جیم زتز 62 ساله اهل کالیفرنیا که دچار سرطان لوزالمعده مرحله 4 است، در مراسمی که در حیاط پشتی خانه شان در 14 مارس با حضور اقوام و دوستان برگزار شد با غرور دست دخترش جوزی را گرفت و حلقه ای را بر انگشت اشاره او قرار داد.پدر بسیار بیمار یک دختر 11 ساله که می دانست آنقدر زنده نخواهد ماند تا در عروسی دخترش او را همراهی کند بنابراین چند سال زودتر مراسم عروسی را با او برگزار کرد.عکاسی به نام لیندزی ویلاتورو که درباره داستان غم انگیز خانواده زتز مطلع شده بود تصمیم گرفت کاری متفاوت را در آخرین روزهای باهم بودنشان انجام دهد.
او در عرض 72 ساعت توانست مقدماتی همانند مراسم ازدواج از قبیل کیک عروسی، لباس، گل ، آرایش مجانی و تدارکات را فراهم کند.خانم ویلاتورو اولین بار وقتی که آخرین عکس خانوادگی جوزی و پدر و مادرش را می گرفت با او آشنا شد. مادر وی اشاره کرد که جوزی از این حقیقت که روزی عروس شود و پدرش او را همراهی نکند بسیار ناراحت است، بنابراین خانم ویلاتورو تصمیم گرفت به این منظور دست به یک ابتکار تازه بزند و در روز عروسی واقعی اش بتواند ویدئوی از همراهی پدرش با وی را پخش کند.
نخست ویزر و معاون رییس جمهور نپال و همچنین بازیگر هندی مانیشا کویرالا برخی از شخصیت های معروف جهان هستند که وی را نابغه موسیقی میدانند.
یکی از اتفاقات جالب در این کشور که نشان از توجه تایلندی ها به آب است، در مراسم ازدواج مردم این کشور اتفاق می افتد. عروس های تایلندی در ابتدای زندگی خود وارد آب می شوند تا وفاداری اش را به همسر خود نشان می دهد.
اگرچه این اتفاق باعث از بین رفتن جلوه لباس عروس های تایلندی می شود اما اهمیت این اتفاق و تاکید مردم این کشور بر اجرای این رسم، باعث شده تا اکثر خانواده ها تن به چنین اقدامی بدهند و عروس با لباس خیس عازم خانه بخت شود.
به گزارش سرویس بینالملل «فردا»، «پزشکان بدون مرز» MSF. که یک سازمان حقوق بشر و پزشکی است و گروههای فعالی در سراسر دنیا، هر ساله لیستی از 10 فاجعه انسانی که در دنیا رخ میدهد را ارائه میکند. این گروهها در کشورهای بحرانزده و فقیر فعالیتهای پزشکی و حمایت از حقوق بشر انجام میدهند.
در سال 1998 این دارد، لیستی ارائه کرد که بسیار موثر واقع شد. هنگامی
که در جنوب سودان قحطی و خشکسالی به وجود آمد، در رسانههای آمریکایی هیچ
بازتابی نداشت. ارائه این گزارش توسط این سازمان سبب آگاهی مردم از وخامت
اوضاع شد که توسط رسانهها بازتاب دادهنشد.
در سال 2009 نیز این سازمان لیستی از 10 فاجعه انسانی را ارائه داد.
ادامه بحران در شمال و جنوب سودان به همراه کوتاهی جوامع بینالملل نسبت به سوءتغذیه کودکان در این لیست قرار گرفت. این لیست از سوی MSF که گروههایی را به 70 کشور فرستادهاند، تهیه شدهاست.
دکتر کریستوفر فرنیر رئیس این سازمان عنوان کرد: «جای هیچ گونه تردیدی نیست که آمار مردمی که قربانی درگیریها شدهاند و اغلب از روی عمد کمکی هم به آنها نمیرسد روبه افزایش است. در کشورهایی نظیر سریلانکا و یمن درگیریهای نظامی در سال 2009 شدت گرفت. گروههای امدادرسان نیز از دسترسی و کمک به آنها منع شدهاند زیرا آنها نیز مورد هدف قرار میگیرند. این اقدام غیرقابل پذیرش تبدیل به یک شیوه شدهاست. تیمهای ما که در مناطق جنگی یا کلینیکهای ایدز و بیماریهای مربوط به تغذیه فعالیتمیکردند، گزارش دادند که آنها عواقب انسانی این درگیریها را نزدیک لمس کردهاند. بنابر این ما موظف و ملزم هستیم که در این موارد حرف بزنیم.»
سودان
تشدید خشونت ها و عدم دسترسی به کمک بهداشتی
در یمن، غیرنظامیان و بیمارستانها زیر آتش سنگین مبارزان منطقه صعده و
نیروهای دولتی قرار گرفتند. در این درگیریها 150000 نفر بیخانمان شده و
تنها بیمارستان «پزشکان بدون مرز» که در این منطقه فعالیت میکرد را مجبور
به تعطیلی کردند.
افغانستان
فرار امدادگران
در افغانستان، صدها هزار نفر گریختند، بیمارستانها تحت بمبباران بودند و دو پزشک بدون مرز نیز در روستای سوات کشته شدند.
ایدز
رکود در درمان
در بحث پزشکی و دارویی نیز، سالها موفقیت روزافزون درمان افراد مبتلا
به ایدز در سال 2009 تهدید شدهاست. تلاش جهانی برای مبارزه با ایدز، سل و
مالاریا و طرح اضطراری رئیسجمهور آمریکا برای کاهش بیماری ایدز بیانکننده
طرحی برای کاهش و یا محدود کردن بودجه درنظر گرفته شدهاست.
سوء تغذیه
کودکان اولین قربانیان
گذشته از بیتوجهی جامعه جهانی به ایدز، این غفلت در مورد سوءتغذیه کودکان نیز به چشم میخورد. بیماریهای قابل درمان نیز هر ساله جان 10 میلیون کودک زیر 5 سال را میگیرد. در سال 2009 رهبران جهانی در نشست غذای جهان در رم دور هم گردآمدند اما طرح مبارزه با بیماری های قابل درمان تصویب نشد.
بیماریهای نادر
کمکاری در تحقیق و پیشگیری
دیگر بیماریها نظیر چاگاس، کالا آزار، بیماری خواب و بولی اولکر نیز با وجود تعهد برای توسعه مراقبتهای فعلی و انجام تحقیقات و بهرهبری از داروهای موثرتر، مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند.
جمهوری دموکراتیک کنگو
خشونت پایان ناپذیر
خشونتهای ادامهدار میان گروههای مسلح در شرق جمهوری کنگو مردم غیرنظامی را هم گرفتار کردهاست. صدها نفر کشتهشدهاند، به هزاران کودک، زن و حتی مردها مورد تجاوز قرار گرفتهاند.
سومالی
عدم دسترسی به بهداشت
مانند بسیاری از کشورهای آفریقایی، سومالی هم مدتهاست با بحران داخلی
سپری میکند. با توجه به عدم توازن میان امکانات و جمعیت، یکی از بزرگترین
مشکلات این کشور کمبودهای خدمات بهداشتی است. کشتار و ربایش افراد تا جایی
پیش رفته که هر لحظه باید انتظار از همپاشیدن این کشور را داشت.
پاکستان
دو میلیون بیخانمان
طی سال 2009، خشونتهای داخلی در پاکستان به اوج خود رسید. درگیریها
میان ارتش پاکستان و گروههای مخالف مسلح در شمال غربی کشور که تحت سلطه
قبیلهها بودهاست موجب بیخانمانی 2 میلیون نفر است. انفجار بمبهای متعدد
در شهرهای اصلی پاکستان هم جان صدها نفر را گرفت و هزاران نفر نیز مجروح
شدند.
جای تعجب دارد که فجایع رخ داده در غزه که طی 22 روز بیش از 1300 نفر کشته و قریب 5300 مجروح که اکثراً کودکان، زنان و افراد مسن هستند، هیچ جایی در این لیست نداشته است. به خصوص که با توجه به ادامه داشتن شرایط محاصره و تحریم، شرایط فاجعهآمیز مردم غزه، همچنان ادامه دارد.
در میان این همه شیوه برای تهیه لباس عروس خانمی شش هفته مانده به جشن عروسی خود تصمیم گرفت به صرفه ترین و اقتصادی ترین راه را برای تهیه لباس عروسی خود برگزیند.برخی از خانم ها با خرجهای گزاف تلاش در پیدا نمودن بهترین لباس برای جشن عروسی خود می نمایند اما گاهی خانم های اقتصادی هم پیدا می شوند که با صرف کمترین هزینه به تدارک لباس خود می پردازند.
خانم 30 ساله شش ماه مانده به جشن عروسی خود تصمیم گرفت در حین مراجعه به محل کار خود در اوقات بیکاری داخل اتوبوس واحد به قلاب دوزی و تهیه لباس عروسی خود بپردازد.وی که هنر قلابدوزی خود را مدیون مادربزرگ خود می داند می گوید”این جا در سیاتل مردم در اتوبوس توجه زیادی به یکدیگر ندارند.گاه وقتی مسافری پیدا می شد و می گفت ایا دارم رومیزی می بافم یا چیز دیگر.
وی می افزاید گاهی اوقات قلاب دوزی باعث می گردد فرد خودش را فراموش ننماید.من قلابدوزی را نوعی احترام گذاشتن به مادربزرگم می دانم
خانم چی کرنتا در طول مسیر خانه تا محل کارش در داخل اتوبوس سعی می نماید بهترین استفاده را از دقایق عمر خود ببرد.وی با هنر قلابدوزی خود در اتوبوس در مدت 5 هفته توانست لباس عروسی خود را اماده نماید.
وی هر روز در مسیر کارش یک ساعت از وقتش را در داخل اتوبوس به قلابدوزی می گذراند و عاقبت توانست کم خرج ترین لباس عروسی را تهیه نماید.او در لباس خود از نخ های کتانی سفید رنگ بهره می برد.وی تمامی هزینه ای که بابت لباس خود نموده است 30 دلار معادل 90 هزار تومان است.
وی می افزاید خیلی از دوستانم باورشان نمی شود که من لباس عروسی را خودم قلابدوزی نموده ام.آقای میلان کرنتا 34 ساله نیز از لباس عروسی نامزد خود
متحیر شده است.از موقعی که خانم فیلمی از لباس عروس خود را در فضای مجازی منتشر نموده بسیاری از خانم های دوزنده درخواست نمونه هایی از او کرده اند
همه ما چیزهای قیمتی خود را در گوشه ای از خانه خود قایم میکنیم تا از دست دزد و در امان باشد.یک جفت گوشواره صدفی بسیار بزرگ در یک خانه در بریتانیا پیدا شده است که احتمالا توسط صاحب قبلی خانه در گوشه از خانه قایم شده بوده است.این جفت گوشواره که سنگین ترین صدف های دنیا را بر روی خود دارند قرار است به زودی به مزایده گذاشته شود و گفته میشود که قیمت ان میتواند تا 250 هزار دلار هم بالا برود.
در اندازه گیری های دقیق انجام گرفته اندازه ان ۰٫۷ اینچ است.(۱۷٫۴ میلی متر)این صدف حدود ۳۳٫۱۴ قیرات وزن دارد که در صدف های دیگر بی مانند است.به گفته متخصصان این صدف یکبار در لندن مورد ازمایش قرار میگیرد تا اصل بودن ان تایید شود و یک بار هم برای محکم کاری به سوییس فرستاده میشود.
«اکریت» معمولی نیست
16 سال پیش در یک دهکده دورافتاده در هند به نام هیماچال، پسری به دنیا آمد که به عقیده مادرش با خیلی از بچههای دیگر دهکده تفاوت داشت.
راکشا مادر این نابغه جهان است که وقتی در مورد او صحبت میکند ذوق عجیبی در چشمهایش پیداست. او با یک غرور فوقالعاده اینطور پسرش را توصیف میکند: از همان کودکی میدانستم که راکشا خیلی متفاوت است. وقتی دو سال بیشتر نداشت، توانست حروف الفبا را یاد بگیرد و ما راکشا را در وصل کردن حروف و ساختن کلمه آموزش دادیم و با ناباوری متوجه شدیم که راکشا استعداد فوقالعادهای در یادگیری دارد.
مادر «اکریت» یکی از عکسهای دوران دبستان راکشا را نشان میدهد و با یک غرور خاصی ادامه میدهد: وقتی «اکریت» در کلاس دوم بود به راحتی از عهده امتحانات کلاس پنجم بر میآمد و همینطور که سنش بالاتر میرفت ما فهمیدیم که او حتی توانایی جواب دادن به یکسری سوالات تخصصی در مقطع لیسانس را هم دارد. همه اینها باعث شد که به یقین برسیم «اکریت» یک نابغه است. در سنی که بهطور طبیعی همه کودکان حروف الفبا را یاد میگیرند «اکریت» کتابهای شکسپیر مطالعه میکرد.
این نابغه جهانی در پنج سالگی کتابهای طبی جمعآوری میکرد و یک کتابخانه کوچکی هم ترتیب داده بود. یکسال بعد او برای آموزش و مدارک رسمی در مدرسه ثبتنام کرد و همزمان به تدریس انگلیسی و ریاضیات به دیگران پرداخت.
کودکی که شکسپیر را میفهمید
در روستایی که «اکریت» در آن زندگی میکند او را به نام پسر معجزه میشناسند و علت این نامگذاری به خاطر اولین تجربه موفق جراحی او در هفت سالگی بود. سال گذشته از«اکریت» در یک برنامه تلویزیونی دعوت شد و مجری برنامه از او پرسید که آیا او قادر به فهم کتابهای شکسپیر در چهار سالگی بوده است؟ «اکریت» در جواب میگوید: «بله آن را کاملا میفهمیدم به همین دلیل همیشه میخواندمش.»
«اکریت» در سنین خردسالی علاقه شدیدی به مبحث علوم و کالبد شکافی داشت. وقتی دکترهای محلی متوجه علایق او شدند به وی اجازه دادند تا در شش سالگی شاهد انجام عملیات جراحی در بیمارستان باشد. بعد از این کار او بیشتر تشویق شد و در تمام زمینههای مرتبط به موضوع طبابت تا جایی که در توانش بود مطالعه میکرد. وقتی خانوادهای فقیر در همان دهکده از استعداد ذاتی او خبردار شدند، از او خواستند تا عملی را روی دختر خردسالشان بهطور مجانی انجام دهد که این عمل با موفقیت کامل به دست او به پایان رسید.
بعد از آن عمل «اکریت» به نابغه طبابت در هندوستان شهرت پیدا کرد و گاه و بیگاه همسایه و آشنا و غریبه برای مداوا و مشاوره به او مراجعه میکردند. در 11 سالگی «اکریت» به خاطر نبوغ خود در دانشگاه پنجاب پذیرفته شد و بدین ترتیب او عنوان جوانترین دانشجو دانشگاههای هندوستان را نیز به خود اختصاص داد. در پایان همان سال برای مشارکت و مشاوره در مسائل تحقیقاتی پزشکی به همکاری دانشمندان و علمای برجسته به دانشگاه سلطنتی انگلستان در لندن از او دعوت شد.
تا راه درمان را نیافتی به خانه بازنگرد
این نابغه جوان آرزوهای زیادی دارد که یکی از آنها یافتن راهی برای مبارزه با سرطان است. «اکریت» خاطرههای دردناکی از مردمانی که مبتلا به سرطان بوده و بر اثر فقر در گوشه و کنار خیابان جان میدادند در ذهنش مانده است.
او میگوید: من از دیدن این صحنهها خیلی رنج میبرم و به همین دلیل میتوانم بگویم که انگیزه اصلی من برای طبابت و مخصوصا سرطان همین خاطرات تلخ است که میخواهم راهی برای کمک به این انسانها پیدا کنم. اما پیدا کردن درمان سرطان تنها راهی است که «اکریت» میتواند به سوی خانوادهاش برگردد زیرا خانواده او شرط بازگشتش به خانه را یافتن درمان سرطان گذاشتهاند.
پدر «اکریت» میگوید: تا زمانی که «اکریت» درمانی برای سرطان نیافته حق بازگشت به خانه و سرزمین خود را ندارد و باید در غربت بهسر کند.
در حال حاضر «اکریت» بهطور همزمان در رشتههای گیاهشناسی، جانورشناسی و شیمی در مقطع لیسانس درحال تحصیل است و او امیدوار است تا روزی در دانشگاه هاروارد به ادامه تحصیل پرداخته و به اخذ مدارک و همچنان دانش بالاتر دست یابد و مهمتر از همه با یافتن درمان سرطان به آغوش خانوادهاش بازگردد.