاً مختصات یک رویداد (x۱, t۱) and (x′۱, t′۱) باشد، مختصات رویداد دیگر (x۲, t۲) خوهد بود و (x′۲, t′۲) و اختلافها را به صورت زیر تعریف کنیم

    \begin{array}{ll} \Delta x' = x'_2-x'_1 \ , & \Delta x = x_2-x_1 \ , \\ \Delta t' = t'_2-t'_1 \ , & \Delta t = t_2-t_1 \ , \\ \end{array}

به روابط زیر می‌رسیم

    شکست در تجزیه (خطای lexing): \begin{array}{ll} \Delta x' = \gamma (\Delta x - v \,\Delta t) \ , & \Delta x = \gamma (\Delta x' + v \,\Delta t') \ , \\ \Delta t' = \gamma \left(\Delta t - \dfrac{v \,\Delta x}{c^{2}} \right) \ , & \Delta t = \gamma \left(\Delta t' + \dfrac{v \,\Delta x'}{c^{2}} \right) \. \\ \end{array}

تبدیلات لورنتس که توسط ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی هندریک لورنتس با استفاده از روابط هندسی و دو فرض همسانگرد و همگن بودن فضا برای توجیه نظریهٔ اتر به دست آمد اساس نظریهٔ نسبیت خاص می‌باشد. همسانگرد بودن فضا بدین معناست که خواص آن در تمامی جهات یکسان است. همگن بودن فضا بدین معناست که خواص فضا به نقطه‌ای که شما در آن قرار دارید بستگی ندارد. فرض همسانگرد بودن فضا به ما اجازه می‌دهد که بتوانیم حرکت ذره را در راستای محور xها بررسی کنیم (یعنی از راستاهای y و z برای خلاصه سازی چشم پوشی کنیم)، فرض همگن بودن فضا تضمین می‌کند که این معادلات حتماً درجه اول هستند، یعنی تنها توان اول متغیرهای ما می‌توانند دخالت داشته باشند.(چون اگر به توان دوم یا درجات بالاتر بستگی داشته باشند اثبات می‌شود که آنگاه طول یک میله بستگی به نقطه‌ای از فضا که میله در آن قرار گرفته است دارد، یعنی مثلاً یک میله که بدون حرکت در ارتفاع ۵ متری قرار دارد با هنگامی که همان میله بدون حرکت در ارتفاع ۳ متری قرار دارد طول متفاوتی دارد و این خلاف شهود ماست)

نکته جالب توجه این است که این معادلات پیش از چاپ مقالهٔ آلبرت انیشتین در رابطه با الکترودینامیک دراجسام متحرک به دست آمده بود اما فرض وجود اتر و فضایی برای انتشار امواج الکترومغناطیس به قدری قوی بود که این تبدیلات به عنوان تلاشی برای اصلاح آن فرضیه عنوان شد. چند سال بعد انیشتین به گونهٔ دیگری با استفاده از دو پنداشتی که در پیش گفته شد به تبدیلات لورنتس رسید! همانگونه که خود انیشتین نیز گفته است: " تمامی نتایج نسبیت خاص می‌توانند از تبدیلات لورنتس به دست آیند."
پیامدهای ناشی از تبدیلات لورنتس

دو اصل موضوع نسبیت خاص به همراه فرض‌های دیگری، مانند همگن و همسانگرد بودن فضا، منجر به نتایجی می‌شوند که همانند خودِ این اصل موضوع‌ها خلاف شهود و تجربه‌های روزمرهٔ ما هستند. با وجود این، این پیامدها بارها در آزمایش‌های گوناگون آزموده شده و مورد تأیید قرار گرفته‌اند. امروزه نسبیت خاص کاملاً پذیرفته شده است و جزئی از دانش عملی هر فیزیکدانی به شمار می‌آید. پیامدهای نسبیت خاص از تبدیلات لورنتس نتیجه می‌شوند.[۲۰] این تبدیلات و پیرو آن نظریه نسبیت خاص در مواردی که سرعتهای نسبی با سرعت نور قابل مقایسه می‌شوند نتایجی متفاوت با مکانیک نیوتنی تولید می‌کنند. سرعت نور بسیار بزرگتر از هرچیزی است که انسانها با آن سر و کار دارند از این رو آثاری که توسط نسبیت خاص پیش بینی شده‌اند در آغاز خلاف شهود به نظر می‌رسند.
نسبی بودن هم‌زمانی
رویداد A با B در چارچوب مرجع سبز همزمان است، اما در چارچوب آبی قبل و در چارچوب قرمز بعد از B رخ می‌دهد.

دو رویداد در مکانهای مفاوت که در چارچوب مرجع یک ناظر لخت هم زمان رخ می‌دهند، ممکن است در چارچوب مرجع یک ناظر لخت دیگر غیر همزمان باشند.(نبود هم زمانی مطلق) اگر یک ناظر لخت دو پدیدهٔ آ و ب را هم‌زمان ببیند، ناظر لخت دیگری که با سرعت نسبت به ناظر اول حرکت می‌کند، بسته به شرایط ممکن است پدیدهٔ آ را زودتر، هم‌زمان، یا دیرتر از پدیدهٔ ب ببیند. هم‌زمانی در نسبیت خاص معنای مطلق و نیوتنی خود را از دست می‌دهد و پدیده‌ای نسبی می‌شود.

از معادله اول تبدیلات لورنتس بر حسب تغییر مختصات‌ها داریم

    \Delta t' = \gamma \left(\Delta t - \frac{v \,\Delta x}{c^{2}} \right)

واضح است که دو رویداد که در چارچوب S هم زمان هستند (شرط Δt = ۰ صادق است)، الزاماً در دستگاه لخت دیگر ′S هم زمان نیستند. تنما در صورتی که این رویدادها در چارچوب S هم مکان باشند (شرط Δx = ۰ صادق باشد) در در دستگاه لخت دیگر ′S نیز هم زمان خواهند بود.
انقباض طول

مقالهٔ اصلی: انقباض طول ابعاد (مانند طول) یک شیء که توسط یک ناظر اندازه گیری می‌شوند ممکن است از نتایج اندازه گیری یک ناظر دیگر کوچکتر باشند.

مثلاً در نظر بگیرید که میله‌ای در یک سیستم نامشخص S درحال سکون و در امتداد محور x قرارگرفته است. در این دستگاه طول میله اندازه گیری شده Δx است. برای اندازه گیری طول این میله در دستگاه 'S که در آن ساعت در حال حرکت است، فواصل ′x تا نقاط انتهایی میله باید همزمان اندازه گیری شوند. به عبارت دیگر ویژگی اندازه گیری این است که Δt′ = ۰ که می‌توان آن را با معادله چهارم ترکیب کرد و رابطه بین Δx و ′Δx را به دست آورد

    \Delta x' = \frac{\Delta x}{\gamma}     برای رویدادهایی که     \Delta t' = 0 \ .

نیجه می‌شود که یک میله که در راستای طول خود در حرکت است، به چشم یک ناظر ساکن، کوتاه‌تر به نظر می‌رسد. به زبان ریاضی:

    l'=l\sqrt{1-\frac{v^2}{c^2}}

'l طول میله از دید ناظر 'S است که با سرعت v نسبت به چارچوب S که میله در آن ساکن است، حرکت می‌کند. l طول میله در چارچوب سکون S است.
اتساع زمان

مقالهٔ اصلی:اتساع زمان

بازه زمانی بین دو رویداد از یک ناظر به ناظر دیگر ثابت نیست. بلکه به سرعت نسبی چارچوبهای مرجع ناظرها بستگی دارد.

ساعتی را در نظر بگیرید که در دستگاه غیر ویژه S در حالت سکون قراردارد. بنا بر این بین دو تیک متوالی ساعت Δx = ۰ خواهد بود. برای اینکه رابطه بین زمانهای اندازه گیری شده بین تیک‌ها در هر دستگاه را بیابیم، می‌توانیم از معادله اول استفاده کنیم:

    \Delta t' = \gamma\, \Delta t     برای رویدادهایی که     \Delta x = 0 \

این نشان می‌دهد که زمان ('Δt) بین دو تیک در دستگاهی که در آن ساعت حرکت می‌کند('S) طولانی تر از زمان (Δt) بین تیک‌ها که با ساعت چارچوب در حال سکون(S) اندازه گیری شده، خواهد بود. اتساع زمان شماری از پدیده‌های فیزیکی را توضیح می‌دهد. متلا می‌توان به کاهش نرخ میون‌های تولید شده توسط پرتوهای کیهانی در برخورد با جو زمین شاره کرد.[۲۱]

اگر ناظر S یک بازهٔ زمانی را \tau اندازه بگیرد، ناظر 'S همان بازهٔ زمانی را '\tau اندازه می‌گیرد:

    \tau'=\frac{\tau}{\sqrt{1-\frac{v^2}{c^2}}}

یعنی ناظر متحرک آن بازه را طولانی‌تر می‌بیند.
ترکیب سرعتها

افزودن سرعتها چندان ساده نیست. اگر ناظر در S جسمی را در حال حرکت در امتداد محور x با سرعت u اندازه گیری نماید، ناظری که در دستگاه ′S (چارچوب مرجعی که نسبت به S با سرعت v در امتداد محور x حرکت می‌کند) قرار دارد جسم را در حال حرکت با سرعت 'u اندازه گیری خواهد کرد که (با استفاده از تبدیلات لورنتس

    u'=\frac{dx'}{dt'}=\frac{\gamma(dx-v dt)}{\gamma(dt-v dx/c^2)}=\frac{(dx/dt)-v}{1-(v/c^2)(dx/dt)}=\frac{u-v}{1-uv/c^2} .

چارچوب دیگر یع

    u=\frac{dx}{dt}=\frac{\gamma(dx'+v dt')}{\gamma(dt'+v dx'/c^2)}=\frac{(dx'/dt')+v}{1+(v/c^2)(dx'/dt')}=\frac{u'+v}{1+u'v/c^2} \ .

در نظر داشته باشید که اگر اجسام در چارچوب S در حال حرکت با سرعت نور بودند(u = c)در چارچوب دیگر 'S نیز با سرعت نور حرکت می‌کردند. همچنین اگر هر دو سرعت u و v نسبت به سرعت نور کوچک باشند به تبدیل شهودی تر گالیله‌ای برای سرعتها برمی گردیم.

    شکست در تجزیه (خطای lexing): u' \approx u-v \.

مثالی که معمولاً در این مورد زده می‌شود مثال قطاری است (چارچوب S در بالا) که با سرعت v نسبت به ریلها (چارچوب S′) حرکت می‌کند. کودکی درون قطار توپ بیسبالی را به سمت شرق با سرعت u نسبت به قطار پرتاب می‌کند. در فیزیک کلاسیک ناظری که در حال سکون روی ریلها قرار دارد سرعت توپ بیسبال را

u = u′ + v

اندازه گیری خواهد نمود. در حالیکه در نسبیت خاص این درست نیست بلکه سرعت توپ بیسبال از معادله دوم به دست می‌آید:

u = (u′ + v)/(۱ + u′v/c۲).
سایر پیامد ها
چرخش توماس

جهت گیری یک جسم (یعنی امتداد محورهایش نسبت به محورهای ناظر) برای ناظرین مختلف ممکن است متفاوت باشد. بر خلاف سایر آثار نسبیتی این پدیده در سرعتهای نسبتاً پایین هم مشخص می‌شود همان طور که در چرخش ذرات متحرک مشاهده می‌شود.
هم‌ارزی جرم و انرژی

مقالهٔ اصلی: هم‌ارزی جرم و انرژی چنانچه سرعت یک جسم از دید یک به سرعت نور نزدیک گردد، جرم نسبیتی آن افزایش می‌یابد و از درون چارچوب مرجع ناظر، ستاب گرفتن جسم هر لحظه دشوارتر و دشوارتر به نظر خواهد رسید.

محتوای انرژی جسمی در حال سکون با جرم m برابر با mc۲ است. پایستگی انرژی ایجاب می‌نماید که در هر واکنشی کاهش در مجموع جرم ذرات باید با افزایش در انرژی جنبشی ذرات پس از واکنش همراه باشد. و متشابها با کاهش انرژی جنبشی، جرم ذرات افزایش می‌یابد.

افزون بر مقالاتی که در بالا به آنها ارجاع داده شد، انیشتین حداقل چهار مقاله دیگر هم در مورد مباحث اکتشافی در مورد هم ارزی جرم و انرژی با رابطه E = mc۲ منتشر نمود.

هم ارزی جرم و انرژی از نتایج نسبیت خاص است. انرژی و تکانه که در مکانیک نیوتنی مجزا هستند، در نسبیت یک چهار-بردار تشکیل می‌دهند و بدین ترتیب مولفه زمان (انرژی) و مولفه مکان (تکانه) رابطه‌ای غیر بدیهی با یکدیگر خواهند داشت. برای شیئی که در حال سکون است، جهار-بردار انرژی-تکانه عبارت است از (E, ۰، ۰، ۰): یک مولفه زمان دارد که انرژی است و سه مولفه مکان که صفر هستندبا تغییر چارچوب از طریق تبدیل لورنتز در جهت x با سرعت کوچک v چهار-بردار انرژی-تکانه برابر (E, Ev/c۲, ۰، ۰) می‌گردد. تکانه برابر است با انرژی ضربدر سرعت تقسیم بر c۲. به این ترتیب جرم نیوتنی یک جسم که نسبت تکانه به سرعت است برابر با E/c۲ خواهد بود.

تکانه و انرژی از ویزگیهای ماده و تابش هستند و غیر ممکن است که بتوانیم تنها با استفاده از دو اصل نسبیت خاص بتوانیم نتیجه بگیریم که این دو تشکیل یک چهار-بردار می‌دهند. زیرا این اصول در مورد ماده و تابش حرفی نمی‌زنند و تنها از زمان و فضا سخن می‌گویند. بنابراین برای رسیدن به این نتیجه به استدلال فیزیکی بیشتری نیازمندیم. در مقاله سال ۱۹۰۵ خود انیشتین از اصول اضافه‌ای استفاده کرد که در مکانیک نیوتنی هم برای سرعتهای پایین صادق هستند، مثل اینکه در سرعتهای پایین تنها یک کمیت نرده‌ای انرژی و سه بردار تکانه وجود دارند و قانون پایستگی انرژی و تکانه دقیقاً در نسبیت صادق است. علاوه بر این او فرض نمود که انرژی نور نیز مانند بسامدش با همان فاکتور انتقال دوپلر تغییر می‌کند که قبلاً درستی آن را با استفاده از معادلات ماکسول نشان داده بود.[۱] نخستین مقاله انیشتین در این موضوع، مقاله "آیا لختی یک جسم به محتوای انرژی اش وابسته است؟" بود که در سال ۱۹۰۵ منتشرگردید.[۲۲] گرچه بحث‌های انیشتین در این مقاله تقریباً مورد پذیرش همگانی فیزیکدانان قرار گرفته است، اما نویسندگان بسیاری نیز در طول سال‌ها پیشنهاد داده‌اند که ممکن است این بحث‌ها نادرست باشند.[۲۳] سایر نویسندگان نیز براین باورند که چون این بحثها بر پایه فرضهای ضمنی بنا شده‌اند، بی نتیجه‌اند.[۲۴]

انیشتین وجود اختلاف نظر در مورد نتیجه گیریهایش را در مقاله‌ای در مورد نسبیت خاص در سال ۱۹۰۷ پذیرفته بود. در این مقاله او عنوان می‌کند که تکیه بر معادلات ماکسول برای بحث اکتشافی جرم انرژی مشکل زاست. بحث او در مقاله سال ۱۹۰۵ می‌تواند در مورد تابش هر ذره بدون جرمی برقرار باشد اما معادلات ماکسول به طور ضمنی مورد استفاده قرار گرفته‌اند تا مشخص شود که تابش نور می‌تواند تنها با انجام کار صورت گیرد. برای تابش امواج الکترومغناطیس تنها چیزی که باید انجام شود تکان دادن یک ذره بار دار است و این همان انجام کار است و در نتیجه تابش ناشی از انرژی است.[۲۵][۲۶]
یک انسان تا چه اندازه می‌تواند از زمین دور گردد؟

از آنجا که هیچکس نمی‌تواند سریعتر از نور حرکت کند، ممکن است این گونه نتیجه گیری کنیم که اگر عمر مفید انسان را بین ۲۰ تا ۶۰ سال در نظر بگیریم، یک انسان نمی‌تواند بیشتر از ۴۰ سال نوری از زمین دور شود. اما این نتیجه گیری اشتباه است. به دلیل اتساع زمان یک سفینه خیالی می‌تواند در طول عمر مفید خلبان آن هزاران سال نوری را بپیماید. اگر سفینه طوری ساخته شود که با شتاب ثابت ۱g حرکت کند، در کمتر از یک سال سرعت آن برای ناظر زمینی تقریباً به سرعت نور می‌رسد. اتساع زمان عمر فرد را از دید ناظر زمینی افزایش می‌دهد اما ساعتی که با خلبان سفر می‌کند چنین تغییری نخواهد داشت. مردم روی زمین زمان بیشتری را نسبت به وی تجربه خواهند کرد یک سفر ۵ ساله وی ½۶ سال در زمین به طول می‌انجامد و مسافتی برابر ۶ سال نوری را طی خواهد کرد. یک سفر ۲۰ ساله برای وی (۵ سال شتاب گرفتن و ۵ سال کاهش سرعت، هرکدام دوبار) ۳۵۵ سال زمینی به طول می‌انجامد و در این مدت مسافت ۳۳۱ سال نوری را طی خواهد نمود.[۲۷] یک سفر ۴۰ ساله کامل با شتاب g در روی زمین ۵۸۰۰۰ سال به طول می‌انجامد و ۵۵۰۰۰ سال نوری را پوشش می‌دهد. یک سفر ۴۰ ساله با شتاب ۱٫۱g به مدت ۱۴۸۰۰۰ سال زمینی به طول می‌انجامد و مسافتی برابر ۱۴۰۰۰۰ سال نوری را پوشش خواهد داد. دلیل اینکه میونی که نزدیک به سرعت نور حرکت می‌کند مسافتی بیشتر از c ضرب‌در نیمه‌عمر آن طی می‌کند نیز همین پدیده اتساع زمان است.[۲۸]
علیت و ممنوعیت حرکت سریعتر از نور
مخروط نور

در نمودار شکل مخروط نور، بازه AB یک 'زمان واره' است؛ یعنی چارچوب مرجعی وجود دارد که در آن A و B در یک نقطه مکانی از فضا رخ می‌دهند و تنها از طریق رخ دادن در زمانهای مختلف از هم جدا می‌گردند. اگر در آن چارچوب A پیش از B رخ دهد در تمام چارچوب‌ها A پیش از B رخ خواهد داد. به صورت فرضی، ماده (یا اطلاعات) می‌تواند از A به B حرکت کند پس می‌تواند رابطه علیتی بین A و B وجود داشته باشد.(A علت و B معلول)

بازه AC در همان شکل یک 'فضاواره' است؛ یعنی چارچوب مرجعی وجود دارد که در آن A و C در یک زمان رخ می دهندو تنها از نظر مکان از هم جدا هستند. در برخی چارچوب‌ها A پیش از C رخ می‌دهد و در برخی A پس از C رخ می‌دهد. اگر امکان این بود که رابطه علیتی بین A و C بوجود آید، با پارادوکس‌های علیت برخورد می‌کردیم. مثلاً اگر A علت باشد و C معلول، چارچوبهای مرجعی وجود خواهند داشت که در آنها معلول از علت از نظر زمانی پیشی می‌گیرد. اگر چه این به خودی خود پارادوکسی را پدید نمی‌آورد، اما می‌توان نشان داد[۲۹][۳۰] که سیگنالهایی که سریعتر از نور فرستاده شوند می‌توانند به گذشته فرد برگردند. اگر فرد سیگنال را تنها در صورتی بفرستد که هیچ سیگنالی در گذشته دریافت نکرده باشد به یک پارادوکس علیتی می‌رسیم.

بنابراین برای حفظ علیت، یکی از پیامدهای نسبیت خاص این است که هیچ سیگنال اطلاعاتی و یا جسم مادی نمی‌تواند سریعتر از سرعت نور در خلاء حرکت کند. با این حال برخی "چیزها" می‌توانند سریعتر از نور حرکت کنند. مثلاً مکانی که پرتو یک نورافکن به پایین ابرها برخورد می‌کند وقتی که نورافکن سریع می‌گردد می‌تواند سریعتر از نور حرکت کند.[۳۱]

حتی بدون در نظر گرفتن علیت هم دلایل دیگری نیز برای اینکه چرا در نسبیت خاص سرعتهای بیشتر از نور ممنوع است وجود دارد. مثلاً اگر نیروی ثابتی برای مدت نامحدودی به جسمی وارد شود، اگر از F = dp/dt انتگرال بگیریم، تکانه‌ای به دست می‌آوریم که بدون مرز رشد می‌کند. دلیل این امر این است که وقتی \, v به c میل می‌کند، p = m \gamma v \, به بی نهایت میل خواهد کرد. از دید ناظری که در حرکت شتابدار نیست، به نظر خوهد رسید که لختی جسم در حال افزایش است و از این رو همان نیرو شتاب کمتری ایجاد می‌نماید. این رفتار در شتاب دهنده‌های ذرات مشاهده شده است.

گونتر نیمتز و پتریسا اکل در مطالعات تجربی و نظری در مورد تونل‌زنی کوانتومی ادعا نمودند که سیگنالها ممکن است تحت شرایط خاصی سریعتر از نور حرکت کنند.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵] مشاهده شد که سیگنالهای دیجیتال فیبری با سرعتی در حدود پنج برابر سرعت نور و یک الکترون در تونلی با زمان صفر اطلاعات یونیزه شدن را منتقل نمود به گونه‌ای که فوتون‌ها، فونون‌ها و الکترون‌ها زمان صفر را در مانع تونل زنی گذراندند. بنا بر نیمتز و اکل، این فرایند تنها علیت انیشتین و نسبیت خاص را نقض می‌کند و علیت پایه‌ای را نقض نمی‌کند: انتشار با سرعت بیشتر از نور باعث سفر در زمان نمی‌شود.[۳۶][۳۷] ادعای نیمتز توسط بسیاری از دانشمندان رد یا مورد بحث قرارگرفته است.[۳۸][۳۹][۴۰][۴۱]
هندسه فضازمان
مقایسه بین فضای تخت اقلیدسی و فضای مینکوفسکی
مقایسه تعامد و چرخش در دستگاههای مختصات بین چپ: فضای اقلیدسی از طریق زاویه چرخشی φ, راست: in فضازمان مینکوفسکی از طریق زاویه هایپربولیک φ (خطوط قرمز با برچسب c خطوط جهانی سیگنال نور را مشخص می‌کنند، یک بردار بر خودش عمود است اگر روی این خطوط قرار گیرد).[۴۲]

نسبیت خاص از یک فضای مینکوفسکی تخت چهاربعدی - مثالی از یک فضازمان - استفاده می‌کند. فضای مینکوفسکی بسیار به فضای اقلیدسی سه بعدی استاندارد شبیه است اما در مورد زمان یک تفاوت اساسی با آن دارد.

در فضای سه بعدی دیفرانسیل فاصله (عنصرخط) ds در رابطه زیر تعریف می‌شود

    ds^2 = d\mathbf{x} \cdot d\mathbf{x} = dx_1^2 + dx_2^2 + dx_3^2,

که در آن dx = (dx۱, dx۲, dx۳) دیفرانسیل‌های سه بعد فضایی هستند. در هندسه مینکوفسکی یک بعد اضافه با مختصات x۰ دارد که از زمان ناشی می‌شود، به گونه‌ای که دیفرانسیل فاصله در رابطه زیر صدق کند

    ds^2 = -dx_0^2 + dx_1^2 + dx_2^2 + dx_3^2,

که در آن dx = (dx۰, dx۱, dx۲, dx۳) دیفرانسیل‌های چهار بعد فضازمان هستند. این موضوع بینش نظری عمیقی در بر دارد: نسبیت خاص به سادگی یک تقارن چرخشی از فضازمان ماست که قابل مقایسه با تقارن چرخشی در فضای اقلیدسی است.[۴۳] همانطور که فضای اقلیدسی از متریک اقلیدسی استفاده می‌کند، فضازمان نیز از یک متریک مینکوفسکی استفاده می‌کند. اساساً می‌توان نسبیت خاص را ناوردایی هر بازه فضازمان (که در واقع فاصله چهاربعدی بین دو رویداد در فضازمان است) از دید ناظری در هر چارچوب مرجع لخت دلخواه تعریف کرد. تمام معادلات و تاثیرات نسبیت خاص را می‌توان از تقارن چرخشی (گروه پوانکاره) فضازمان مینکوفسکی نتیجه گرفت.

شکل واقعی ds به متریک و مختصات x۰ انتخاب شده بستگی دارد. برای اینکه مختصات را شبیه مختصات فضا بکنیم می‌توان آن را به عنوان یک عدد موهومی در نظر گرفت: x۰ = ict. میستر، تورن و ویلر در کتاب "گرانش" (۱۹۷۱، §۲٫۳) خود چنین می‌نویسند که سرانجام درک ژرف تری از هر دو نظریه نسبیت عام و خاص از طریق متریک مینکوفسکی وبا در نظرگرفتن x۰ = ct به جای یک متریک اقلیدسی نقاب زده با مقدار ict به عنوان مختصات زمان، حاصل خواهد شد.
فضازمان سه بعدی
پرونده:Special relativity- Three dimensional dual-cone.svg
Three dimensional dual-cone.
کره فضایی پوچ.

اگر یکی از ابعاد فضایی را کاهش دهیم تا بتوانیم فیزیک را فضای سه بعدی نمایش دهیم

    ds^2 = dx_1^2 + dx_2^2 - c^2 dt^2,

خواهیم دید که ژئودزیک‌های پوچ در امتداد یک مخروط دو تایی (در شکل سمت راست) به معادله زیر قرارمی گیرند

    ds^2 = dx_1^2 + dx_2^2 - c^2 dt^2,

ویا به سادگی

    dx_1^2 + dx_2^2 = c^2 dt^2,

که معادله یک دایره به شعاع c dt است.
فضازمان چهار بعدی

اگر آن را به سه بعد فضایی افزایش دهیم، ژئودزیک‌های پوچ مخروط‌های چهاربعدی هستند.

    ds^2 = 0 = dx_1^2 + dx_2^2 + dx_3^2 - c^2 dt^2

بنابراین

    dx_1^2 + dx_2^2 + dx_3^2 = c^2 dt^2.

این مخروط دوتایی پوچ "خط دید" را در نقطه‌ای از فضا مشخص می‌کند، به این معنی که وقتی به ستارگان نگاه می‌کنیم و می‌گوییم "نوری که از ستاره به من ی رسد X سال عمر دارد"، در واقع ما در امتداد این خط دید را نگاه می‌کنیم:یک ژئودزیک پوچ. ما به رویدادی در فاصله d = \sqrt{x_1^2+x_2^2+x_3^2} و در یک زمان d/c در گذشته می‌نگریم. به همین دلیل مخروط دوتایی پوچ "مخروط نور" نیز نامیده می‌شود.

مخروط در ناحیه t− اطلاعاتی است که نقطه دریافت می‌کند و مخروط ناحیه t+ اطلاعاتی است که نقطه می‌فرستد.

فضای مینکوفسکی را می‌توان با استفاده از نمودارهای مینکوفسکی نمایش داد که در فهمیدن بسیاری از آزمایشهای فکری در نسبیت خاص نیز کارساز هستند.
فیزیک در فضازمان

معادلات نسبیت خاص را می‌توان به شکل هم وردای آشکار(به انگلیسی: Manifestly Covariant) نوشت (که در آن همه عبارتها تانسور هستند). موقعیت یک رویداد در فضازمان را توسط یک چهار-بردار پادوَردا (به انگلیسی: Contravariant four vectr) با مولفه‌های

    x^\nu= (x^0, x^1, x^2, x^3)= (ct, x, y, z).

نمایش می‌دهند. ما x۰ = ct را تعریف می‌کنیم تا مختصات زمانهمان بعد فاصله‌ای را داشته باشد که سایر ابعاد فضایی دارند تا بدین وسیله برخورد یکسانی با فضا و زمان داشته باشیم.[۴۴][۴۵][۴۶] بالانویس ها در این بخش نمایشگر اندیس‌های پادورداها هستند و نه توان؛ مگر در مواردی که مربع یک عبارت را مشخص می‌نمایند. زیرنویس‌ها نمایشگر اندیس‌های همورداها هستند که مقادیری از ۰ تا ۳ می‌گیرند، مانند چهار-گرادیان میدان نرده‌ای φ:

    \partial_\mu \phi = (\partial_0 , \partial_1, \partial_2, \partial_3)\phi = \left(\frac{1}{c}\frac{\partial \phi}{\partial t}, \frac{\partial \phi}{\partial x}, \frac{\partial \phi}{\partial y}, \frac{\partial \phi}{\partial z}\right).

تبدیلات کمیتهای فیزیکی بین چارچوب‌های مرجع

تبدیلات مختصات بین چارچوبهای مرجع لخت توسط تانسور تبدیلات لورنتس Λ به دست می‌آید. برای مورد خاص حرکت در امتداد محور x:

    \Lambda^{\mu'}{}_\nu = \begin{pmatrix} \gamma & -\beta\gamma & 0 & 0\\ -\beta\gamma & \gamma & 0 & 0\\ 0 & 0 & 1 & 0\\ 0 & 0 & 0 & 1 \end{pmatrix}

که به سادگی ماتریس یک بالابردن (مانند چرخش) بین مختصات‌های x و ct است که در آن 'μ ردیف و ν ستون را نشان می‌دهند و

    \beta = \frac{v}{c},\ \gamma = \frac{1}{\sqrt{1-\beta^2}}.

تبدیل یک چهار-بردار از یک چارچوب لخت به دیگری (برای سادگی انتقال‌ها را نادیده می‌گیریم) با تبدیلات لورنتس به دست می‌آید:

    T^{\mu'} = \Lambda^{\mu'}{}_{\nu} T^\nu

در جاییکه یک جمع زدن ضمنی 'μ و 'ν از ۰ تا ۳ نیز موجود باشد. تبدیل معکس به صورت زیر خواهد بود:

    \Lambda_{\mu'}{}^{\nu} T^{\mu'} = T^\nu

که در آن \Lambda_{\mu'}{}^{\nu} ماتریس دوجانبه \Lambda^{\mu'}{}_{\nu} است.

در ورد تبدیلات لورنتس بالا در راستای x:

    \begin{pmatrix} ct'\\ x'\\ y'\\ z' \end{pmatrix} = x^{\mu'}=\Lambda^{\mu'}{}_\nu x^\nu= \begin{pmatrix} \gamma & -\beta\gamma & 0 & 0\\ -\beta\gamma & \gamma & 0 & 0\\ 0 & 0 & 1 & 0\\ 0 & 0 & 0 & 1 \end{pmatrix} \begin{pmatrix} ct\\ x\\ y\\ z \end{pmatrix} = \begin{pmatrix} \gamma ct- \gamma\beta x\\ \gamma x - \beta \gamma ct \\ y\\ z \end{pmatrix}.

به صورت عمومی تر بیشتر کمیتهای فیزیکی به بهترین شکل توسط (مولفه‌های) تانسورها توصیف می‌شوند. بنابراین برای تبدیل از یک چارچوب به دیگری از قانون مشهور تبدیل تانسور استفاده می‌کنیم.[۴۷]

    T^{\alpha' \beta' \cdots \zeta'}_{\theta' \iota' \cdots \kappa'} = \Lambda^{\alpha'}{}_{\mu} \Lambda^{\beta'}{}_{\nu} \cdots \Lambda^{\zeta'}{}_{\rho} \Lambda_{\theta'}{}^{\sigma} \Lambda_{\iota'}{}^{\upsilon} \cdots \Lambda_{\kappa'}{}^{\phi} T^{\mu \nu \cdots \rho}_{\sigma \upsilon \cdots \phi}

که \Lambda_{\chi'}{}^{\psi} \, ماتریس معکوس \Lambda^{\chi'}{}_{\psi} است. تمام تانسورها با همین قانون تبدیل می‌شوند.
متریک

آز آنجا که فضازمان ماهیتی چهاربعدی دارد، متریک مینکوفسکی از مولفه‌هایی دارد که می‌توان آن‌ها را در یک ماتریس ۴ × ۴ نمایش داد.

    \eta_{\alpha\beta} = \begin{pmatrix} -1 & 0 & 0 & 0\\ 0 & 1 & 0 & 0\\ 0 & 0 & 1 & 0\\ 0 & 0 & 0 & 1 \end{pmatrix}

که با معکوس خود برابر است، \eta^{\alpha\beta}

گروه پوانکاره کلی ترین گروه تبدیلات است که متریک مینکوفسکی را حفظ می‌کند.

    \eta_{\alpha\beta} = \eta_{\mu'\nu'} \Lambda^{\mu'}{}_\alpha \Lambda^{\nu'}{}_\beta \!

واین تقارن فیزیکی سنگ بنای نسبیت خاص است.
ناوردایی

مجذور طول دیفرانسیل چهار-بردار موقعیت dx^\mu \! که به صورت زیر به دست می‌آید،

    d\mathbf{x}^2 = \eta_{\mu\nu}\,dx^\mu \,dx^\nu = -(c \cdot dt)^2+(dx)^2+(dy)^2+(dz)^2\,

یک ناوردا است. ناوردا بودن به این معناست که مقدار آن در تمام چارچوب‌ها یکسان است، زیرا یک کمیت نرده‌ای (تانسور با مرتبه صفر) است و از این رو در تبدیلات بدیهی اش عبارت Λ ظاهر نمی‌شود. توجه کنید که هرگاه عنصر خط، dx۲، منفی باشد،

    d\tau=\sqrt{-d\mathbf{x}^2} / c

دیفرانسیل زمان ویژه است و اگر dx۲ مثبت باشد، √(dx۲) دیفرانسیل فاصله ویژه خواهد بود.
سرعت و شتاب در فضای چهاربعدی

در نظر گرفتن کمیتهای فیزیکی به عنوان تانسور قوانین تبدیلشان را نیز ساده تر می‌سازد. چهار-سرعت Uμ به گونه زیر به دست می‌آید

    U^\mu = \frac{dx^\mu}{d\tau} = \begin{pmatrix} \gamma c \\ \gamma v_x \\ \gamma v_y \\ \gamma v_z \end{pmatrix}.

با در دست داشتن این رابطه می‌توان قانون پیچیده ترکیب سرعتها را به رابطه ساده‌ای برای تبدیل چهار-بردار سرعت یک ذره از یک چارچوب به چارچوب دیگر تبدیل نمود. Uμ یک شکل ناوردا نیز دارد:

    {\mathbf U}^2 = \eta_{\nu\mu} U^\nu U^\mu = -c^2 .

بنابراین تمام چهاربردارهای سرعت اندازه‌ای برابر c دارند. این به گونه‌ای بیانگر این واقعیت است که در نسبیت، مختصات در حال سکون وجود ندارد: حداقل شما همیشه در حال حرکت در زمان هستید. چهار-شتاب نیز از رابطه

    A^\mu = d{\mathbf U^\mu}/d\tau \ . محاسبه می‌شود.

اگر از این معدله بوسیله τ، دیفرانسیل بگیریم معادله زیر حاصل می‌شود

    2\eta_{\mu\nu}A^\mu U^\nu = 0. \!

بنابراین در نسبیت چهار-بردارهای سرعت و شتاب بر هم عمودند.
تکانه در فضای چهاربعدی

تکانه و انرژی در یک چهار-بردار هم وردا با هم ترکیب می‌شوند

    p_\nu = m \,\, \eta_{\nu\mu} U^\mu = \begin{pmatrix} -E/c \\ p_x\\ p_y\\ p_z\end{pmatrix}.

که در آن m جرم ناوردا است.

اندازه ناوردای چهار-بردار تکانه رابطه انرژی-تکانه را نتیجه می‌دهد:

    \mathbf{p}^2 = \eta^{\mu\nu}p_\mu p_\nu = -(E/c)^2 + p^2 .

این ناوردا یک کمیت نرده‌ای است پس اهمیتی ندارد که در کدام چارچوب محاسبه می‌شود پس می‌توانیم آن را به چارچوبی تبدیل کنیم که در آن تکانه کل برابر صفر است.

    \mathbf{p}^2 = - (E_\mathrm{rest}/c)^2 = - (m \cdot c)^2 .

می‌بینیم که انرژی سکون یک ناوردای مستقل است. انرژی سکون را می‌توان حتی برای ذرات و دستگاههای در حال حرکت نیز با انتقال آنها به چارچوبی که در آن تکانه صفر است، محاسبه کرد.

انرژی سکون طبق رابطه بنامی که قبلاً به آن اشاره شد، با جرم مرتبط است:

    E_\mathrm{rest} = m c^2. \,

توجه کنید که جرم سامانه‌هایی که در مرکز چارچوب تکانه‌شان (که در آن تکانه صفر است) اندازه گیری می‌شوند برابر با انرژی کل سامانه در این چارچوب است. این مقدار ممکن است با مجموع جرم هریک از سیستمها که در چارچوبهای دیگر اندازه گیری شده‌اند برابر نباشد.
نیرو در فضای جهاربعدی

قانون دوم حرکت نیوتن بیان می‌کند که کل نیروی وارد بریک ذره با نرخ تغییر تکانه اش برابر است. همین شکل از قانون دوم نیوتن در مکانیک نسبیتی نیز صادق است. سه-نیرو ی نسبیتی از رابطه زیر به دست می‌آید

\mathbf{f} = d\mathbf{p}/dt

اگر از جرم نسبیتی استفاده شود:

\frac{d\mathbf{p}}{dt}= \frac{d(m\mathbf{u})}{dt}

با استفاده از قانون لایب نیتز d(xy)=xdy+ydx:

\mathbf{f} = \frac{d\mathbf{p}}{dt}= m\frac{d\mathbf{u}}{dt}+\mathbf{u}\frac{dm}{dt}

اگر ذره با سرعت c حرکت نکند، می‌توان نیروی سه بعدی از چارچوب مرجع هم حرکت ذره به چارچوب مرجع ناظر تبدیل نمود. در نتیجه چهار-برداری خواهیم داشت که چهار-نیرو نامیده می‌شود و برابر است با نرخ تغییر چهار-بردار انرژی تکانه نسبت به زمان ویژه. شکل هم وردای چهارنیرو به صورت زیر است:

    F_\nu = \frac{d p_{\nu}}{d \tau} = \begin{pmatrix} -{d (E/c)}/{d \tau} \\ {d p_x}/{d \tau} \\ {d p_y}/{d \tau} \\ {d p_z}/{d \tau} \end{pmatrix},

که در آن τ زمان ویژه است.

درچارچوب سکون جسم، مولفه زمان چهار-نیرو برابر صفر خواهد بود مگرآنکه "جرم ناوردای " جسم در حال تغییر باشد. که در آن صورت برابر با منفی نرخ تغییرجرم ضربدر c خواهد بود. به طور کلی مولفه‌های چهار-نیرو با مولفه‌های سه-نیرو برابر نیستند زیرا سه نیرو به صورت نرخ تغییر تکانه نسبت به مختصات زمان تعریف می‌شود(dp/dt)، در حالیکه چهار-نیرو را نرخ تغییر تکانه نسبت به زمان ویژه تعریف می‌کنیم(dp/dτ)
مکانیک کوانتومی نسبیتی

ترکیب و یکپارچه سازی نسبیت خاص با مکانیک کوانتومی برای ایجاد مکانیک کوانتومی نسبیتی یکی از مسئله‌های حل نشده فیزیک است. گرانش کوانتومی و نظریه همه‌چیز شاخه‌های فعال مورد پژوهش هستند.

در سال ۱۹۲۸ پل دیراک، یک معادله موج نسبیتی ارائه داد که امروزه به نام وی معادله دیراک خوانده می‌شود[۴۸] و کاملاً با نسبیت خاص و نسخه نهایی نظریه کوانتومی سازگاری داشت. این نظریه نه تنها تکانه زاویه‌ای ذاتی الکترون (اسپین) را توضیح می‌داد بلکه به پیش بینی وجود پادذره الکترون (پوزیترون) انجامید.[۴۸][۴۹] ساختار ریز را تنها با نسبیت خاص می‌توان به طور کامل توضیح داد. در در مکانیک کوانتومی غیر نسبیتی، اسپین قابل توضیح نیست.

از سوی دیگر وجود پادذره‌ها به این نتیجه می اانجامد که یکپارچه سازی خام نسبیت و مکانیک کوانتوم امکانپذیر نیست در عوض یک نظریه میدان‌های کوانتومی مورد نیاز است که در آن ذرات می‌توانند در تمام فضا بوجود آیند و نابود شوند.(مانند الکترودینامیک کوانتومی و یا کرومودینامیک کوانتومی). این عناصر با مدل استاندارد فیزیک ذرات آمیخته می‌شوند.
وضعیت نظریه

نسبیت خاص در فضای مینکوفسکی تنها هنگامی دقیق است که قدرمطلق پتانسیل گرانشی در ناحیه مورد نظر بسیار کمتر از c۲ باشد.[۵۰] در میدان گرانشی قوی باید از نسبیت عام یاری جست. نسبیت عام در محدوده میدانهای ضعیف به نسبیت خاص تبدیل می‌گردد. در مقیاسهای خیلی کوچک، مثلاً در طول پلانک و کمتر باید آثار کوانتومی را در نظر گرفت که گرانش کوانتومی را نتیجه می‌دهد. اما در مقیاسهای ماکروسکوپیک و در غیاب مادانهای گرانشی قوی نسبیت خاص در آزمایشهای تجربی دقت بالایی(۱۰−۲۰) را به نمایش می‌گذارد[۵۱] و از این رو از سوی جامعه فیزیک مورد پذیرش قرارگرفته است.

مکانیک نیوتنی از نظر ریاضی در سرعتهای کوچک از نسبیت خاص پیروی می‌کند و از این رو مکانیک کوانتومی را می‌توان مکانیک اجسام متحرک با سرعت پایین دانست. چندین آزمایش که پیش از مقاله ۱۹۰۵ انیشتین انجام شدند اکنون به عنوان گواهی بر درستی این نظریه به شمار می‌روند. از میان این آزمایشها، این آگاهی در دسترس است که انیشتین پیش از ۱۹۰۵ از آزمایش فیزو باخبر بود.[۵۲] برخی از تاریخ نگاران بر این باورند که انیشتین حداقل تا سال ۱۸۹۹ از آزمایش میکلسون-مورلی نیز آگاهی داشته است.[۱۹]

    آزمایش فیزو(۱۸۵۱ و تکرار آن توسط میکلسون و مورلی در سال ۱۸۸۶) سرعت نور را در رسانه در حال حرکت اندازه گیری کرد که نتایج آن با افزودن سرعتهای هم خط در نسبیت، همخوانی دارند.
    آزمایش بنام مایکلسون-مورلی (۱۸۸۱و۱۸۸۷) پشتوانه‌ای برای این اصل بود که سرعت مرجع مطلقی وجود ندارد.

شتاب دهنده‌های ذرات، به ذرات شتاب می‌دهند و ویژگیهای ذرات را در سرعتهای بالا نزدیک به سرعت نور اندازه می‌گیرند. در این سرعتها رفتار ذرات کاملاً با نظریه نسبیت همخوانی دارد و با مکانیک نیوتنی ناسازگار است. اگر این ماشینها بر اساس اصول نسبیتی مهندسی نشده بودند، نمی‌توانستند کار کنند. افزون بر این شمار زیادی از آزمایشهای جدید نیز برای آزمودن نظریه نسبیت انجام شده‌اند. از این دسته آزمایشها می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

    آزمونهای انرژی و تکانه نسبیتی - آزمودن حد سرعت ذرات
    آزمایش آیوس-استیلول - آزمودن اثر دوپلر نسبیتی و اتساع زمان
    اتساع زمان ذرات متحرک - آثار نسبیتی در نیمه عمر ذرات با سرعت بالا
    آزمایش کندی-تورندایک - اتساع زمان بر پایه تبدیلات لورنتس
    آزمایش هیوز-درور - آزمودن همسانگردی جرم و فضا
    جستجوهای جدید برای نقض لورنتس - آزمون‌های جدید گوناگون

انتقادات علیه نسبیت خاص اکثراً در سالهای نخستین انتشار نظریه در دهه ۱۹۰۰ وارد شدند و این نظریه را از دیدگاههای علمی، شبه علمی، فلسفی و ایدئولوژیک مورد انتقاد قرار دادند. با وجود اینکه برخی از این انتقادات از پشتیبانی دانشمندان بنام نیز برخوردار شدند، نظریه نسبیت امروزه به عنوان یک نظریه قائم بالذات و سازگار با شواهد تجربی شناخته می‌شود و پایه برخی از نظریات موفق از جمله الکترودینامیک کوانتومی می‌باشد

تکانه

در فیزیک، تکانه، اندازهٔ حرکت یا مقدار حرکت کمیتی برداری است. حاصل‌ضرب جرم شیء در سرعت آن در هر لحظه، تکانهٔ شیء در آن لحظه‌است. یعنی

    \mathbf{p} =m\mathbf{v}

که در آن، m جرم، \mathbf{v} سرعت و \mathbf{p} تکانه‌است. در دستگاه SI، تکانه بر حسب واحد kg.m/s اندازه‌گیری می‌شود. در تعریف بالا فقط حرکت انتقالی مد نظر است؛ از اینرو، می‌توان از ابعاد شیء صرف نظر کرده و آن را به عنوان یک ذره به حساب آورد. تکانه کمیتی برداریست پس هم دارای اندازه و هم دارای جهت است. در ضمن، تکانه کمیتی موضعی است، بدین معنا که در هر نقطه از مسیر حرکت و یا در هر لحظه[۱] مقدار دارد. از آنجا که در مطالعهٔ حرکت دورانی با مفهوم مشابهی موسوم به تکانهٔ زاویه‌ای روبرو می‌شویم، بهتر است به جای تکانه از عبارت تکانهٔ خطی استفاده کنیم.

محتویات

    ۱ تکانهٔ خطی ذره
    ۲ تکانهٔ خطی سیستم بس ذره‌ای
    ۳ قانون پایستگی تکانهٔ خطی
    ۴ تکانهٔ خطی در نسبیت خاص
    ۵ تکانهٔ خطی تعمیم یافته
    ۶ تکانهٔ خطی در مکانیک کوانتومی
    ۷ پانویس
    ۸ منابع

تکانهٔ خطی ذره

نیوتن در کتاب اصول، قانون دوم حرکت خود را بر اساس مفهوم تکانهٔ خطی بیان کرده‌است: برآیند همهٔ نیروهای وارد شده بر یک ذره با نرخ تغییرات زمانی تکانهٔ خطی ذره برابر است. بنابراین:

    \mathbf{F} = {\mathrm{d}\mathbf{p} \over \mathrm{d}t} \,\!

که در آن، F نشان دهندهٔ برآیند همهٔ نیروهاست. بدیهی است که اگر هیچ نیرویی به ذره وارد نشود و یا برآیند نیروهای وارد بر آن صفر باشد، تکانهٔ خطی، و به تبع آن، سرعت ذره با گذشت زمان ثابت خواهند ماند. سرعت کمیتی برداریست و ثابت ماندن آن بدین معناست که هم اندازه و هم جهت آن ثابت می‌مانند؛ در نتیجه، ثابت ماندن سرعت معادل با انجام حرکت مسقیم الخط یکنواخت است. بنابراین، اگر \mathbf{F}=0 باشد حرکت ذره مسقیم الخط یکنواخت خواهد بود.[۲]

با جایگزینی \mathbf{p} =m\mathbf{v} و محاسبهٔ مشتق حاصل ضرب داریم:

    \mathbf{F} = {\mathrm{d}(m\mathbf{v}) \over \mathrm{d}t} ={\mathrm{d}m \over \mathrm{d}t}\mathbf{v}+ m{\mathrm{d}\mathbf{v} \over \mathrm{d}t} \,\!

با فرض آن که جرم سیستم ثابت باشد، جملهٔ اول در طرف راست معادلهٔ بالا حذف می‌شود و می‌توان نوشت:

    \mathbf{F} = {\mathrm{d}(m\mathbf{v}) \over \mathrm{d}t} = m{\mathrm{d}\mathbf{v} \over \mathrm{d}t} = m\mathbf{a} \,\!

تکانهٔ خطی سیستم بس ذره‌ای

تکانهٔ خطی یک سیستم بس ذره ای(سیستم متشکل از دو یا چند ذره) به صورت حاصل جمع تکانه‌های خطی تک تک ذرات تشکیل دهندهٔ سیستم تعریف می‌شود:

    \mathbf{P} = \sum_{i = 1}^N \mathbf{p}_i = \mathbf{p}_1+\mathbf{p}_2+ \cdots +\mathbf{p}_N=m_1\mathbf{v}_1+m_2\mathbf{v}_2+ \cdots +m_N\mathbf{v}_N \,\!

مرکز جرم یک سیستم بس ذره‌ای به صورت زیر تعریف می‌شود:

    M\mathbf{r}_{cm} = \sum_{i = 1}^N m_i\mathbf{r}_i = m_1\mathbf{r}_1+m_2\mathbf{r}_2+ \cdots +m_N\mathbf{r}_N \,\!

که در آن، M جرم کل سیستم(مجموع جرم‌های همهٔ ذرات تشکیل دهندهٔ سیستم) است:

    M = \sum_{i = 1}^N m_i = m_1 + m_2 + \cdots +m_N \,\!

با توجه تعریف به بردار سرعت، اگر از طرفین معادلهٔ بالا نسبت به زمان مشتق بگیریم، به نتیجهٔ زیر می‌رسیم

    M\mathbf{V}_{cm} = \sum_{i = 1}^N m_i\mathbf{v}_i = m_1\mathbf{v}_1+m_2\mathbf{v}_2+ \cdots +m_N\mathbf{v}_N \,\!

بنابراین، به جای مطالعهٔ حرکت تک تک ذرات تشکیل دهندهٔ سیستم، می‌توان فرض کرد که ذره‌ای با جرم کل M در مرکز جرم سیستم قرار گرفته و با سرعت \mathbf{V}_{cm} در حال حرکت است. تکانهٔ خطی این ذره برابر تکانهٔ خطی کل سیستم خواهد بود:

    \mathbf{P} = \mathbf{P}_{cm} = M\mathbf{V}_{cm} \,\!

با مشتق گیری از رابطهٔ بالا نسبت به زمان، قانون دوم نیوتون برای سیستم بس ذره‌ای به شکل حاصل می‌شود:

    \mathbf{F} = {\mathrm{d}\mathbf{P} \over \mathrm{d}t} = {\mathrm{d}\mathbf{P}_{cm} \over \mathrm{d}t} \,\!

طرف چپ معادلهٔ بالا نشان دهندهٔ برآیند همهٔ نیروهای داخلی و خارجی وارد بر همهٔ ذرات تشکیل دهندهٔ سیستم است. در یک سیستم N ذره‌ای، هر یک از ذرات تشکیل دهنده، هم تحت تاءثیر محیط و هم تحت تاءثیر (N-1) ذرهٔ دیگر (همهٔ ذرات سیستم به جز خودش) است. پس هر ذره، علاوه بر نیروهایی که از طرف محیط سیستم به آن وارد می‌شود، (N-1) نیرو از (N-1) ذرهٔ داخل سیستم دریافت می‌کند.

    \mathbf{f}_i = \mathbf{f}_{i}^{ext} + (\mathbf{f}_{1\rightarrow i}^{int}+\mathbf{f}_{2\rightarrow i}^{int}+ \cdots +\mathbf{f}_{(i-1)\rightarrow i}^{int} + \mathbf{f}_{(i+1)\rightarrow i}^{int} + \cdots + \mathbf{f}_{N\rightarrow i}^{int}) \,\!

در این معادله، \mathbf{f}_{i}^{ext} برآیند نیروهای خارجی وارد شده به ذرهٔ iام و \mathbf{f}_{j\rightarrow i}^{int} نیروی وارد شده از ذرهٔ j ام به ذرهٔ i ام هستند. بنا به قانون سوم نیوتن، اگر ذرهٔ j ام نیروی \mathbf{f}_{j\rightarrow i}^{int} را به ذرهٔ i ام وارد کند، ذرهٔ i ام نیز نیروی \mathbf{f}_{i\rightarrow j}^{int} = -\mathbf{f}_{j\rightarrow i}^{int} را به ذرهٔ j ام وارد خواهد کرد. در نتیجه، در محاسبهٔ نیروی کل وارد بر کل سیستم N ذره‌ای، علاوه بر نیروهای خارجی، N نیروی داخلی هم داریم که دو به دو همدیگر را حذف می‌کنند. بنابراین،

    \mathbf{F} = \mathbf{F}_{ext} = \sum_{i=1}^N \mathbf{f}_{i}^{ext} = \mathbf{f}_{1}^{ext} + \mathbf{f}_{2}^{ext} + \cdots + \mathbf{f}_{N}^{ext} \,\!

یعنی این که، نیروهای داخلی سیستم اثری بر رفتار کل سیستم ندارند و در مطالعهٔ دینامیک سیستم کافی است فقط نیروهای خارجی را در نظر بگیریم.

    \mathbf{F}_{ext} = {\mathrm{d}\mathbf{P} \over \mathrm{d}t} = {\mathrm{d}\mathbf{P}_{cm} \over \mathrm{d}t} \,\!

قانون پایستگی تکانهٔ خطی

اگر هیچ نیروی خارجی بر سیستم اثر نکند و یا برآیند نیروهای خارجی وارد بر سیستم صفر باشد، تکانهٔ خطی سیستم با گذشت زمان ثابت می‌ماند. به زبان ریاضی:

    \mathbf{F}_{ext} = 0 \Rightarrow {\mathrm{d}\mathbf{P} \over \mathrm{d}t} = 0 \Rightarrow \mathbf{P} = Const. \,\!

نتیجهٔ حاصل به قانون پایستگی تکانهٔ خطی معروف است. هم نیرو و هم تکانهٔ خطی کمیت‌هایی برداریند، بنابراین در هر جهتی که مولفهٔ نیروی برآیند صفر باشد مولفهٔ تکانهٔ خطی در آن جهت با گذشت زمان پایسته می‌ماند(مستقل از این که در جهات دیگر پایسته هست یا نه). به عنوان نمونه، در دستگاه مختصات دکارتی سه بعدی، که

    \mathbf{F}_{ext} = F_x\mathbf{i} + F_y\mathbf{j} + F_z\mathbf{k} \qquad \mathbf{P} = P_x\mathbf{i} + P_y\mathbf{j} + P_z\mathbf{k} \,\!

هر یک از مولفه‌های نیرو صفر باشند مولفهٔ متناظر تکانهٔ خطی پایسته خواهد بود؛ فارغ از این که دو مولفهٔ دیگر پایسته هستند یا نه. نیروی پیشرانه ی حاصل از موتور جت و پدیدهٔ پس زنی تفنگ نمونه‌هایی از اثر قانون پایستگی تکانهٔ خطی می‌باشند. در هر دوی این مثال‌ها، جزئی از سیستم، به بهای پرتاب جزء دیگر در یک جهت، در جهت مخالف پس زده می‌شود.

در موتور جت سوخت با هوای وارد شده از دهانهٔ جلویی موتور مخلوط می‌شود و گاز متراکم داغی در اثر سوختن حاصل می‌گردد. گاز داغ و بدنهٔ موتور اجزای تشکیل دهندهٔ یک سیستم دو جزئی هستند. این سیستم دو جزئی تکانهٔ خطی مشخصی دارد؛ وقتی گاز داغ با فشار به سمت بیرون هدایت می‌شود، تکانهٔ خطی هر دو جزء تغییر می‌کند. چون نیروهای مبادله شده بین گاز و موتور نیروهای داخلی سیستم دو جزئی هستند و هیچ نیروی خارجی در امتداد حرکت موتور جت بدان وارد نمی‌شود، تکانهٔ خطی کل سیستم دو جزئی ثابت می‌ماند. بنابراین، تغییر تکانهٔ اجزا به گونه ایست که کل تغییرات صفر باشد؛ اگر \Delta\mathbf{p}_1 و \Delta\mathbf{p}_2 به ترتیب نشان دهندهٔ تغییرات تکانهٔ خطی گاز و بدنه باشند، داریم:

    \Delta\mathbf{p}_1 + \Delta\mathbf{p}_2 =0 \quad \Rightarrow \quad \Delta\mathbf{p}_1 = -\Delta\mathbf{p}_2 \,\!

به ازای تغییر سرعتی که به تودهٔ گاز خروجی در یک جهت داده می‌شود خود موتور جت در جهت مخالف شتاب می‌گیرد.[۳]

پدیدهٔ پس زنی تفنگ را هم به همین ترتیب می‌توان مورد بحث قرار داد. فرض کنید قبل از شلیک، تفنگ و گلوله هر دو ساکن باشند؛ اگر جرم تفنگ و گلوله را، به ترتیب با M و m، و سرعت‌های آن دو بعد از شلیک را به ترتیب با V و v نشان دهیم:

    0 = m \mathbf{v} + M \mathbf{V} \quad \Rightarrow \quad \mathbf{V} = - {m \over M} \mathbf{v} \,\!

پس، در اثر شلیک گلوله، تفنگ سرعتی در خلاف جهت شلیک گلوله و متناسب با نسبت جرم گلوله به تفنگ پیدا می‌کند.
در این پویانمایی می‌توان قانون پایستگی انرژی و قانون پایستگی تکانه را بین دو جسم برخوردکننده با جرم برابر مشاهده کرد.

قانون پایستگی تکانهٔ خطی، با این که در این مقاله به صورت نتیجه‌ای از قانون دوم نیوتن بیان شده، در واقع یکی از قوانین پایه‌ای طبیعت است.
تکانهٔ خطی در نسبیت خاص

در نظریهٔ نسبیت خاص، تکانهٔ خطی به شکلی بازتعریف می‌شود که قانون پایستگی تکانهٔ خطی برقرار باشد. p=m/√1-v^2/c^2

پایستگی انرژی

قانون پایستگی انرژی می‌گوید که مقدار انرژی در یک سیستم تک‌افتاده (ایزوله، منزوی) ثابت می‌ماند. پیامد این قانون این است که انرژی از بین نمی‌رود و به وجود نمی‌آید. تنها چیزی که در سیستم تک‌افتاده رخ می‌دهد، تبدیل شکل انرژی است؛ مثلاً انرژی جنبشی به انرژی گرمایی تبدیل می‌شود. از آن‌جا که در نظریهٔ نسبیت خاص انرژی و جرم به هم وابسته‌اند، پایستگی انرژی در حالت کلی می‌گوید که مجموع انرژی و جرم یک سیستم تک‌افتاده پایسته است.

پیامد دیگر این قانون این است که ماشین حرکت دائمی تنها هنگامی کار می‌کند که هیچ انرژی‌ای به پیرامون خود ندهد. اگر انرژی‌ای که دستگاه به پیرامون خود می‌دهد بیشتر از انرژی‌ای باشد که می‌گیرد و جرم دستگاه هم ثابت بماند، چنین دستگاهی نمی‌تواند برای همیشه کار کند.

محتویات

    ۱ تاریخچه
    ۲ منابع
        ۲.۱ نوشته‌های امروزی
        ۲.۲ نوشته‌های تاریخی

تاریخچه
دستگاه ژول برای سنجش هم‌ارز مکانیکی گرما. وزنه‌ای که از نخ آویزان است، پروانه‌ای را در آب می‌چرخاند و آن را گرم می‌کند.

فیلسوفان باستان مانند تالس میلتوسی اندیشه‌هایی دربارهٔ پایستگی آنچه که همه‌چیز از آن ساخته شده است داشتند. البته معلوم نیست که منظور از آن چیز انرژی یا جرم-انرژی بوده باشد (مثلاً تالس فکر می‌کرد که همه‌چیز از آب ساخته شده). در سال ۱۶۳۸، گالیله نتایج بررسی‌هایش را دربارهٔ چندین پدیده --از جمله حرکت آونگ-- منتشر کرد که (به زبان امروزی) تبدیل انرژی جنبشی به انرژی پتانسیل و برعکس را نشان می‌داد. گاتفرید ویلهم لایبنیتز نخستین کسی بود که در سال‌های ۱۶۷۸ تا ۱۶۸۹ (میلادی) کوشید رابطه‌ای ریاضی را برای نوعی از انرژی که به حرکت وابسته است (انرژی جنبشی) به دست آورد. لایبنیتز فهمید که در بسیاری از سیستم‌های مکانیکی (با جرم‌های m_i و سرعت‌های v_i)،

    \sum_i m_i v_i^2

تا وقتی که جرم‌ها به هم برنخورند پایسته است. او این کمیت را vis viva یا نیروی زندهٔ سیستم نام نهاد. قانون او شکل دقیقی از پایستگی انرژی جنبشی را در نبود اصطکاک نشان می‌داد (البته انرژی جنبشی واقعی نصف این مقدار است). بسیاری از فیزیک‌دانان آن زمان می‌دانستند که حتی در سیستم‌های با اصطکاک، قانون پایستگی تکانه با تعریف زیر برای تکانه برقرار است:

    \sum_i m_i v_i\,

بعدها نشان داده شد که در شرایط مناسب، مثلاً در برخورد کشسان، هر دو کمیت انرژی و تکانه پایسته‌اند.

شاره

شاره یا سَیّال، یکی از حالت‌های وجود ماده است و شامل مایعات، گازها، پلاسما و تا حدی جامدات پلاستیک می‌شود. سیال ماده‌ای است که تحت اثر یک تنش برشی هر چند هم که کوچک باشد، بی وقفه تغییر شکل دهد. سایر مواد به جز مواد سیال (سیالات) در تعریف فوق صدق نمی‌کنند. براساس یک تعریف جامعتر، سیال به ماده ای اطلاق می گردد که تحت نیروی برشی به طور پیوسته تغییر شکل می دهد بدین معنا که تا زمانی که نیروی برشی به سیال وارد می گردد، سیال دائما تغییر شکل می دهد.

تمام شاره‌ها ویژگی روان شدن را دارند و بر خلاف جامدات در برابر تغییر شکل مقاومت نمی‌کنند (به اصطلاح رایج «شکل ظرفی را که در آن قرار دارند می‌گیرند».) یکی دیگر از ویژگی های سیالات چسبندگی و یا لزجت می باشد. لزجت عامل پیوستگی ذرات سیال می باشد. هر چقدر سیالی لزجتر باشد، ویژگی های سیال گونه آن کمتر است (به طور مثال سخت تر روان می گردد نظیر عسل).
انواع سیالات

سیالات در یک نگاه کلی به سیالات نیوتنی و غیر نیوتنی تقسیم بندی می شوند. سیالات نیوتنی سیالاتی هستند که در آنها تنش برشی متناسب با نرخ کرنش برشی است. ثابت تناسب در این حالت لزجت سیال می باشد. تقریبا هیچ سیال نیوتنی در واقعیت وجود ندارد و این تنها فرضی برای ساده سازی می باشد که البته در بسیاری از محاسبات، تقریب خوبی به شمار می رود. در طرف دیگر سیالان غیر نیوتنی قرار می گیرند که رابطه بین تنش و نرخ کرنش در آن ها خطی نیست و می تواند با افزایش تنش، سیال رقیقتر و یا غلیظتر گردد. در دسته دیگری از سیالات غیر نیوتنی، پارامتر لزجت به زمان نیز وابسته است. به بیان دیگر برای این سیالات تا حدی حافظه تنشی مانند جامدات وجود دارد.
مکانیک سیالات

علم سیالات به بررسی رفتار و واکنشهای سیال تحت اثر نیروهای وارد بر آن می پردازد. به طور کلی سیالات در دو حالت استاتیکی و دینامیکی مورد بررسی قرار می گیرد. رفتار دینامیک سیالات را می‌توان با معادلات ناویر استوکس توصیف نمود. معادلات ناویه استوکس یک دستگاه از معادلات دیفرانسیل پاره‌ای است که از قوانین زیر بدست آمده‌اند:

    پیوستگی (بقای ماده)
    پایستگی تکانه خطی
    پایستگی تکانه زاویه‌ای
    پایستگی انرژی

مایع

مایع یکی از حالاتی است که ماده می‌تواند به آن شکل وجود داشته باشد.

ذرات تشکیل دهندهٔ مایع (اتم/مولکول) می‌توانند تغییر مکان بدهند اما نیروهای بین‌ملکولی کماکان آنها را در کنار هم نگه می‌دارد. بنابراین مایعات (برخلاف جامدات) شکل ثابتی ندارند. چون فاصلهٔ ذرات در حالت مایع قابل تغییر نیست، بنابراین نمی‌توان آنها را فشرده کرد و (برخلاف گازها) حجم ثابتی دارند.

همهٔ مواد را می‌توان با بالا بردن (یا پایین آوردن) دما به مایع تبدیل کرد.

مشخصه مایع: حجم ثابت دارد ولی شکل ثابت ندارد و سیال است

نقطه جوش

نقطهٔ جوش دمایی است که در آن فشار بخار مایع کاملاً با فشار خارجی برابر می‌شود[۱]. در این دما جنبش ملکول‌های مایع به بیشینه مقدار ممکن می‌رسد.
وابستگی نقطه جوش

نقطهٔ جوش یک عنصر، حالتی است که در آن فشار بخار مایع با فشار بخار اطراف مایع یکسان می‌شود. با افزایش فشار، نقطه جوش مایع افزایش می‌یابد و با کاهش آن نقطه جوش کاهش می‌یابد. همچنین نیروهای بین مولکولی و نوع ایزومر های هندسی نیز در میزان نقطه جوش یک ماده نقش دارند. نقطه جوش یک مایع به صورت درجه حرارتی تعریف می‌شود که در آن فشار بخار مایع برابر با فشار بیرونی باشد. چنانچه فشار خارج 760 میلیمتر جیوه باشد. یک مایع وقتی خواهد جوشید که فشار بخار آن برابر با این مقدار باشد. برای مثال آب وقتی از دمای 100Cْ خواهد جوشید که فشار خارجی و فشار بخار آن برابر با 760 مییلیمتر جیوه باشد. در فشار 526 میلیمتر جیوه آب در 90Cْ می‌جوشد و اگر فشار را به 9.2 میلیمتر برسانیم نقطه جوش آب در 10Cْ خواهد بود به این علت است که نقطه جوش آب در ارتفاعات کمتر از مناطق نزدیک به سطح دریا می‌باشد. چگونگی جوشیدن یک مایع وقتی که فشار بخار یک مایع با فشار جو برابر می شود، مایع شروع به جوشیدن می‌کند. در این دما ، بخار حاصل در داخل مایع سبب ایجاد حباب و غلیان خاص جوشش می‌شود. تشکیل حباب در دمای پایینتر از نقطه جوش غیر ممکن است، زیرا فشار جو بر سطح مایع که بیش از فشار داخل آن است، مانع از تشکیل حباب می‌شود. دمای مایع در حال جوش تا هنگامی که تمام مایع بخار نشده است، ثابت می‌ماند در یک ظرف بدون درپوش حداکثر فشار بخاری که هر مایع می‌تواند داشته باشد برابر با فشار جو می‌باشد.

فشار بخار هر مایع تنها از روی دما معین می‌شود. بنابراین اگر فشار بخار ثابت باشد دما نیز ثابت است. برای ثابت ماندن دمای یک مایع در حال جوش باید به آن گرما داده شود. زیرا در فرایند جوش مولکولهای با انرژی زیاد از مایع خارج می‌شوند. اگر سرعت افزایش گرما بیش از حداقل لازم برای ثابت نگهداشتن دمای مایع در حال جوش باشد، سرعت جوشش زیاد می‌شود ولی دمای مایع بالا نمی‌رود

تاثیر فشار در نقطه جوش نقطه جوش یک مایع با تغییر فشار خارجی تغییر می‌کند. نقطه جوش نرمال یک مایع ، دمایی است که در آن فشار بخار مایع برابر با یک اتمسفر باشد. نقطه جوش داده شده در کتابهای مرجع ، نقاط جوش نرمال می‌باشند. نقطه جوش یک مایع را می‌توان از منحنی فشار بخار آن بدست آورد و آن دمایی است که در آن فشار بخار مایع با فشار وارد بر سطح آن برابری می‌کند.

نوسانات فشار جو در یک موقعیت جغرافیایی ، نقطه جوش آب را حداکثر تا 2Cْ تغییر می‌دهد. ولی تغییر محل ممکن است باعث تغییرات بیشتر شود، متوسط فشاری که هواسنج در سطح دریا نشان می‌دهد یک اتمسفر ، ولی در ارتفاعات بالاتر کمتر از این مقدار است. مثلاً در ارتفاع 5000 پایی از سطح دریا متوسط فشاری که فشارسنج نشان می‌دهد 0.836atm است و نقطه جوش آب در این فشار 95.1Cْ می‌باشد.

پایین آوردن نقطه جوش یک مایع اگر نقطه جوش نرمال مایعی بالا باشد یا مایع در اثر گرما تجزیه شود، می‌توان با کاهش فشار آن را در دماهای پایین به جوش آورد از این روش برای تقطیر مایعات در خلا استفاده می‌شود. مثلاً با کاهش فشار تا 0.0121atm می‌توان نقطه جوش 10Cْ که بطور قابل ملاحظه پایینتر از دمای معمولی است، رساند. با کاهش فشار می‌توان آب غیر ضروری بسیاری از فراورده های غذایی را خارج کرده و آنها را تغلیظ کرد. در این روش دمای فراورده مورد نظر به دمایی که ممکن است سبب تجزیه یا تغییر رنگ آن شود، نمی‌رسد